دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

حکایت زاهد و مزد طاعت


زاهدی از خوان رضا توشه گیر    گشت ز غوغای جهان گوشه‌گیر
شد ز بسی سجده‌ی پنهانیش    خاک زمین صندل پیشانیش
تا به نود سال درین داوری    داشت ز توفیق خدا یاوری
صبح دمی خضر ز خضرای دشت    سوی نهان خانه‌ی رازش گذشت
گفت ز علمی که مرا داده‌اند    معرفت هر دو سرا داده‌اند
می نگرم کاین عمل صدق زای    می کنی و می نپذیرد خدای
پیر ز حالت چو گلی بر شگفت    استنم از طرب افشاند و گفت
گر نپذیرد ز من هیچ کس    آنکه نگه می‌کند آنم نه بس
من عمل خویش کنم بنده وار    آن که خدائیست برانم چه کار
خسرو اگر دین طلبی کار کن    طاعت یزدان کن و بسیار کن


همچنین مشاهده کنید