یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خرم آنروز که از خطه‌ی کرمان بروم


خرم آنروز که از خطه‌ی کرمان بروم    دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم
با چنین درد ندانم که چه درمان سازم    مگر این کز پی آن مایه‌ی درمان بروم
منکه در مصر چو یعقوب عزیزم دارند    چه نشینم ز پی یوسف کنعان بروم
بعد از این قافله در راه بکشتی گذرد    چو من دلشده با دیده‌ی گریان بروم
گر چه از ظلمت هجران نبرم جان بکنار    چون سکندر ز پی چشمه‌ی حیوان بروم
تا نگویند که چون سوسن ازو آزادم    همچو باد از پی آن سرو خرامان بروم
چون سرم رفت و بسامان نرسیدم بی دوست    شاید اندر عقبش بی سر و سامان بروم
اگرش دور مخالف به عراق اندازد    من به پهلو ز پیش تا به سپاهان بروم
همچوخواجو گرم از گنج نصیبی ندهند    رخت بر بندم و زین منزل ویران بروم


همچنین مشاهده کنید