دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

اسم اشاره و حرف تعریف


يکى ديگر از مختصات بسيار بارز نثر و نظم قديم، استعمال 'آن' و 'اين' است که علاوه بر اشارهٔ به ‌دور و نزديک در مورد موصول و در موارد تعريف مانند تعريف عهد ذهنى و ذکرى يا وصفى يا اشارهٔ وصفى مى‌آمده است و اين معنى در قرون بعد کمتر شده و در ميان متأخران منسوخ گرديده است، مثال از نثر بلعمي: 'ديوان را فرمود تا گرمابه‌ نهادند و غواصى کردند .... و اين گچ و سفيداب و رنگ‌ها آوردند و اين اسپرغم‌ها.' (بلعمى قصهٔ طهمورث)
مثال ديگر از بلعمى: 'يکى از وزيران ملک را گفت: 'اين را به من ده تا من او را بکشم. او را دادش، پس اين وزير صورتى از روى بکرد' که لفظ 'اين' در اول جمله ضمير اشاره و در آخر جمله در 'اين وزير' حرف تعريف و تذکار وزير معهود است.
مثال ديگر از بلعمى: 'جور شهريست کاندر پارس خرمتر از آن شهر نيست... و اين گلاب پارس از جور آرند (بلعمى داستان اردشير بابکان)' 'پس اين زن ملک که مسلمان شده بود پيش جرجيس آمد.' ديگر: 'او را ساسان، زنى بود از نسل اين بازرنگيان که ملوک پارس بودند پس ساسان را پسرى آمد او را پاپک نام کرد و اين پاپک چون از شکم مادر ميامد موى بود بر سر او دراز يک به‌دست.' مثال از بيهقي: 'بازرگانى را که او را ابومطيع سکزى گفتندى يک شب (امير مسعود) شانزده‌هزار دينار بخشيد، اين ابومطيع مردى با نعمت بسيار بود از هر چيزى ـ تاريخ سيستان طبع طهران ص ۱۴۱' و امروز اين ادات از ميان رفته و استعمال نمى‌شود جز 'آن' تنها برا اشارهٔ بعيد و 'اين' براى اشارهٔ نزديک.
ديگر اسم اشاره را گاهى بر سر قيود ظرفى مضاف درمى‌آورند و اين نادر است، مثال از بلعمي: 'ابليس از آن ميان بتان بيرون آمذ و آنجا بيستاد' که 'ميان' باوجود اضافه به 'بتان' نه احتياجى به ضمير اشاره و نه به حرف تعريف دارد. معذلک استعمال آن و اين به قدرى رايج و فصيح بوده است که در اين موارد نيز من‌باب اظهار بلاغت مى‌آورده‌اند.


همچنین مشاهده کنید