یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
دختر قاضی
يکى بود - يکى نبود، در شهر کازران قاضىاى بود که دخترى داشت ساده، يک روز اين دختر با مادرش توى آشپزخانه سرگرم کار بودند صدائى از دختر بلند شد، در اين ميان بزى که دم در آشپزخانه بود بعبع مىکرد، مادر دختر دستپاچه شد، آمد و هر چه زر و زيور و پيرايه داشتند به بز آويزان کرد که به قاضى نگويد. اما بزه از آسيب اين زر و زيورها بعبعش زيادتر شد. مادره گفت: 'دختر جان اين بز آبروى تو را پيش پدرت مىبرد، بايد از خانه بيرونش کنيم.' بز را با همان زر و زيور از خانه بيرون کردند و به چنگ دزدها انداختند، يک خرده که گذشت دختر گفت: 'ننه جان! بد کردى بز را از خانه بيرون کردي، حالا خودش يک راست مىرود پيش پدرم و چغلى ما را مىکند.' مادر گفت: 'راست مىگوئى خوبست خودم بروم به ديوانخانه و بگويم اگر بزه آمد و گفت دخترت تلنگش در رفت دروغ گفته است.' مادره پا شد و با شتاب خودش را به ديوانخانه رساند. |
قاضى سرگرم رسيدگى به کارهاى مردم بود که زنش سر رسيد و گفت: 'حرف بز را باور نکن.' و گزارش کار را به او داد. قاضى روبهروى مردم شرمنده شد و به مردم گفت: 'اين زن من، گاهى به کلهاش مىزند؛ بگذاريد بروم به خانه برسانمش.' زن را آورد به خانه و گفت: 'بز را با زر و زيو از خانه بيرون کرديد، آن وقت به ديوان خانه مىآئيد و آبروى مرا مىبريد: من ديگر نمىتوانم سرى توى سرها در بياورم.' از آنجا آمد به خانهٔ پدرزن که درد دلش را براى مادرزن و پدرزنش بکند، تا صداى پاش بلند شد مادرزن گفت: 'کيه دارد مىآيد توى اطاق؟ هر کس هست آن هاون سنگى با دستهاش را بياورد تو.' قاضى توى رودرواسى گير کرد عرقريزان با هن و هن هاون را برد توى اطاق، تا مادرزن ديد به قاضى دامادش اين کار را گفته است پشيمان شد و گفت: 'تو را به خدا مرا ببخش نمىدانستم توئى وگرنه نمىگفتم که هاون را بياورى حالا براى اينکه از شرمندگى درآيم وردار ببر بگذار سرجاش.' خواهى نخواهى هاون را برد گذاشت سرجاش و از خانه آمد بيرون و رفت به شهر ديگر. |
در آنجا ديد مردم کنار شهر جمع شدهاند و گريه و زارى مىکنند، پرسيد: 'چه خبر است؟' گفتند: 'توى طاقچهٔ خانه باغ کدخدا يک بچهٔ اژدها دهان واز کرده اگر دو سه روزى بگذرد اين بزرگ مىشود و تمام ده را قورت مىدهد.' گفت: 'او را به من نشان بدهيد.' گفتند: 'مىترسيم، تو خودت برو ببين.' نشانى خانه را دادند. رفت ديد از اين قيچىهاى بزرگ باغبانى است که يادش رفته دهنش را روى هم بيارند و واز گذاشتهاند اهل ده هم خيال کردهاند که بچه اژدها است. برگشت و گفت: 'از روى سرشمارى يکى يک درهم به من بدهيد تا من شما را از دست اژدها رهائى بدهم.' همه با دل و جان گفتند: 'بهروى چشم!' همين کار را کردند او هم آمد دهن قيچى را هم گذاشت و گذاشت پشت کمرش. |
مردم گفتند: 'تو از تخمهٔ شاهمردانى اينجا باش.' گفت: 'نه من از اينجور جاها گريزانم.' از آنجا آمد به شهر ديگر. درين شهر دلش بهم خورد، مردمى ديد ژوليده، موها درهم، همه گنده بدن و رشکين و تنبل و پژمرده، پرسيد: 'چرا شما اينجوريد مگر گرمابه نداريد؟' گفتند: 'گرمابه چيه؟' گفت: 'جائىکه خزينههاى آب گرم دارد و با کف و صابون و گل سرشور و سدر سر و تن را پاک مىکنند و مشت و مال مىدهند.' گفتند: 'ما همچين چيزى نداريم.' گفت: 'پس خشت پخته و سنگ و آهک بياريد تا من براى شما گرمابه بسازم.' گرمابهاى برايشان ساخت و از هر کدامشان يک دينار پول گرفت و جيبهايش را پر کرد و گفت: 'بهتر است برگردم به شهر خودم براى اينکه اهل هر جا را که مىبينم از خويشان من نادانترند. با پول زيادى که به چنگش آمده بود دوباره به شهر کازران سر زندگى و سامان خودش برگشت. |
- دختر قاضي |
- افسانههاى کهن - جلد دوم - ص ۱۱۲ |
- فضلالله مهتدى (صبحي) |
- انتشارات اميرکبير |
(فرهنگ افسانههاى مردم ايران - جلد پنجم (د)، على اشرف درويشيان، رضا خندان (مهابادي)). |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان دولت سیزدهم گامبیا دولت حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس افغانستان
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما جهان مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا انگلیس اوکراین یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون