سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بیامد ز میدان چو تیر از کمان


بیامد ز میدان چو تیر از کمان    بر دختر خویش رفت آن زمان
قلم خواست از ترک و قرطاس خواست    ز مشک سیه سوده انقاس خواست
سر عهد کرد آفرین از نخست    بران کو جهان از نژندی بشست
بگسترد هم پاکی و راستی    سوی دیو شد کژی و کاستی
سپینود را جفت بهرامشاه    سپردم بدین نامور پیشگاه
شهنشاه تا جاودان زنده باد    بزرگان همه پیش او بنده باد
چو من بگذرم زین سپنجی سرای    به قنوج بهرامشاهست رای
ز فرمان این تاجور مگذرید    تن مرده را سوی آتش برید
سپارید گنجم به بهرامشاه    همان کشور و تاج و گاه و سپاه
سپینود را داد منشور هند    نوشته خطی هندوی بر پرند
به ایران همی بود شنگل دو ماه    فرستاد پس مهتری نزد شاه
به دستوری بازگشتن به جای    خود و نامداران فرخنده‌رای
بدان شد شهنشاه همداستان    که او بازگردد به هندوستان
ز چیزی که باشد به ایران زمین    بفرمود تا کرد موبد گزین
ز دینار و ز گوهر شاهوار    ز تیغ و ز خود و کمر بی‌شمار
ز دیبا و از جامه‌ی نابسود    که آن را شمار و کرانه نبود
به اندازه یارانش را هم چنین    بیاراست اسپان به دیبای چین
گسی کردشان شاد و خشنود شاه    سه منزل همی راند با او به راه
نبد هم بدین هدیه همداستان    علف داد تا مرز هندوستان


همچنین مشاهده کنید