یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب


دیشب درآمد آن بت مه روی شب نقاب    بر مه کشید چنبر و درشب فکند تاب
رخسارش آتش و دل بیچارگان سپند    لعل لبش می و جگر خستگان کباب
برمشتری کشیده ز مشک سیه کمان    برآفتاب بسته ز ریحان تر طناب
در بر قبای شامی پیروزه گون چو ماه    بر سر کلاه شمعی زرکش چو آفتاب
آتشن گرفته آب رخ وی ز تاب می    آبش نهان در آتش و آتش عیان ز آب
هم شمع برفروخته از چهره هم چراغ    هم نقل ریخته ز لب لعل و هم شراب
بنهاده دام بر مه تابان ز عود خام    و افکنده دانه برگل سوری ز مشک ناب
میزد گلاله بر گل و هر لحظه می‌شکست    برمن بعشوه گوشه‌ی بادام نیم خواب
از راه طنز گفت که خواجو چرا برفت    گفتم ز غصه گفت ذهابا بلا ایاب


همچنین مشاهده کنید