یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

طبقهٔ اجتماعی


طبقهٔ اجتماعى انگارش 'لغزنده‌اي' است که داراى مفاهيم ضمنى گوناگونى است از جمله قدرت، اعتبار کدهاى زبان‌شناختي، پول و فرهنگ. ليکن در همهٔ پژوهش‌هاى اجتماعي، اشتغال به‌عنوان نخستين شاخص ردهٔ اجتماعى به‌شمار مى‌آيد. با استفاده از رده‌بندى پنجگانهٔ ادارهٔ کل ثبت احوال، شواهد نشان مى‌دهد که رابطه‌اى بين فعاليت اوقات فراغت و عضويت در رده‌هاى اجتماعى وجود دارد. از گروه A/B (حرفه‌اى و مديرتي) تا گروه‌هاى D/E (کارگران نيمه ماهر يا بدون مهارت) افزايشى در ميزان تماشاى تلويزيون و کاهشى در عضويت در کتابخانه و کتابخواني، افتى در ميزان عضويت در باشگاه‌ها و سازمان‌ها، تقليلى در ميزان استفاده از تعطيلات (مسافرت) کاهشى در ميزان شرکت در انواع ورزش، نزولى در ميزان تفريحات در بيرون شهر و افزايشى در ميزان فعاليت‌هاى شرط‌بندى ديده مى‌شود. اين داده‌هاى آمارى نشان از آن دارد که افراد واقع در رده‌هاى شغلى بالاتر فعاليت‌هاى اوقات فراغت مؤثرترى هستند و دامنهٔ فعاليت‌هاى آنان گسترده‌تر است.
اهميت و درستى اين داده‌ها مورد سؤال قرار گرفته است. براساس شغل، اين فعاليت‌ها بيشتر جنبهٔ مردانه دارد و فقط افراد حقوق‌بگير را شامل مى‌شود. در بسيارى از خانواده‌ها زن و مرد هر دو به‌کار مشغول هستند. افزون بر اين طبقه‌بندى شغلى نسبت به دگرگونى‌هائى که به تازگى در ماهيت و در دسترس بودن انواع مختلف کار به‌وجود آمده حساس نيست. تغيير اقتصادى بر افت شمار 'طبقهٔ کارگر' که به کارهاى دستى مى‌پردازد، انجاميده و کاهش نسبى در ميزان اشتغال به کارهاى بدون مهارت پديد آورده است، ميزان کار 'کارمندان اداري' در صنايع فنى و خدماتى افزايشى يافته است. بسيارى از نويسندگان به برداشته شدن طبقه به‌عنوان کليد تقسيم اجتماعى اشاره دارند. افزايش رفاه در بريتانيا پس از جنگ حکايت از پايان کار جامعه‌اى دارد که به‌طور مشخص به دو طبقهٔ اجتماعى متضاد تقسيم شده است. اين موضوع حائز اهميت است که ادارهٔ کل ثبت از سال ۱۹۸۷ تصميم‌گرفته است که کاربرد اصطلاح طبقهٔ اجتماعى را کنار بگذارد. با افزايش دسترسى به وسايل ماندنى خانگى به‌ويژه تلويزيون و دستيابى به فرآورده‌هاى فرهنگ توده‌اى به آنها انجام گرفته رنگ باخته است. دسترسى به فعاليت‌هاى اوقات فراغت گسترش يافته به‌طورى که در بريتانياى جديد معدودى از آنها ويژهٔ رده‌هاى اجتماعى مشخص به‌شمار مى‌آيد. فرصت‌هائى نظير بازى چوگان در ويندزور (Windsor) و هنلى رگاتا (Henley Regatta) ممکن است ويژگى‌ ردهٔ اجتماعى خود را حفظ کرده باشد (به همان‌گونه که در مورد بينگو و مسابقات سگ‌دوانى مشاهده مى‌شود)، ولى در بيشتر فعاليت‌هاى اوقات فراغت شرکت‌کنندگان به‌طور انحصارى به گروه اجتماعى ويژه‌اى تعلق ندارند.
با اين همه، حتى اگر کسى بخواهد توان توضيحى طبقهٔ اجتماعى را در نظر بگيرد، داده‌هاى آمارى که در بررسى‌هاى تفريحات سنتى ارائه شده، هيچ‌گونه توضيحى در مورد اينکه چگونه طيف قيد و بندها و فرصت‌ها به شکل گزينش اوقات فراغت متجلى مى‌شود، ارائه نمى‌دهد. آمارها دورنماى روشنى از اينکه چه کسى چه کارى انجام مى‌دهد فراهم نمى‌آورد، ولى در مورد دلايل انگيزه‌ها، انگارش‌ها و ارزش‌ها و فعاليت‌ اوقات فراغت سکوت اختيار کرده است. به‌طور خلاصه، اين‌گونه داده‌ها چندان توضيحى ارائه نمى‌دهد و در مورد پيچيدگى گزينهٔ اوقات فراغت آگاهى زيادى به‌دست نمى‌دهد. درک دقيق‌تر ردهٔ اجتماعي، و اينکه چگونه تقسيمات اجتماعى بر اوقات فراغت تأثير مى‌گذارد نياز به بررسى دو بعد همبستهٔ قضيه دارد. بُعد 'عينى‌تر' مربوط به وضعيت شخص در بازار کار، شغل و موارد همبسته با آموزش، درآمد و مسکن است. ولى نوعى بُعد ذهنى تحت عنوان تصويرپردازى طبقاتى ذهنى نيز وجود دارد. اين موضوع مربوط به انگارش‌هاى شخصى يا تصوير ساختار طبقاتى عينى است. تصويرپردازى طبقاتى ذهنى (که از طريق وسايل ارتباط جمعى حفظ مى‌شود) ممکن است مبتنى بر لهجه‌هاى شخصى يا شيوهٔ سخن گفتن، محل زندگي، شبکه‌هاى اجتماعي، کار، آموزش، نوع لباس، داشتن اتومبيل و پول باشد. همچنين فعاليت‌هاى اوقات فراغت داراى مفاهيم ضمنى طبقاتى است. ليکن تصويرپردازى طبقاتى ذهنى منحصراً بين فعاليت‌هاى اوقات فراغت تمايز قايل نمى‌شود، بلکه در دوران آنها نيز اختلافاتى را نشان مى‌دهد، خواه در تسهيلاتى که به شکل عمومى فراهم مى‌گردد، يا باشگاه‌هاى خصوصى و افرادى که شخص برمى‌گزيند تا با آنها مشارکت داشته باشد. شيوهٔ گزينش تصاوير و مفاهيم فعاليت‌هاى به‌خصوصى اوقات فراغت ممکن است بين طبقات مختلف اجتماعى متفاوت باشد.
بررسى‌هاى انگاره‌هاى مشارکت در اوقات فراغت توزيع کلى علايق و سليقه‌ها بر اساس عضويت در طبقات اجتماعى (و ساير تقسيمات اجتماعى از قبيل جنس و سن) را نشان مى‌دهد، ولى روش‌هاى پژوهشى سرآغاز گزينش و پيچيدگى استنباط‌ها، سليقه‌ها و مفاهيم واقع در زير اين گزينه‌هاى اوقات فراغت را نشان نمى‌دهد.
براى نمونه به استفاده از تعطيلات (مرخصي) توجه کنيد. بررسى‌هاى انجام شده آگاهى‌هائى دربارهٔ فراواني، مدت و اهداف مسافرت‌هاى ايام تعطيلات نشان مى‌دهد، ولى چرا مردم بنيدورم، برايتن، بورن‌ماوث، بوگنور، رجيس، بياريتس يا باهاما را انتخاب مى‌کنند؟ بر چه اساسى مردم کمپينگ، استفاده از اتومبيل کارواني، کمپ‌هاى تعطيلات، يا تورهاى دسته‌جمعى را انتخاب مى‌کنند؟ به همين سان چرا مردم بازى‌هاى گلف، باولز، هاکى يا فوتبال، ليگ‌ راگبى يا اتحاديهٔ راگبي، شکار روباه يا راسو را انتخاب مى‌کنند؟
بخشى از پاسخ مربوط به محدوديت‌هاى عملى زمان، پول، فضا و توانائى‌هاى شخصى است که پيش از اين مورد بحث قرار گرفت. اينها شرايط مشخصى است که مردم به‌طور واضح از آنها آگاه هستند و مى‌دانند که گزينش اوقات فراغت را محدود مى‌سازد. با اين همه، بُعد ديگر گزينش اوقات فراغت را محدود مى‌سازد. با اين همه، بُعد ديگر گزينش اوقات فراغت را محدود مى‌سازد. با اين همه، بُعد ديگر گزينش اوقات فراغت تصوير طبقاتى اين فعاليت‌ها و اهداف مسافرت‌هاى ايام تعطيلات است. جامعه‌شناس فرانسوى به نام پيير بورديو (Pierre Bourdieu; (۱۹۸۵ تحليل گسترده‌اى در مورد علايق و سليقه‌هاى مردم در زمينهٔ ورزش، هنر، تعطيلات، تزئين خانه، خوراکى‌ها و نوشيدنى‌ها، لباس‌ و اتومبيل ارائه داده است. نامبرده استدلال مى‌کند که هر يک از اينها شمار اندکى از نمودهاى مشخصى را فراهم مى‌آورد که نمودهاى اجتماعى بنيادينى که بايد بيان شود را نشان مى‌دهد. آناليز بورديو را بعداً در بخش اوقاع فراغت و نظريهٔ اجتماعى بيشتر مورد بررسى قرار مى‌دهيم. با اين همه، براى اهداف کنوني، او نشان مى‌دهد که چگونه قدرت محرکهٔ گزينش اوقات فراغت با تصاوير فعاليت‌ها و شيوه‌هائى از مشارکت و مصرف ارتباط دارد که به‌طور مؤثر پاره‌اى از گروه‌هاى اجتماعى را حذف مى‌کند. براى آگاهى از توان توضيحى اين تصويرپردازى طبقاتى ذهني، دو فعاليت اوقات فراغت را در نظر گرفته‌اند، ولى در عين حال شرکت‌کنندگان متفاوتى دارند. هاکى و فوتبال دو نمونهٔ خوب اين موارد است. چگونه در چنين مواردى مى‌توان اختلافات موجود در ويژگى‌هاى شرکت‌کنندگان را توضيح داد؟
در بيشتر تحليل‌هائى که در مورد نفوذ طبقهٔ اجتماعى بر روى فعاليت اوقات فراغت انجام گرفته از شغل به‌عنوان شاخص اصلى استفاده مى‌شود، اما وضع کسانى که شغل با دستمزد ندارند و غالباً 'زيرطبقهٔ ' بيکار ناميده مى‌شوند چه مى‌شود؟ براى افراد بيکار اوقات فراغت مفهوم تازه‌اى به خود مى‌گيرد و نمى‌توان آن را به‌عنوان نقطهٔ مقابل کار با دستمزد به‌حساب آورد.
در سال‌هاى دههٔ ۱۹۹۰، از بيکارى به‌عنوان يکى از مشکلات کليدى اجتماعى ياد مى‌شود و در بسيارى از تلاش‌هائى که در مورد اوقات فراغت انجام گرفته، اين گروه به‌عنوان گروه هدف در نظر گرفته شده است به اين اميد که شايد بتوان کيفيت زندگى طبقات بيکار را بالا برد. مشخص است که آنهائى هيچ درآمدى ندارند از لحاظ پرداخت براى اوقات فراغت محدوديت‌هائى دارند. از طرف ديگر آنان وقت آزاد زيادى دارند. افراد از لحاظ کاردانى و استعداد تفاوت‌هائى دارند ولى استوکس (Stokes; (۱۹۸۲ و مارسدن (Marsden; (۱۹۸۲ و هيس ;Hayes و نوتمان (Nutman; (۱۹۸۱ ماهيت اين مشکل افراد بيکار را کاويده‌اند. استخدام (کار) براى افراد درآمد، فعاليت، و سرچشمه‌اى براى برهمکنش اجتماعى فراهم مى‌آورد. همچنين اين عامل باعث ساختار يافتن زمان (هم براساس مقياس روزانه و هم با توجه به معيار درازمدت) مى‌شود، و براى افراد احساس هدف و هويت ايجاد مى‌کند. افراد بيکار از همهٔ اين مزايا محروم هستند، در حالى‌که فشار روانى بيکارى به گونه‌اى است که بر نحوهٔ صرف اوقات افراد اثر مى‌گذارد. همچنين توجه داشته باشيد که فشار بيکارى به‌صورت نامتعادل در طيف گروه‌هاى شغلى توزيع شده است. در سال‌هاى دههٔ ۱۹۸۰ از بين رفتن نسبى صنايع توليدى و رشد بخش خدمات بر طبقهٔ کارگر شاغل خيلى بيش از شغل‌هاى طبقهٔ متوسط تأثير گذاشت. سال‌هاى دههٔ ۱۹۹۰ شاهد بيکارى در مقياس وسيع طبقهٔ کارمندان ادارى بود.
افراد بيکار معمولاً گروه مصرف تدارک بينندگان اوقات فراغت براى ملاحظات خاص به‌شمار مى‌آيند. مفهوم ضمنى اين تلاش‌ها توجه به اين واقعيت است که فعاليت‌هاى اوقات فراغت ممکن است سهمى در بهبود کيفيت زندگى افرادى که فرصت يافتن کار با دستمزد را به‌دست نياورده‌اند ايفا نمايد. گاه اين هدف‌يابى با شکست روبه‌رو مى‌شود، زيرا باعث ايجاد انگ ‌بيکارى مى‌شود و بنابراين نمى‌توان افراد را جلب کند. با اين همه، مسألهٔ کليدى اين است که آيا اوقات فراغت مى‌تواند درحالى‌که کارِ با دستمزد نيست همان رضايت يا همان عملکرد کار را فراهم آورد يا نه.


همچنین مشاهده کنید