جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

وسیلهٔ دریافت رمز، وسیلهٔ رمزخوانی


اگر گوش دچار اشکالات ارگانيکي، مثلاً فاقد شنوائي، باشد و بدون سمعک نتوان صدا را شنيد اگر راديوى جيبى فاقد موج اف ام باشد و نتوان صداى فرستنده اف ام را دريافت کرد اگر تلويزيون سياه و سفيد باشد و نتوان برنامهٔ تلويزيونى فرستنده رنگى را رنگى تماشا کرد در واقع فاقد وسيلهٔ دريافت رمز هستيم در حالى‌که ممکن است در مواردى ضمن آنکه وسيلهٔ دريافت رمز را نداريم وسيلهٔ رمزخوانى آن را داشته باشيم مثلاً اگرچه گوش صدا را نمى‌شنود ولى اگر سمعکى باشد که صدا را به انسان برساند در مغز مرکز شنوائى کار مى‌کند و صحبت را مى‌توان رمزخوانى کرد. در اينجا نيز دو وسيلهٔ مجزا مشغول عمل است؛ وسيلهٔ دريافت رمز (code receivere) و وسيلهٔ رمزخواني. در مدل مى‌توان اين دو وسيله را نيز طبق مدل زير ترسيم کرد.
اگرچه اين دو شکل ظاهراً مشابه وسيلهٔ رمزگذارى و ارسال رمز است اما اگر دقت کنيد عملاً تصويرى معکوس آن دو را که نمى‌توان روى هم منطبق کرد خواهيد ديد. همان‌طور که تصوير وسيلهٔ رمزخواني، معکوس وسيلهٔ رمزگذارى است عملکرد آن نيز معکوس است.
در کشورهاى ديگر بسيار ديده‌ايد در حالى که مسافرانى زبان ميزبان را نمى‌دانند، به هر حال با ايماء و اشاره کار خود را راه مى‌اندازند. پس دريافت پيام الزاماً به معنى رمزخوانى پيام نيست.
فرض کنيم که پيامى دريافت و سپس رمزخوانى شد. حال اين پيام بايد معنى مشابه معنى موردنظر فرستنده را در ذهن گيرنده متجلى کند. آيا هميشه چنين اتفاق مى‌افتد؟
پاسخ سؤال فوق الزاماً مثبت نيست.ممکن است معنى متجلى شود، اما معنى‌اى کاملاً متفاوت از معنى موردنظر فرستنده و اين همان است که سوء تفاهم نام دارد، چيزى که نه تنها در مورد ارتباط ميان دو نفر، بلکه در مورد نمايش يک فيلم، يک برنامهٔ تلويزيونى و حتى ارتباطات مجموعهٔ يک حکومت با يک ملت ممکن است روى دهد. و سرانجام امکان دارد معنى متجلى شده در ذهن گيرنده، تا حدودى مشابه و يا کاملاً مشابه معنى موردنظر فرستنده باشد. اينجا است که آن رابطهٔ رياضى Ḿ /M =۱ بايد اتفاق افتد. همان‌طور که در شکل زير نشان داده شده است پيام Y که از سوى منبع معنى در فرستنده به نمايندگى M ساخته شده بايد بتواند از ميان انبان معنى‌هاى گيرنده Ḿ را تحريک و آن را متجلى کند.
حالا رمز Y به مرحلهٔ دريافت و رمزخوانى به منبع معنى مى‌رسد. در اينجا Y رمزخوانى مى‌شود و از سطح توانائى ارتباطى منبع معنى در گيرنده عبور مى‌کند. اين سطح توانائى ارتباطى نيز در افراد گوناگون تفاوت دارد. آدم‌هائى را ديده‌ايد که پس از چند ماه اقامت در يک کشور بيگانه در مورد توانائى صحبت کردن و فهميدن زبان آن کشور مى‌گويند حرف‌هاى مردم را مى‌فهمم اما نمى‌توانم درست صحبت کنم. آنها در سطح توانائى ارتباطى خود حلقه‌هاى نيمه تمامى دارند که در حال شکل‌گيرى است يا برخى از مردم صحبت ديگران را خيلى سريع درک مى‌کنند.
اين سريع‌الانتقال بودن در درک حرف ديگران نيز برخى از توانائى‌هاى ارتباطى آنان است. بعضى از آدم‌ها در حالى که کاملاً داراى سواد خواندن و نوشتن هستند، وقتى مطلبى را مى‌شنوند راحت‌تر مى‌فهمند تا وقتى همان مطلب را به‌صورت نوشته مى‌خوانند و يا بالعکس. اين نيز بخشى از مسائل مربوط به سطح توانائى ارتباطى آنان است. يک مفسر سينمائى با ديدن يک فيلم، به ريزه‌کارى‌هائى از آن دست مى‌يابد و آنها را در نقد سينمائى خود مى‌گنجاند که براى ديگران به‌راحتى ممکن نيست که اين نيز مربوط به سطح توانائى ارتباطى او است.
تصور مى‌شود که سطح توانائى ارتباطى به هنگامى که فرد، فرستندهٔ پيام است با وقتى که او گيرندهٔ پيام محسوب مى‌شود به يکديگر وابسته باشد. برن‌لوند همين مسئله را نه به‌عنوان سطح توانائى ارتباطي، بلکه به‌صورت ديگرى چنين مطرح مى‌کند: 'البته شواهدى مبنى بر اينکه رمزگذارى و رمزخوانى دو عملکرد جداگانهٔ ارگانيکى دارد يا اينکه عملکرد ارگانيکى اين دو مشابه است در دست نيست. اما منطقى اين است که روند آنها را تا زمانى که دلايل محکم ديگرى در دست نداريم وابسته به يکديگر فرض کنيم.' (Sereno,1970,p94)


همچنین مشاهده کنید