پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نمونه‌هائی از دوبیتی در جنوب


- احمدخان دشتى:
دل شوريده‌ام افتاد در بند بنالم زين دل‌شوريده، تا چند؟
من و يعقوب عمرى گريه کرديم من از فرزند مردم، او ز فرزند
- باکى دشتى:
يقين يارا دلى از سنگ دارى و يا از صحبت ما ننگ دارى
طريق و رسم دلدارى نه اينست که بر عاشق جهان را تنگ دارى
- پور نادم:
فلک بنموده ما را بس دل‌آزار غريب و خوار و مهجور از غم يار
غريق موج غم شد، پور نادم ز هجر يار، تا محشر گرفتار
- ترجمان:
دو يار همنشينم: نکبت و غم ز من منفک نمى‌گردند يکدم
همانا تاکنون هفتاد سال است که هم عهدند و هم سوگند، با هم
- علينقى دشتى:
ز باد صبح چون خاطر کنم خوش؟ که هر دم از غمى سوزم در آتش
فراق دوستان فرسوده چون خاک چو سود از آب جوى و جامى دلکش؟
- شيداى دشتى:
نگارا، رحمى آخر، رفتم از دست قدم از بار هجران تو، بشکست
قسم خوردى که هرگز نشکنى عهد چرا پس عهد و پيمان تو بشکست؟
- صافى:
چنان زد تير مژگان بر دل من که خون جارى شد از آب و گل و من
ز روى آتشينش تابشى کرد که شد بر باد کلّ حاصل من
- مفتون:
خوشا فصل بهار و سيد گلزار خوشا وصل نگار و نالهٔ زار
خوشا مفتون و ايام جوانى لب جوى و لب جام و لب يار
- مهياى برودخونى:
شب ديجو رو من مهجور و ره دور رقيبان در کمين و يار مستور
ز مهيا مى‌توان رفتن، نه قاصد چه بايد کرد؟ المهجور معذور
- نادم دشتى:
نه هر مرغى بود، مرغ شباويز نه هر اسبى بود همتاى شبديز
نه هر معشوقه دلدار است نادم نه هر عاشق بود همتاى پرويز
- باقر لارى:
به قرص ماه ماند صورت يار چهل زنگى به دور مه گرفتار
دو چشم يار باقر چون سهيل است که هر ساله زند آتش به بلغار


همچنین مشاهده کنید