یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مغنی وقت آن آمد که بنوازی رباب


مغنی وقت آن آمد که بنوازی رباب    صبوحست ای بت ساقی بده شراب
اگرمردم بشوئیدم بب چشم جام    وگر دورم بخوانیدم بواز رباب
فلک در خون جانم رفت و ما در خون دل    می لعل آب کارم برد و ما در کار آب
مرا بر قول مطرب گوش و مطرب در سماع    من از بادام ساقی مست وساقی مست خواب
چو هندو زلف دود آسای او آتش نشین    چو طوطی لعل شکر خای او شیرین جواب
دل از چشمم بفریادست و چشم از دست دل    که هم پرعقابست آفتاب جان عقاب
کبابم از دل پرخون بود وقت صبوح    که مست عشق را نبود برون از دل کباب
سر کویت ز آب چشم مهجوران فرات    سر انگشتت بخون جان مشتاقان خضاب
دلم چون مار مپیچد ز مهرم سرمپیچ    رخت چون ماه می‌تابد ز خواجو رخ متاب


همچنین مشاهده کنید