دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

يا


يا اجل مى‌دواند يا روزى!
نظير: خاک مى‌کشد
يا بکُش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن
يا بگو ها و يا بگو که نخير به سلامت ز ما و از تو به خير (ملک‌الشعرا بهار)
رک: از ما به خير، از شما به سلامت!
يا بميرى که من تو را نبينم يا کور شوى که تو مرا نبينى!
نظير: يا خدا تو را بکشد و مرا آسوده کند، يا مرا آسوده کند و تو را بکشد!
يابوى اخته و مرد کوسه سالشان معلوم نباشد!
يابوى پيش‌آهنگ آخرش توبره‌کش مى‌شود
    نظير: چونکه گلّه باز گردد از ورود پس فتد آن بُز که پيش‌آهنگ بود (مولوى)
يا تخت، يا تخته!
رک: يا سر مى‌رود يا کلاه مى‌آيد
يا جنّى يا برادر جنّ
تو از اين راز چگونه آگاهى؟
يا خدا تو را بکشد و مرا آسوده کند، يا مرا آسوده کند و تو را بکشد! (عا).
نظير: يا بميرى که من تو را نبينم، يا کور شوى که تو مرا نبينى!
يا خدا، يا خرما
رک: هم خدا را مى‌خواهد هم خرما را
يا پدر نمى‌کنند اين پسران ناخلف (حافظ)
يادت بيايد گذشته‌ها را، انبون به دوش و خوشه‌ها را! (عا).
رک: اين منم طاووس علّيين شده؟
ياد حق کن تا بمانى جاودان٭
٭ بگذر اى غافل ز يادِ اين و آن ................................ (عراقى)
  يا خواب بوده‌ام من و گم گشته راهِ من يا خواب بوده آن که مرا گشته رهنمون (...؟)
ياد ياران يار را ميمون بوَد ٭
مقا: جز ياد دوست هر چه کنى عمر ضايع است (سعدى)
٭ .......................... خاصه کان ليليّ و اين مجنون بود (مولوى)
يار آن بوَد که مال و تن و جان فدا کند٭
رک: براى دوستان جان را فدا کن
٭ ........................   تا در سبيل دوست بى‌پايان بَرَد وفا (سعدى)
يار از کارافتاده را يارى هم از ياران رسد
يار اسکندر و رفيق داراست
رک: شريک دزد و رفيق قافله است
يا رب از ابر هدايت برسان باران٭
٭ .............................. پيش‌تر ز آن که چو گردى ز ميان برخيزم (حافظ)
يا رب از مادر گيتى به چه طالع زادم؟٭
رک: الهى بخت برگردد از اين طالع که من دارم
٭ کوکب بخت مرا هيچ منجم ننوشت .................................. (حافظ)
يار باش، بار مباش؛ گل باش، خار مباش (خواجه عبدالله انصارى)
رک: يار شاطر باش نه بارِ خاطر
يار با ما دوست باشد گلخن ما گلشن است (سنائى)
نظير:
    هر کجا تو با منى من خوشدلم ور بوَد در قعر چاهى منزلم (مولوى)
    ـ هر که باشد همنشين دوستان هست در گلخن ميان بوستان (مولوى)
ـ يار در غار است با تو، غار گو پُر مار باش (سنائى)
يار بد بدتر بوَد از مار بد٭
نظير:
با بدان سر مکن که بد گردى
ـ هر که با بدان نشيند هرگز روى نيکى نبيند (سعدى)
    ـ مارِ بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند
ـ يار نيک بِهْ از کار نيک و مار بد بِهْ از يار بد (خواجه عبدالله انصارى)
    ـ يار بد خصم جاودان باشد (جامى)
٭ تا توانى مى‌گريز از يار بد ................................
مار بد تنها تو را بر جان زند    يار بد بر جان و بر ايمان زند (مولوى)
يار بد خصم جاودان باشد (جامى)
رک: يار بد بدتر بوَد از مار بد
يا رب دعاى خسته‌دلان مستجاب کن٭ (حافظ)
٭ حافظ مراد مى‌طلبد از ره دعا .......................... (حافظ)
يا رب مباد آنکه گدا معتبر شود٭
نظير:
گر به دولت برسى مست نگردى مردى
ـ هستى مى‌آورد مستى
ـ خواجه اگر ريش داشت از پيش داشت
    ـ بارالها به حقّ هشت و چهار گيوه پا را مکن تو اسب سوار (عا).
    ـ لا لا نرسد به خانه‌دارى لولى نرسد به اسب‌سوارى
ـ گدا گم مى‌کند خود را چو دولت مى‌کند پيدا (شهيد هندى)
نيزرک: اين منم طاووس علّيين‌شده؟
٭ .......................... گر معتبر شود ز خدا بى‌خبر شود (حافظ)
يا رب مباد طفل کسى ناخلف شود (قصّاب کاشانى)
رک: 'پسر که ناخلف افتد پدر چه‌کار کند' و نظاير آن
يا رب مکن اميدِ کسى را تو نااميد
نظير: آدم به اميد زنده است
يا رب نظر تو برنگردد  برگشتن روزگار سهل است
يار خود باش تا آسمان تو را يارى کند
رک: از تو حرکت، از خدا برکت
يار در خانه و ما گرد جهان مى‌گرديم٭
رک: آفتى نبوَد بتر از ناشناخت
٭ آب در کوزه و ما تشنه‌لبان مى‌گرديم ............................. (لاادرى)
يار در غار است با تو، غار گو پُر مار باش (سنائى)
رک: يار با ما دوست باشد گلخن ما گلشن است
يارِ زنده بِهْ که شوى مرده
رک: موش زنده بِهْ از گربهٔ مرده
يا رضاى دوست بايد با هواى خويشتن٭
نظير: يا خدا مى‌شود يا خرما
٭ يا دو قبله ره توحيد نتوان رفت راست  ................................. (سنائى)
يار شاطر باش، نه بارِ خاطر
نظير:
يار باش، بار مباش؛ گل باش، خار مباش (خواجه عبدالله انصارى)
ـ اگر يار شاطر نيستى بارِ خاطر هم مباش
ـ اگر يار نيستى اغيار هم مباش
ـ رأفت ياران نباشى آفت ايشان مباش (سنائى)
  يار شو خلق را و يارى بين راستى ورز و رستگارى بين (اوحدى)
يار غالب باش تا غالب شوى٭
نظير:
شرف خواهى به گِرد مقبلان گرد (نظامى)
ـ مردى گردى چو گِرد مردى گردى (خواجه عبدالله انصارى)
      ٭ از مصراع اول اين بيت مولوى:
يار غالب شو که تا غالب شوى يار مغلوبان مشو هين اى غَوى
يار قديم اسب زين کرده است (از جامع‌التمثيل)
يارِ کارافتاده را يارى هم از ياران رسد (از جامع‌التمثيل)
يار کسى باش که او يار تو باشد (سلمان ساوجى)
رک: خواهان کسى باش که خواهان تو باشد
يار که اهل است کار سهل است
رک: اگر يار اهل است کار سهل است
يار ما اهل و کار ما سهل است
رک: اگر يار اهل است کار سهل است
يار مرا ياد کند يک هل پوچ
رک: دوست مرا ياد کند يک هل پوچ
يار ما اين دارد و آن نيز هم٭
٭ اين که مى‌گويند 'آن' بهتر ز حُسن ................................ (حافظ)
يارم همدانىّ (همه‌دانىّ) و خودم هيچ ندانى يا رب چه کند هيچ ندان با همدانى (همه‌دانى)
رک: او قُرَشى، من حبشى!
يار مى‌بايد که چون پروانه گردد گرد يار
مقا: براى دوستان جان را فدا کن
يار نانى يار جانى نمى‌شود
    مقا: يار هم‌کاسه هست بسيارى ليک همدرد کم بوَد بارى (سنائى)
يار نباشد که دست يار نگيرد٭
    نظير: دوست آن باشد که گيرد دست دوست در پريشان‌حالى و درماندگى (سعدى)
٭ داد من امروز ده که ضرور است ................................. (اوحدى)
يارِ نيک اندرين زمانه کم است٭
٭ ........................    ز آنکه غثّ و سمين کنون به‌هم است (سنائى)
يار نيک بِهْ از کار نيک و مار بد بِهْ از يار بد (خواجه عبدالله انصارى)
رک: يار بد بدتر بوَد از مار بد


همچنین مشاهده کنید