دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

طره مفشان که غرامت بر ماست


طره مفشان که غرامت بر ماست    طیره منشین که قیامت برخاست
غمزه بر کشتن من تیز مکن    کان نه غمزه است که شمشیر قضاست
بس که از خصم توام بیم سر است    بر سر این همه خشم تو چراست
گر عتابی ز سر ناز برفت    مرو از جای که صحبت برجاست
گفت بیهوده بر انگشت مپیچ    بر کسی کو به تو انگشت نماست
هیچ بد در تو نگفتم بالله    خود خیال تو بر این گفته گواست
این قدر گفتم کان روی چو گل    بسته‌ی دیده‌ی هر خس نه رواست
من همانم تو همان باش به مهر    که همه شهر حدیث تو و ماست
بنده خاقانی اگر کرد گناه    عذر آن کرده به جان خواهد خواست


همچنین مشاهده کنید