دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مشرب آمریکائی (۲)


اریش فُن اشتروهایم نام اصلی او اریش اُسوالد اشتروهایم، متولد وین و پسر یک تاجر یهودی از سیلسیا بود، که در فاصلهٔ شال‌های ۱۹۰۶ و ۱۹۰۹ به ایالات متحد مهاجرت کرد. هنگامی‌که سرانجام از هالیوود سردرآورد پیشوند اشرافی فُن را به‌نام خود افزود و خود را اریش فُن اشتروهایم (Erich von Stroheim (Erich Oswald)) (۱۹۵۷ - ۱۸۸۵) نامید و افسانه‌ای را شایع کرد که از اعقاب اشرافیت اتریشی است، و در جوانی افسر شوالیه‌گری بوده است. ابتدا در ۱۹۱۵ به‌عنوان سیاهی لشگر کار خود را در فیلم تولد یک ملت آغاز کرد ولی به‌تدریج تا دستیاری گریفیث در فیلم تعصب (۱۹۱۶) پیش رفت و بین سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۷ دستیار جان‌ اِمرسُن (۱۹۵۶ - ۱۸۷۸)، آلن دوُان و جُرج فیتز موریس (George Fitzmaurice) (۱۹۴۰ - ۱۸۸۵) از کارگردان‌های کمپانی ترای‌انگل شد.
در ۱۹۱۸ دستیار و مشاور نظامی گریفیث برای صحنه‌های جنگ جهانی اول در فیلم قلب‌های جهان شد و در این فیلم همچنین نخستین نقش سینمائی خود، یک افسر بی‌رحم پروسی، را بر عهده گرفت - کاراکتری که بعدها موجب شهرت او نزد تماشاگران آمریکائی شد، با عنوان 'مردی که دوست دارید از او متنفر باشید' . فُن اشتروهایم در ۱۹۱۹ برای نخستین‌بار از جانب کارل لیمل، سرمایه‌گذار یونیورسال پیکچرز مأموریت یافت تا فیلمنامه‌ای را که به‌نام قله (The Pinnacle) نوشته بود خود کارگردانی کند و این فیلم شوهران کور (Blind Husbands) نام گرفت. این فیلم دربارهٔ فریب خوردن زنی آمریکائی توسط یک افسر بدذات پروسی (فن اشتروهایم) در تفریحگاهی بر قله‌های آلپ در اتریش است و جزء اولین فیلم‌های آمریکائی است که به شکلی آبرومندانه به سکس می‌پردازد. شوهران کور سرشار از تأمل‌های روان‌شناختی و زیرکی‌های بصری است و موفقیت عظیمی به‌دست آورد.
دو فیلم بعدی فن‌اشتروهایم نیز همان الگوی شوهران کور را دنبال می‌کنند و این نشان از دلبستگی او به مایه‌های تلخ و طنزآمیز دارد: هر دو فیلم بعدی او به همسران آمریکائی مربوطه هستند که در اروپا فریب یک افسر ارتش را می‌خورند و هر دو با نوعی واقعگرائی پرزرق و برق و روانکاوانه ساخته شده‌اند. این سه فیلم مقدمات تشکیل تیمی را برای فن‌اشتروهایم فراهم آوردند و او تا پایان عمر حرفه‌ای با این تیم کارکرد - فیلمبردارانی چون بن‌رینولدز (Ben Reynolds) و ویلیام دانیلز (William Daniels) و بازیگرانی چون گیبسُن گاولند (Gibson Gowland)، سم دوگراس (Sam de Grasse) می‌بوش (Mae Bush) و مود جُرج (Maude George). از فیلم بعدی او، جواز عبور شیطان (The Devil's Passkey) (۱۹۱۹) که برای یونیورسال ساخت و در ۱۹۲۰ پخش شد، هیچ نسخه‌ای به‌جا نمانده است.
فن اشتروهایم با فیلم همسران نادان (Foolish Wives) (۱۹۲۲) توانست سه گانهٔ زناکارانهٔ خود را هر چند طبق قاعده‌ٔ روز عمل زنا نشان داده نمی‌شود کامل کند و این فیلم به‌نظر منتقدان نخستین فیلم بزرگ او محسوب می‌شود. فیلمبرداری آن در ماه ژوئن ۱۹۲۰ آغاز شد و برآورد اولیهٔ فیلم ۲۵۰.۰۰۰ دلار بود، اما هزینه‌ها به ۷۵۰.۰۰۰ دلار رسید و بخش تبلیغات یونیورسال اعلام کرد که شوهران کور پرهزینه‌ترین فیلمی است که تاکنون ساخته شده است. سرانجام فیلم در ژوئن ۱۹۲۱ با هزینهٔ ۱.۱۲۴.۰۰۰ دلار و به طول بیست‌ و چهار حلقه (حدود ۳۱۵ دقیقه یا پنج ساعت و ربع) به پایان رسید.
بخش اعظم فیلم را گوستاربراک (Gustav Brock) با دست رنگ‌آمیزی کرده بود. فیلم برای نمایش عمومی کوتاه شد، همین نسخهٔ قلع و قمع شده همچنان فیلمی شهوانی اما بسیار درخشان، مملو از تصاویر عینی، مبتنی بر انحطاط اروپائیان و دارای شخصیت‌پردازی روانکاوانه از کار درآمد تبلیغات گسترده‌ٔ یونیورسال، که فیلم را موفقیت در رسوائی معرفی می‌کرد، آن را زبانزد تماشاگران ساخت اما سرانجام ۲۵۵.۲۰۰ دلار زیان به‌بار آورد. تردیدی نیست که برخوردهای گوناگون با فیلم همسران نادان فن‌اشتروهایم را همچون غول صنعت سینمای آمریکا معرفی کرد، و این همان وضعی بود که برای گریفیث پیش آمد.
او به‌عنوان بازیگر و کارگردان چندان سرشناس شده بود که به فاصلهٔ یک ماه برای بستن قرارداد ساخت سه فیلم با کمپانی گلدوین پیکچرز دعوت شد. نخستین فیلم در این قرارداد اقتباسی از رمان ناتورالیستی آمریکائی فرانک‌نوریس (Frank Norris) به‌نام مک‌تیگ (Me Teague) (۱۸۹۹) بود. فُن اشتروهایم بر آن بود رمان را همچون یک دستورالعمل کلی به زبان سینما ترجمه کند و آن را یا فیلمبرداری کاملاً واقعگرایانه معنا بخشد. این فیلم تماماً در خیابان‌ها و آپارتمان‌های سن‌فرانسیسکو و دث‌ولی در تپه‌های شمال کالیفرنیا توسط بن‌رینولدز و ویلیام دانیلز براساس فیلمنامه‌ٔ فن‌اشتروهایم فیلمبرداری شد. فیلمبرداری این فیلم نُه ماه طول کشید و بیش از نیم میلیون دلار هزینه برداشت.
مدت فیلم از نه ساعت و نیم به چهار ساعت تقلیل یافته در این فاصله کمپانی‌های گلدوین پیکچرز با مترو پیکچرز و کمپانی لوئیس‌ ب.مه‌یر ادغام و به MGM تبدیل شده بودند، و گلدوین از جانب مه‌یر به مدیریت اجرائی انتخاب شده بود. از نخستین اقدامات مه‌یر به‌عنوان رئیس‌ کمپانی آن بود که فیلم حماسی فن‌ اشتروهایم را به دستیار جدید خود و دشمن دیرین فن اشتروهایم، ایروینگ تالبرگ، بسپارد تا آن را دوباره تدوین کند. فیلم حاصل که نام حرص (۱۹۲۴) بر آن نهاده شد، تنها نسخهٔ قلغ و قمع شده‌ای است که به معرض تماشا گذاشته شده است. فن اشتروهایم در فیلمبرداری خود با استفاده از عمق میدان (فوکاس عمیق) و میزانسنی مستندگونه تماشاگر را در واقعیت فیلم خود غرق می‌کند؛ دوربینش بسیار کم حرکت می‌کند این فیلم به رغم فقدان وحدت ساختاری یدر شکل کنونی خود، و به رغم موضوع آزارنده‌اش، به دلیل فضاسازی غنی خود از آغاز تا پایان تماشاگر را در اختیار خود می‌گیرد. فن اشتروهایم برای تدوین فیلم حرص خانه و اتومبیلش را گرو گذاشت ابا این حال فیلمی را که سرانجام به نمایش عمومی درآمد، انکار کرد و هرگز پس از نخستین پخش آن را ندید.
جای شگفتی است که MGM در ۱۹۲۵ بار دیگر او را دعوت کرد تا اقتباسی از اُپرت بیوهٔ خوشحال (The Merry Widow) (۱۹۲۵) اثر فرانتس‌لِهار را با آزادی کامل بسازد، فقط به شرط آنکه به رغم میلش ستارگان سینما، جان گیلبرت (۴۱۶) و مای‌موری (Mae Murray) در فیلم بازی کنند. فن اشتروهایم نیمی از اپرت را حذف کرد و خود چیزهائی به آن افزود و موفق شد این داستان کاملاً تجاری را به دومین فیلم از سه‌کانهٔ طنزآمیز و تلخ خود از فساد اشرافیت وینی بدل کند. فیلم بیوهٔ خوشحال با چاپ هندشیگل (Handschiegl process) و رنگ‌آمیزی استنسیل (Stencil - colored) به روش تکنی‌کالر و توسط ری‌رنان (Ray rennahn) فیلمبرداری شد و از نظر انتقادی و تجاری موفقیتی جهانی کسب کرد و کمپانی MGM را ثروتمند ساخت. با این حال فن‌اشتروهایم به خاطر اختلافات مالی و سلیقه‌ٔای، MGM را برای همیشه و به تلخی ترک گفت و به پَب پاوِرز (Pat Powers) در کمپانی سِلبریتی پیکچرز پیوست. حاصل این همکاری فیلم مارش عروسی (The Wedding March) (۱۹۲۸) آخرین فیلم بزرگ فن‌اشتروهایم و پایان سه‌گانه‌ٔ او در باب انحطاط امپراتوری اتریش شد. مارش عروسی افسانهّٔ کنایه‌آمیز و تلخی از ازدواج اجباری یک نجیب‌زادهٔ فقیر اهل وین (فن‌اشتروهایم) با دختر افلیج یک کارخانه‌دار ثروتمند است و از نظر بصری یکی از نامتعارف‌ترین فیلم‌های است که تاکنون ساخته شده است.
مارش عروسی همچنین نشان از اشتیاق ابدی فن‌اشتروهایم به ساختن فیلم بلند دو قسمتی به شیوهٔ رمان‌های بزرگ سدهٔ نوزدهمی دارد. در ۱۹۲۸ او از جانب جوزف کندی (Joseph Kennedy) مأموریت یافت با شرکت ستارهٔ سینما، گلوریا سوانسُن (۱۹۸۳ - ۱۸۹۷) فیلمی بسازد. فیلمنامه‌ٔ دو قسمتی فن‌اشتروهایم از طرف دفتر ممیزی هیز تصویب شده بود و نام عجیب گنداب (بعدها ملکه کلی) برای آن انتخاب شده بود. در اروپا فیلم مورد تحسین گسترده‌ای قرار گرفت اما تماشاگر زیادی نیافت. اشتروهایم بار دیگر این فیلم قلع و قمع شده را همچون ماه عسل و حرص از آن خود ندانست. در سال‌های بعد این فیلم تحت‌عنوان ملکه کلی‌بر طبق یادداشت‌های اشتروهایم بازسازی شد، هر چند، البته، فیلم همچنان ناقص است.
همگان بر آن هستند که اگر فیلم ملکه کلی به‌دست فن‌اشتروهایم به سامان رسیده بود بهترین فیلم او می‌شد. از آن پس فن‌اشتروهایم برای گذران زندگی تنها به نوشتن فیلمنامه (توفان Tempest، (۱۹۲۷؛ شرق آفتاب در حا غروب (East of the Setting Sun) ،(۱۹۲۹) و بازی در فیلم‌های دیگران (گابوی کبیر (Great Gabbo) [جیمز کروز، ۱۹۲۹]؛ شرق سه چهره (Three Faces East) [رُی دل روت، ۱۹۳۰]؛ چنانکه مرا می‌خواهی (As You Desire Me) [جرج فیتز موریس، ۱۹۳۲] اکتفاء کرد. با این حال، بین سال‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۳۲ از طرف یونیورسال پیشنهاد ساخت دربارهٔ فیلم شوهران کور به‌صورت ناطق و تکنی‌کالر (دو رنگ) به او داده شد که عقیم ماند و نیز در اواخر ۱۹۳۱ مدیر تولید کمپانی فاکس فیلم کُرپوریشن به‌نام وینفیلد شبهان (Winfield Sheehan) آخرین فرصت را به او داد تا یکی از نمایشنامه‌های اجراء نشدهٔ داون پاول (Dawn Powel) به‌نام گردشی در برادوی را کارگردانی کند. فن‌اشتروهایم با وسواس پایان‌پذیر خود در پرداختن به جزئیات و یافت بصری و همکاری‌ نزدیک با فیلمبرداری به‌نام جیمز وانگ‌هو باز هم کار را بزرگ کرد.
اشتروهایم در اینجا نیز به مطالعهٔ روانکاوانهٔ زندگی اندوهبار دو زن با ته‌مایه‌های همجنس‌بازی پرداخت. وقتی معاون کمپانی فاکس سُل و ورتزل (Sol Wurtzel) فیلم را دید به شدت خشمگین شد و جلوی پخش آن را گرفت. فن‌اشتروهایم بار دیگر اخراج شد و فیلم او به چند کارگردان دیگر سپرده شد، نسخهٔ تجدیدنظر شده که تنها نیمی از فیلم‌های اشتروهایم را در بر داشت، در مارس ۱۹۳۳ با نام سلام، خواهر! (!Hello, Sister) بدون ذکر نامی از فن‌اشتروهایم پخش شد. بین سال‌های ۱۹۳۴ و ۱۹۵۵ در پنجاه و دو فیلم برای کارگردان‌های دیگر بازیگری کرد و در این راه نمایش‌های متمایزی ارائه داد (از جمله در فیلم‌های توهم بزرگ [1937] اثر ژان رنوار و سانست بولوار [۱۹۵۰] اثر بیلی وایلدر). او در حرفهٔ بازیگری زندگی مرفهی را گذراند و توانست چندین رمان بنویسد، و هنگامی که در ۱۹۵۷ در فرانسه درگذشت هنوز مرد سرشناسی بود.
اریش فن‌اشتروهایم همزمان مردی رمانتیک، جبری و کلبی مسلک (بدبین)، آخرین کارگردان بزرگ هالیوود و آخرین مؤلف بزرگ آن بود. در اغلب فیلم‌هایش خود نویسنده، طراح صحنه، طراح لباس، تدوینگر، دستیار فیلمبردار و بازیگر اصلی بود. واقعگرائی وسواس‌آمیز و افراطی او در هالیوود افسانه شده بود، در حالی‌که از نظر او واقعگرائی تنها ابزاری بود تا به مقاصدی نمادین دست یابد. از برداشت‌های طولانی یا نما - فصل‌ها استفاده می‌کرد که با دوربین نسبتاً کم تحرک او در عمق ترکیب می‌شدند. فن‌اشتروهایم یک 'ناتورالیست' است، اما همزمان خیال‌پردازی کنائی هم هست. دلبستگی او به هرزه‌نگاری با دیگران متفاوت است. او هرزه‌نگاری را در خدمت تحریک جنسی به‌کار نمی‌گرفت، بلکه همچون لوئیس بونوئل، که سال‌ها پس از او آمد. آسیب‌شناسی جنسی را مدنظر داشت و آن را همچون استعاره‌ای بر یک فرهنگ هرزه‌تر و منحط‌تر به‌کار می‌برد و این فلسفه‌ٔ عمدهٔ او بود.
فساد اشرافیت اروپائی، استعداد فساد در سرمایه‌داری آمریکائی و بی‌منزلت شدن توده‌ها در این دنیای وانفسا بود که مایهٔ اصلی آثار مهم او را تشکیل می‌داد. فیلم‌های او نشان از بدبینی فرهنگی عمیقی داشت که در اواخر سدهٔ نوزدهم در اروپا زاده شده بود. و این فلسفه در آثار او به‌وسیلهٔ همدردی آشکار نسبت به انسان‌هائی نشان داده می‌شد که با تنش‌های خود - ویرانگر نژادپرستانه می‌کوشیدند تعادلی ایجاد کنند. آنچه در دههٔ ۱۹۲۰ بر سر فن‌اشتروهایم آمد، بر سر گریفیث، چاپلین و کیتن، آن سه کارگردان بزرگ‌ سینمای مستقل در دوران صامت، هم آمد. دههٔ ۱۹۲۰ تنها دوران تاریخ سینمای آمریکا بود که این همه استعداد اجازه می‌یافتند اینگونه گشاده‌دستانه و شکوهمند خود را عرضه کنند و سپس، و به ناگهان، با بی‌رحمی از عرصهٔ سینما ناپدید شوند.


همچنین مشاهده کنید