سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بر اشکم کهربا آبیست روشن


بر اشکم کهربا آبیست روشن    سرشکم بی تو خونابیست روشن
اگر گفتم که اشکم سیم نابست    خطا گفتم که سیمابیست روشن
شبی خورشید را در خواب دیدم    توئی تعبیر و این خوابیست روشن
شکنج زلف و روی دلفروزت    شبی تاریک و مهتابیست و روشن
خطت از روشنائی نامه‌ی حسن    بگرد عارضت بابیست روشن
رخت در روشنی برد آب آتش    ولی در چشم ما آبیست روشن
دلم تا شد مقیم طاق ابروت    چو شمعی پیش محرابیست روشن
کجا از ورطه‌ی عشقت برم جان    چو می‌دانم که غرقابیست روشن
درش خواجو بهر بابی که خواهی    ز فردوس برین بابیست روشن


همچنین مشاهده کنید