شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست


گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست    گفتا که پری را چکنم رسم چنانست
گفتم که نقاب از رخ دلخواه برافکن    گفتا مگرت آرزوی دیدن جانست
گفتم همه هیچست امیدم ز کنارت    گفتا که ترا نیز مگر میل میانست
گفتم که جهان بر من دلتنک چه تنگست    گفتا که مرا همچو دلت تنک دهانست
گفتم که بگو تا بدهم جان گرامی    گفتا که ترا خود ز جهان نقد همانست
گفتم که بیا تا که روان بر تو فشانم    گفتا که گدا بین که چه فرمانش روانست
گفتم که چنانم که مپرس از غم عشقت    گفتا که مرا با تو ارادت نه چنانست
گفتم که ره کعبه بمیخانه کدامست    گفتا خمش این کوی خرابات مغانست
گفتم که چو خواجو نبرم جان ز فراقت    گفتا برو ای خام هنوزت غم آنست


همچنین مشاهده کنید