دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

سال سلیمان از موری لنگ


چون سلیمان کرد با چندان کمال    پیش موری لنگ از عجز آن سال
گفت برگوی ای ز من آغشته‌تر    تا کدامین گل به غم به سر شسته
داد آن ساعت جوابش مور لنگ    گفت خشت واپسین در گور تنگ
واپسین خشتی که پیوندد به خاک    منقطع گردد همه اومید پاک
چون مرا در زیر خاک ای پاک ذات    منقطع گردد امید از کاینات
پس بپوشد خشت آخر روی من    تو مگردان روی فضل از سوی من
چون به خاک آرم سرگشته روی    هیچ با رویم میار از هیچ سوی
روی آن دارد کزان چندان گناه    هیچ با رویم نیاری ای اله
تو کریم مطلقی ای کردگار    عفو کن از هرچ رفت و در گذار


همچنین مشاهده کنید