یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه معنی (۳)


پس تا اينجا، فيزيولوژيست‌ها نيز بر اين اعتقاد هستند که آنچه در حافظه نگهدارى مى‌شود، اطلاعات اوليهٔ عينى و خام نيست. بلکه غالباً آميخته به معنائى است که ريشهٔ آن جنبهٔ درونى دارد. آنها به اين نکته مى‌پردازند که محلى به نام هيپوکامپ (Hippocamp)، در مغز نقش خاصى براى حافظهٔ بلندمدت دارد. مهترى مى‌نويسد:
با استفاده از آزمون‌هاى جديد حافظه، توانستند اين موضوع را روشن کنند که تخريب (هيپوکامپ) به حافظهٔ کوتاه‌مدت آسيبى نمى‌رساند، بلکه جلوى تثبيت و به عبارت ديگر جلوى (انبار کردن) محتواء حافظهٔ فورى را مى‌گيرد (مهترى ۱۳۶۰، ص ۳۷۷).
گراستيان مى‌نويسد:
هرگاه يک حيوان را در جريان شرطى شدن قرار دهيم، فعاليت موجى آهستهٔ مغز (موج تتا) در سطح هيپوکامپ آغاز مى‌شود. وقتى بازتاب شرطى تثبيت شد و حيوان به يادگيرى دست يافت و پاسخ لازم را در مقابل محرک آموخت، موج تتا ناپديد مى‌شود. (Grastyan,1966,pp409-430)
دکتر مهترى در جاى ديگر مى‌نويسد:
درست است که هنوز به دقت نمى‌دانيم که هيپوکامپ در چه مکانيزم‌هائى شريک است، وليکن عموم را عقيده بر اين است که اين ساخت ليمبيکى (با همکارى کنش ساير ساخت‌هاى مدارپاپز (Papez)) جسم پستانى (پوسته برآمدگى طاقى شکل) نقش مهمى در جريان‌هاى حافظه‌اى در انسان دارد (مهتري، ۱۳۶۰، ص ۳۷۸).
ارنست کنت در کتاب مغزهاى انسان‌ها و ماشين‌ها مى‌نويسد: 'تاکنون يک سرى فرضيات گوناگون در توضيح پيرامون اساس فيزيولوژيکى حافظه ارائه شده است که عبارتند از:
- کدگذارى در رشته‌هاى ملکولى ذره‌هاى بزرگ
- کدگذارى در تغييرات فعاليت‌هاى الکتريکى سلول
- تغييرات در ميان اتصال نرون‌ها
براى هر يک از نظريات، شواهدى نيز به‌دست آمده است. به‌طور کلى فرض بر اين است که اساس حافظهٔ بلندمدت با تغييرات شيميائى يا ساختى در نرون‌ها رابطه دارد؛ در حالى‌که حافظهٔ کوتاه‌مدت، احتمالاً در الگوهاى فعاليت نرون‌ها نگهدارى و حفظ مى‌شود. علت اين امر آن است که هرگاه مغز در معرض پارگى يا اختلال فعاليت‌هاى نرون‌ها قرار گيرد حافظهٔ کوتاه‌مدت دچار آسيب مى‌شود. در واقع يک ضربهٔ شديد به سر، يک حملهٔ ناگهانى صرع، يک جريان الکتريکى در مغز و يا هر نوع داروى تشنج‌آور، سبب محو حافظهٔ کوتاه‌مدت مى‌شود. در حالى‌که حافظهٔ بلندمدت تحت تأثير چنين فرآيندى واقع نمى‌شود... تحقيقاتى که تاکنون انجام شده است توانسته موضوع عملکرد حافظهٔ کوتاه‌مدت را از طريق حفظ الگوهاى فعاليت نرون‌ها روشن کند. مسئلهٔ شناخت چگونگى علمکرد فيزيولوژيکى حافظهٔ بلندمدت بسيار مشکل است ولى در واقع مشکل عمده آن است که چگونه فعاليت حفظ و نگهدارى به نوعى تغيير ساختى در سيستم منتقل مى‌شود و چگونه دوباره به فعاليت نرونى باز مى‌گردد... بعضى از مناطق مغز مانند کنارهٔ سيستم هيپوکامپوس بايد در رابطه با اعمال ذخيره‌سازى اطلاعات نقش داشته باشند. اما بايد دانست که وقتى يک قسمت از مغز که مربوط به يک نوع از حافظه است، به هر دليل تخريب مى‌شود ممکن است قسمت ديگرى از مغز به همين‌منظور به‌کار افتد در واقع مغز يک ماشين انعطاف‌پذير شگفت‌آور است.' (Kent.1981.p251)
کنت، در جاى ديگرى از کتاب خود به نقش نرون‌هاى انتقالى شيميائى در اين مورد اشاره مى‌کند و مى‌نويسد: 'به‌نظر مى‌‌رسد که ما در زمينهٔ جنبهٔ شيميائى عملکرد مغز براى حافظه پيشرفت زيادى حاصل کرده‌ايم. شواهد محکمى وجود دارد مبنى بر آنکه نرون‌هاى انتقالى شيميائى مختلف، در روند انتقال اطلاعات از حافظهٔ کوتاه‌مدت به حافظهٔ بلندمدت و در بازخوانى حافظه وجود دارد. اما متأسفانه ما از طبيعت دقيق مکانيزم آن که در اين انتقال‌کننده‌ها دخالت دارند بى‌اطلاع هستيم. (Kent,1981,p252)
آسرايتان (E.A.Asratyan) سيمونوف (P.V.Simonov)، دو محقق از شوروى در سال ۱۹۸۳، گزارش کاملى از نتايج تحقيقات انجام شده روى حيوانات در زمينهٔ فعل و انفعالات شيميائى مغز را در کتاب مغز منتشر کردند. در اين کتاب آمده است: 'مفاهيم جارى شيمى - عصبى Neurochemical (مطالعه علمى رويدادهاى شيميائى که در سيستم عصبى صورت مى‌گيرد.) و فرآيندهاى يادگيرى و حافظه، نفش کليدى براى انواع گوناگون آثار نرون‌هاى غير مستقيم، تغييرات متابوليکى (Metabolic)، منسوب در اسيدنئوکلئيک (nucleic acid)، مولکول‌هاى بزرگ (protein macromolecules) پروتئين و همچنين پپتيدهاى نرونى (neuripeptides) (مولکول‌هاى سبکى که از دو يا چند ملکول اسيدآمينه تشکيل يافته است) بازى مى‌کنند ... اين مفهوم عمومي، يک فرضيه اوليه‌اى را به‌وسيلهٔ تحقيق در لابراتورساز و کارهاى شيمى - عصبى بازتاب شرطي، در شوروى به‌وجود آورد. اساس اين تحقيق يافتن همبستگى‌هاى فيزيولوژيکى - بيوشيمى بود و اينکه فرآيند حافظه و يادگيرى بر سوخت و ساز مغز چه تأثيرى دارند و تأثير سوخت و ساز مغز برروى فرآيند يادگيرى و حافظه چيست.' (Asrayan,1983,p22).
به‌طور خلاصه آزمايش‌هاى مطرح شده از سوى آسراتيان و سيمونوف حاکى از آن است که:
- بازتاب‌هاى شرطى سبب تغيير مناسب Ache (استيل کلين ستراز) در کورتکس تصويرى و حسى هيپوکامپوس مى‌شود ... وقتى يک بازتاب شرطى تدافعي، به زحمت انجام شود، فعاليت Ache کورتکس حسى و هيپوکامپوس کاهش مى‌يابد.
Acetylcholinesterase نوعى استراز است که در تمام ساخت‌هاى بدن وجود دارد و استيل کولين را به کولين و اسيداستيک تجزيه مى‌کند.
- هيپوکامپوس در ساز و کار اطلاعات از حافظهٔ کوتاه‌مدت به حافظهٔ بلندمدت نقش مهمى دارد.
- ضرايب همبستگى قوى به‌دست آمده حاکى از آن است که بين فرآيندهاى يادگيرى و حافظه و همچنين تغييرات ترکيب‌هاى پروتئينى در مغز، رابطه‌اى مستقيم وجود دارد. (Asratyan,1983,p43 )
کتاب سايبرنتيک نيز به زبان ساده‌تر مى‌نويسد:
اخبارى که به مغز مى‌رسد، نرون‌ها، آن را به‌‌صورت مدارهاى الکتريکى به يکديگر پيوند مى‌دهند و در آنها گردش مى‌کنند. اين حافظهٔ کوتاه‌مدت است.
جريان‌هاى گردان در مدارهاى نروني، بر ملکول‌هاى سلول‌هاى نرون تأثير مى‌کند و منجر به ترکيب پروتئين‌ها در آن ملکول مى‌گردد. هنگامى که علامت تکرار مى‌شود. پروتئين به آن عکس‌العمل نشان داده و اخبار را به حافظهٔ درازمدت مغز راه مى‌دهد. چنانچه علامت تکرار نشود، مدارها در هم گسيخته و حافظهٔ کوتاه‌مدت قطع مى‌شود. (پکليس، ترجمه ۱۳۶۳، صص ۷۵-۷۶)
ما بيش از اين جست و جو نمى‌کنيم. همين مقدار شواهد براى ما کافى است تا اين فرضيه را مطرح کنيم که برخى از نقاط مغز به‌ويژه کامپوس، در ضبط و نگهدارى معنى نقش دارند و اين معنى‌ها احتمالاً به‌صورت ترکيب‌هاى پروتئينى در مغز نگهدارى مى‌شوند.
آخرين منابعى که من در دست داشتم نگاه کردم. بى‌شک در آينده دانشمندان رشته‌هائى به جز ارتباطات يعنى فيزيولوژيست‌ها، روانپزشکان، روانشناسان و... خواهند توانست رابطه پروتئين و معنى را به وضوح بيشترى توضيح دهند.
معنى در مغز است نه در پيام، معنى احتمالاً در حوزه‌اى از مغز با نام هيپوکامپوس است نه در پيام. معنى احتمالاً چيزى است عيني، به‌صورت ترکيبات پروتئينى در مغز.


همچنین مشاهده کنید