پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
بر سر کوی تو اندیشهی جان نتوان کرد
|
همچنین مشاهده کنید
- ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان
- مرا ای بخت یاری کن چو یار از دست بیرون شد
- بر اشکم کهربا آبیست روشن
- جمشید بنده در دولتسرای ماست
- دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
- تا چین آن دو زلف سمنسا پدید شد
- برگیر دل ز ملک جهان و جهان بگیر
- هر که در عهد ازل مست شد از جام شراب
- نقاش که او صورت ارژنگ نگارد
- گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون
- هنوزت نرگس اندر عین خوابست
- بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز
- کارم از دست دل فرو بستست
- خیز تا باده در پیاله کنیم
- ای پیر مغان شربتم از درد مغان آر
- خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی
- کجا خبر بود از حال ما حبیبانرا
- بگوئید ای رفیقان ساربان را
- درد محبت درمان ندارد
- سبحان من یسبحه الرمل فی القفار