چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کارم از دست دل فرو بستست


کارم از دست دل فرو بستست    عقلم از جام عشق سرمستست
زلف او در تکسرست ولیک    دل شوریده حال من خستست
با دلم کس نمی کند پیوند    بجز از حاجبش که پیوستست
هر کجا در زمانه دلبندیست    دل در آن زلف دلگسل بستست
یا رب این حوری از کدام بهشت    همچو مرغ از چمن برون جستست
با منش هر که دید می‌گوید    فتنه بنگر که با که بنشستست
عجب از سنبل تو می‌دارم    که چه شوریده‌ی زبر دستست
دل ریشم چو در غمت خون شد    مردم دیده دست ازو شستست
گرچه بگسسته‌ئی دل از خواجو    بدرستی که عهد نشکستست


همچنین مشاهده کنید