پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
اسماء اشارهٔ مرکب
متقدمان از اسم اشاره ترکيباتى مىساختهاند مانند: آنَکْ و اينَکْ به فتح نون و به سکون کاف و اَنْت و اينْت به سکون نون و تاء مثناه فوقانى ـ و اين همه از ميان رفته است و تنها 'اينک' در ادبيات باقى مانده است. | |||||||||
آنک در مورد اشارهٔ دور که به حالت تنبيه يا تبشير باشد مىآمده است و اينک در مورد اشارهٔ نزديک در همان حالت ـ خاقانى گويد: | |||||||||
| |||||||||
و عمعق بخارائى گويد: | |||||||||
| |||||||||
و گاه 'آنک' در مورد آنوقت يا آنجا يا در مورد اينک آورند: مثال از تاريخ سيستان (صفحهٔ ۴۷) 'او را بدان اسرائيل خواندند که او اندر بيتالمقدس بود و آخر همه کس بيرون آمدى و پيش از همه اندر شدي، چون اندرشدى همه چراغها ديد فروکرده ز آن عجب داشت ، اندر مسجد نهان شدى تا اين يکى همىکند چون زمانى بود آن کس را بيافت و بگرفت ... آنک نام اسرائيل بر يعقوب نهادند، زيرا که آن جنى را اسير کرده بود' که اينجا به معنى آنگاه يا از آنوقت يا آن ساعت است. | |||||||||
مثال ديگر از بلعمى به همين معني: 'کيخسرو بعَلَم پسر گودرز برسيد... برادر افراسياب را که سياوش را کشته بود بديد کيخسرو سر بر زمين نهاد و خداى را شکر کرد... پس گفت آنَکْ سياوش را بکشتى و آن صورت دلپذير او تباه کردى و جامه از تن او بيرون کردي!....' | |||||||||
مثال ديگر محمدبن صالح الولوالجى راست: | |||||||||
| |||||||||
(۱) . عوفى ج۱ ص ۲۲ گويد در عهد سلطان يمينالدوله محمود جملگى فضلاء خواستند که دو بيت مذکور را به تازى ترجمه کنند کسى را ميسر نشد تا آنگاه که خواجه ابوالقاسم پسر وزيرابوالعباس اسفراينى آن را به تازى ترجمه کرد چنانکه همهٔ فضلا بپسنديدند و ترجمه اين است: | |||||||||
| |||||||||
که لفظ (آنک) در بيت اول به معنى معهود نيست و شبيه به معنى (اينک) است و ترجمهٔ آن نيز در تعريب 'اصْبَحْتُ' است که ماضى قريب مىباشد. و دقيقى در مورد اشارهٔ قريب آورده است: | |||||||||
| |||||||||
و آنت و اينت نيز در موارد تعجب آوردهاند خواه مورد اشاره محسوس باشد و خواه محسوس نباشد و امور معنوى باشد و در مورد جمع و مفرد يکسان است و در نثر و نظم مهر دو روا بوده است و در نظم بيشتر و اينت از آنت رايجتر است و آنت بهنظر حقير نرسيده است، مثال از تاريخ سيستان: 'يعقوب گفت به فرزندان اينت بزرگ شرف مصطفى که نبود مگر اندر عربيات طاهرات' (ص ۴۸) | |||||||||
مثال از شعر فرخى: | |||||||||
| |||||||||
(۲) . ديوان فرخى طبع عبدالرسولى ۳۷۹ | |||||||||
و فردوسى در يک بيت (اينت) را به فتح نون آورده است: | |||||||||
| |||||||||
(۳) . شاهنامه ج۲ ص ۱۳ چاپ آقا | |||||||||
و غير از اين هر جا که در اشعار ديده شده است به سکون نون بوده است. | |||||||||
- هم آن و همان: | |||||||||
فرقى که در استعمال بين 'همان' اسم اشاره و ميان 'همان' تشبيه است آن است که نخستين را به تنهائى آرند، چنانکه گوئي: همان بود که گفتم ـ يا: همين سخن بود که شنيدي، چنانکه فردوسى گويد: | |||||||||
| |||||||||
اما همان تشبيهى غالباً در جملهٔ عيناً تکرار مىشده و يا قرينهاى براى مُشَبّه و مُشَبّه به ذکر مىگرديده است، چنانکه گويند: فلان را ازهر دادند، خوردن همان بود و مردن همان، و فردوسى گويد: | |||||||||
| |||||||||
و جاى ديگر گويد: | |||||||||
| |||||||||
(۴) . شاهنامه ج۲۳۸۲ بروخيم | |||||||||
يعنى در چشم گردون بزرگ همانند خرد و خرد همانند بزرگ است. و سنگ و گوهر شاهوار جائى که بهکار نيايد مانند هم است. | |||||||||
ديگر 'آن' از ادات ملکيت و تلعق است مانند لام عربى در 'له' و 'لي' و 'لک' چنانکه گويند: اين زمين از آن من است يا آن ملک آنِ شما است به طريق اضافه. | |||||||||
نيز در فارسى الف و نونى بوده است از جملهٔ پساوندها که امروز مستعمل نيست جز در کلمات قديم و آن را الف و نون نسبت مىنامند، چون الف و نون اردشير پاپکان و خسرو قبادان و آذربادگان و گرگان و صبحگاهان و بامدادن ـ و بهنظر مىرسد که لفظ (آن) ملکيت که در آغاز اسماء يا ضماير به طريق اضافه درآيد در اصل يا الف و نون نسبت ارتباطى داشته است. | |||||||||
اين لفظ غالباً بعد از حرف 'از' يا مخفف آن 'ز' قرار مىگيرد و به اسمى يا ضميرى اضافه مىشود مانند: اين خانه از آن من است. اين باغ از آن توست ... و غيره و امروز بهجاى آن کلمه 'مال' يا لفظ تازى ديگر بهکار دارند و گاه در اشعار به نادر استعمال کنند. | |||||||||
- آنْکِ و اينْکِ و آنْچِ و اينْچِ: | |||||||||
ديگر از ترکيبات اسم اشاره 'آن' ترکيبى است که با کاف موصوله يا کاف بيانيه و 'چه' بيان علت آورده و نون را ساکن گردانند و املاء اين ترکيب در قديم مختلف است و اين ترکيب در اصل پهلوى عبارت است از (آن) و (کي) و (چيه) بيان علّت، ولى در زبان درى غالباً ياى آخر و آنچى را حذف کنند و بهجاى آن کاف و جيم پارسى را مکسور خوانند و آنکِ و آنچِ و چنانکِ و چنانچِ نويسند و اين معنى در رسمالخط ذکر خواهد شد. | |||||||||
و گاهى 'چه' و 'آنچه' را در مورد ذوىالعقول نيز آورند که بعدها ممنوع شده است، و همچنين بين 'چنانکه' 'چنانچه' فرقى نيست، و هر دو را در مورد شرط و تشبيه بيانى و مانند آنها ذکر کنند. | |||||||||
و در قرن ششم و هفتم در ترکيب 'آنکه' و 'اينکه' با 'بي' و 'با' در مورد نفى و اثبات حرف 'از' يا 'ز' مخفف بر آنها علاوه مىکردهاند چون: باز آنکه بىزآنکه و بازان و بازين (رجوع کنيد به: جهانگشاى جوينى مقدمهٔ آقاى قزويني) يعني: با آنکه و بىآنکه و با آن و با اين و حدودالعالم 'از' اضافى را با ضمير معايب ذکر کرده است، چنانکه گويد: 'ديگر درياى خزر است، ناحيت مشرق از او بيابانى است که به غور و خوارزم پيوسته است و ناحيت شمال به غور بعضى از خزران و آذربادگان پيوسته و ناحيت جنوب از وى به شهرهاى گيلان و ديلمان و طبرستان و گرگان پيوسته است ـ ملتفت تکرار (پيوسته است) بشويد ـ حدودالعالم طبع تهران ص ۹' باز جاى ديگر: 'خر خيزاندر ناحيت از وى هيچ آبادانى نيست و اين ويرانى شمال است..' و بهنظر مىرسد که اسمى که پيش از حرف 'از' واقع بوده است به طريق اضافه مىخوانده باشند، زيرا امروز نيز مردم هرات و نواحى غربى افغانستان عين اين ترکيب را در گفتگو معمول دارند و گويند: دستى از من و سرى از تو ـ به ياء مجهول يعنى ياء مجهول يعنى ياء علامت اضافه ـ و مرادشان 'دست من' يا 'سر تو' است. | |||||||||
بعد از حدودالعالم، مجملالتواريخ که در اول قرن ششم تأليف گرديده ولى شيوهٔ آن کهنهتر است، نيز حرف 'از' را در همين مورد آورده است، چنانکه گويد: 'اندر سال از چهارصد و هشتاد و شش از دنيا برفت' ص ۳۸۳ (طبع تهران ـ رک: مقدمه ص ظ) و ظاهراً که اين معنى شيوهٔ درى بخارا و ماوراءالنهر نيست، و مربوط به لهجههاى محلى است و ظاهراً در حدود هرات و خراسان حاليه رايجتر بوده است بهدليل موجود بودن اين لهجه در آن نواحى و اصرارى که عطاملک در اين ترکيب روا داشته است. |
همچنین مشاهده کنید
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا (۷)
- جمعهای فارسی بر لغات تاری و اسم معنی
- ضمایر (۲)
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا (۵)
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا(۴)
- الحاق با بر بعضی اسامی (۲)
- الحاق با بر بعضی اسامی
- ضمایر
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا
- اسماء اشارهٔ مرکب
- ادات تشبیه و اسم اشاره
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا (۶)
- اسم اشاره و حرف تعریف
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا(۲)
- باء به معنی ”به“ و ”به سوی “ و باز و وا و فا (۳)
- اشارهٔ بیان وصف جنس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم معلمان رهبر انقلاب نیکا شاکرمی مجلس خلیج فارس بابک زنجانی
آتش سوزی تهران پلیس روز معلم زلزله قتل شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه سلامت دستگیری
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم ارز
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی تلویزیون عفاف و حجاب جواد عزتی سینمای ایران سینما دفاع مقدس فیلم موسیقی رسانه ملی
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین حماس غزه جنگ غزه نوار غزه انگلیس ترکیه ایالات متحده آمریکا اوکراین یمن افغانستان
پرسپولیس فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا باشگاه استقلال بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی تلفن همراه اینستاگرام اپل گوگل همراه اول پهپاد واکسن تبلیغات ناسا نخبگان
سرطان خواب فشار خون کبد چرب بیماری قلبی دیابت کاهش وزن مسمومیت داروخانه