شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اداره اطفاییه، ناصر الدین شاه را خاموش می کند


اداره اطفاییه، ناصر الدین شاه را خاموش می کند
یومی به صاحبقرانیه مشغولون بازی پرطمطراق پلی استیشن با امیرکبیر خان بودیم که ناگاه منجیلک آمارون داد که گویا جناب چارلی چاپلین به حضور، شرفیاب شده اند ایضا به محض رویت ایشان من باب نصفه بودن سیبیل شان فی الحال درجا غیچ شد و به قاعده بزغاله فرانسوی به احوالیه بدفرم نامبرده، خندگان کردیم. عالیجاه چارلی خان گویا در اتفاقیه خشکسالی ممالک فرنگی، آب به صورت مبارکشان نرسیده لیکن همین امر، موجبات عدم رشد متوازنیه سبیل ها را فراهمون آورده است؟! فی الجمله در نیمه دیوم فوتبال دو هزار و هشت بودیم که میرزا چاپلین، دستگیره را از دست امیرکبیرخان گرفت و جهت کم و قلیل نمودن روی ما، به امورات گل زدن آن هم به صورتیه کلک غازی و پاس های پشت دفاعیه، اهتمام نمودند؟!
عارض به حضورتان همگان می دانند که شخص ناصر الدین شاه، گربه ای دارد ببری خان نام که آوازه و شهرتش تا اقصی نقاط گیتی، طی طریق نموده عن قریب است که مهر این جنبنده بر دل هر غازقولنگی افتاده و فی المثل اصغرآقا فکرون دودره نمودن آن باشند لیکن ببری خان، کفتر جلد صاحبقرانیه بوده و هرگز به غریبان و اغیار، عمرا پا نمی دهد؟! (شعار یوم: تو پیشی من هستی، بیا و ملوسیتو عشق است و میو) علی الاصول مظفر الدین خان با ببری خان پیرامون احوالات چنگ انداختن، دوئل های بد فرمی داشته فلذا در یک فقره انگشت موظی جان متاسفانه در چشم سمت راست گربه ما، جا ماند؟! لیکن هر پلتیک عشرونی بود به کار بستیم اما افاقه نکرده ایضا خود دست به کار شدیم که انگشت سبابه فرزند غازقولنگ خویش را از عدسی اندرونی ببری خان، خارجون فرماییم؟! در این تایم گویا پیشی ملوس و مادر مرده من حیث درد به خود پیچیده و هم زمان با آواز میومیو، معلومون بود که فحش های رکیکی حواله مقصر اتفاقیه و پدر صاحب غائله می نمود لیکن ما هم در یک حرکتیه آکروباتیک یک کف گرگی به ببری خان زده و انگشت جا مانده را خلاصی دادیم؟!
دیگر اینکه میرزا چارلی خان چاپلین که در امورات دلقک بازی، گوی سبقتیه را از منجیلک و طلخک ربوده اند، ناگاه با اجراییه حرکات جلفی چون یک پا و پوشیدن کفش های لنگه به لنگه، دیدگان امیرکبیرخان چهار چشمکی را به سوی خویش مجذوبیه فرمودند؟! چارلی غازقولنگ همچنان این عصای کج و معوج خود را لابه لای دو پای خویش گذاشته و به سان خرمش رمضان به احوالات پرطمطراق الاغ سواری اهتمام کرده بودند؟! ایضا چنان با الاغ توهمی چهار نعل می رفتند که سرعتیه ایشان از حد مجازیه گذشته لیکن در مقابلیه یک فقره چاه به علت عدم تجهیز الاغ مربوطه به اسبابیه ترمز دستی، پای جناب چاپلین در میان روکش آهنیه گیر کرده و فی المجموع ایشان به جای خر در گل، گیر کردند؟! تلاش ها و جلفنگ بازی های منجیلک غولتشنگ من باب بیرون کشیدن دلقک فرنگی مثمر ثمر نبوده تا اینکه به پیشنهاد امیر نظام قرار بر این شد که وضعیه با اخوان اداره اطفاییه در میان گذاشته شود شاید که به مدد دسته بیل، پای میرزا چارلی از میان نرده آهنین، بیرون کشیده شود. فی الجمله نمره ۱۲۵ را از تلفون گرفته تا اطفاچی ها به داد دلقک نصفه سبیل برسند لیکن معلومون بود که اخوان سخت کوش اداره اطفاییه فی المثل تارزان از ستون اضطراریه طبقه دیوم به طبقه اول طی طریق کرده و سوار بر اتول های قرمز به سوی صاحبقرانیه روان می شدند؟! ترتیبا جناب چاپلین دلقک باشی از حادثیه نجات یافته و تایمی قلیل را به خنداندن اطفاچی ها، اهتمام نمودند لیکن ایشان نیز همچون ما بی ظرفیتیه بوده و مانند بزغاله به احوالا ت سبیل جناب چاپلین خندگان کردندمرقومه سر به درازا کشیده لیکن هفتم ماه مهر، یوم آتشنشانی بوده ایضا شخص ناصرالدین شاه، شیفته اتول های قرمز رنگ اداره اطفاییه بوده که آتش را از تهدید جان آدمیان فرو می نشاند. همچنین برادران اطفاچی گویا در یوم و لیل، دچار بی خوابی بوده، انتظار می کشند که مکانی آتش گرفته تا از بیکاری در بیایند و به ملت فاز بدهند اما جماعت فی الحال آتش به جان هم انداخته و فی المثل کوه آتشفشانی وزو ممالک ایتالی، گدازه به سوی یکدیگر پرتاب می نمایند ایضا اگر اطفاچی هستید این احوالیه را مهار کنید! روزگارتون عشرون، فعلا خداحافظون.

نویسنده : مهدی دل روشن
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید