یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دل نداند که فدای سر جانان چه کند


دل نداند که فدای سر جانان چه کند    گر فدای سر جانان نکند جان چه کند
لب شکر شکنت رونق کوثر بشکست    تا دهان تو به سرچشمه‌ی حیوان چه کند
جنبش اهل جنون سلسله‌ها را بگسست    تا خم طره‌ی آن سلسله جنبان چه کند
گره‌ی کار مرا دست فلک باز نگرد    تا قوی پنجه آن طره‌ی پیچان چه کند
جمع کردم همه اسباب پریشانی را    تا پریشانی آن زلف پریشان چه کند
شام من صبح ز خورشید فروزنده نشد    تا فروغ رخ آن ماه درخشان چه کند
رازم از پرده‌ی دل هیچ هویدا نشده‌ست    تا که غمازی آن غمزه‌ی پنهان چه کند
به خضر آب بقا داد و به جمشید شراب    تا به پیمانه‌ی ما ساقی دوران چه کند
جنبشی کرد صنوبر که قیامت برخاست    تا سهی قامت آن سرو خرامان چه کند
نرگس مست به باغ آمد و پیمانه به دست    تا قدح بخشی آن نرگس فتان چه کند
بسته‌های شکر از هند به ری آمده باز    تا شکر خنده‌ی آن پسته‌ی خندان چه کند
صف ترکان ختایی همه آراسته شد    تا صف آرایی آن صف زده مژگان چه کند
پایه طبع فروغی ز نهم چرخ گذشت    تا علو نظر همت سلطان چه کند
ناصرالدین شه بخشنده که دست کرمش    می‌نداند که به سرمایه‌ی عمان چه کند


همچنین مشاهده کنید