جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست


اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست    طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست
گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست    ذره را از طلعت خورشید رخشان چاره نیست
صبحدم چون گل بشکر خنده بگشاید دهن    از خروش و ناله‌ی مرغ سحرخوان چاره نیست
تا تودر چشمی مرا از گریه خالی نیست چشم    ماه چون در برج آبی شد ز باران چاره نیست
رشته‌ی دندانت از چشمم نمی‌گردد جدا    لل شهوار را از بحر عمان چاره نیست
از دل تنگم کجا بیرون توانی رفت از آنک    گنج لطفی گنج را در کنج ویران چاره نیست
دور گردون چون مخالف می‌شود عشاق را    در عراق ار راست گوئی از سپاهان چاره نیست
مردم از اندوه از کرمان نمی‌یابم خلاص    ای عزیزان هر که مرد او را ز کرمان چاره نیست
خواجو ار درظلمت شب باده نوشد گو بنوش    خضر را در تیرگی از آب حیوان چاره نیست


همچنین مشاهده کنید