شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه معنی (۲)


وقتى اطلاعات به S.T.M وارد مى‌شود شروع به محو شدن مى‌کند مگر آنکه به آن توجه کافى شود. اين توجه به‌صورت تمرين انجام مى‌شود. در واقع اگر يک مضمون به حد کافى و به‌طور مکرر تمرين نشود محو خواهد شد. اين عمل در انبار تمرين(Rehearsal buffer) انجام مى‌شود. انبار تمرين را مى‌توانيم مشابه يک جعبه فرض کنيم که اندازه و ابعاد معينى دارد و مى‌تواند بلوک‌هاى بسيارى را نگهدارد هر بلوک نشان‌دهندهٔ يک محرک ورودى است. وقتى بلوک‌هاى جديد به جعبه افزوده مى‌شوند بلوک‌هاى قديمى‌تر مجبور هستند کنار بروند تا جاى خالى براى بلوک تازه وارد باز شود.
اطلاعاتى که به S.T.M وارد مى‌شود به سرعت شروع به نابودى مى‌کند مگر آنکه شخص براى آن اهميت خاص قائل شود. در چنين حالتى اطلاعات وارد انبار تمرين مى‌شود. اطلاعات در انبار تمرين تا زمانى نگهدارى مى‌شود که فرد احساس کند آن را مى‌داند يا اينکه توجه او به اطلاعات جديدتر معطوف شود. در زمانى که اطلاعات در S.T.M به‌صورت ساکن جاى گرفته ممکن است فرد آن را کدگذارى کرده و به L.T.M منتقل کند.
بايد فرض کنيم که L.T.M داراى ظرفيتى نامحدود است. به‌طورى که هر اطلاعاتى که از S.T.M به L.T.M منتقل مى‌شود هميشه جاى کافى خواهد يافت.
اطلاعات ممکن است در L.T.M گم شود. اين اتفاق وقتى روى مى‌دهد که راهنما براى يادآورى آنها ناقص باشد. وقتى چيزى را مى‌خواهيم به ياد آوريم و نمى‌توانيم و مى‌گوئيم نوک زبانم است در واقع نوعى گم شدن يا مخلوط شدن راهنماها است.
ذخيرهٔ L.T.M به يک فايل کابينت بزرگ شبيه است. همان‌طور که هر کارمند بايگانى عمل مى‌کند در اينجا نيز هر يک از مضمون‌ها و موضو‌ع‌ها به داخل کشوئى خاص منتقل مى‌شود.
بازخوانى اطلاعات L.T.M ممکن است به علت در دسترس نبودن راهنماهاى کافى براى تعيين محل اطلاعات در L.T.M امکان‌پذير نباشد.
مثلاً دانش‌آموزى که به هنگام امتحان احساس مى‌کند اين طرف و آن طرف پاسخ سؤال امتحانى را مى‌داند اما نمى‌تواند آن مطلب خاص را به ياد بياورد احتمالاً به هنگام آماده شدن براى امتحان فقط به کتاب درسى خيره نگاه مى‌کرده و ذهن او به مسائلى ديگر مشغول بوده است؛ و در واقع عمل انتقال مکرر به انبار تمرين انجام نشده است. يا اينکه ممکن است موضوع کاملاً در L.T.M ذخيره شده باشد اما سؤال‌هاى امتحاني، راهنماى کافى براى دوباره به‌دست آوردن آن اطلاعات محسوب نشود. يا اينکه راهنمائى‌هاى مشابه هم‌زمان با ذخيره‌سازى اطلاعات در L.T.M سبب اشکال در يادآورى شود.
استفادهٔٔ مکرر مضمون‌هاى اطلاعاتى ممکن است با چنان طريقى کدگذارى شود که راهنماهاى متفاوت بسيارى ما را به بازخوانى آن رهنمون کند.
در مواردى ممکن است خودمان اراده کنيم که ساز و کار يادآورى انجام نشود و در واقع دستور چشم‌پوشى و ناديده گرفتن اطلاعات را صادر کنيم. اين عمل وقتى انجام مى‌شود که اين يادآورى براى ما دردناک باشد (Hilgard,1975,pp237-238).
هيلگارد براى اثبات اين نظريه شواهدى را مطرح مى‌کند. او مى‌نويسد: اگر اتفاقى براى منطقهٔ خاصى در عمق شقيقه به نام هيپوکامپوس (Hippocampus) روى دهد بيمار قادر به انتقال اطلاعات جديد از S.T.M به L.T.M نخواهد شد. اين‌گونه بيماران مشکلى براى به‌خاطر آوردن اطلاعات آموخته شدهٔ قبل از عمل جراحى را ندارند، اما در يادگيرى اطلاعات جديد داراى مشکلات جديد خواهند بود.
مثلاً در يک موارد، چند ماه پس از عمل جراحي، خانوادهٔ بيمار به يک خانهٔ جديد که چند بلوک آن طرف‌تر از خانهٔ قبلى آنان بود نقل مکان کردند. يک سال بعد، با اينکه خانهٔ جديد در همان خيابان بود بيمار قادر نبود آدرس خانهٔ تازه را به خاطر بسپارد. در حالى که آدرس خانهٔ قبلى را به خوبى مى‌دانست و در نتيجه مکرراً به آنجا مراجعه مى‌کرد. او محل اشيائى را که به‌طور دائم جاى به خصوصى مى‌گذاشت از ياد مى‌برد. مجله‌هائى را مکرراً مى‌خواند، بدون آنکه نام آنها برايش آشنا باشند. برخى از بيماران با تغييراتى در هيپوکامپوس، پيوسته در شناخت يا يادگرفتن نام اشخاصى که بعد از عمل جراحى با آنها آشنا شده‌اند و بارها ملاقات کرده‌اند و احتمالاً به‌طور مکرر با آنها صحبت کرده‌اند شکست مى‌خورند.
ميلنر مى‌گويد شخصى که بيمار با او در حال صحبت است اگر چند دقيقه‌اى بيرون از اتاق، قدم بزند، به هنگام بازگشت احتمال دارد که بيمار او را نشناسد، در حالى که همين بيمار قادر است حساب‌هاى ذهنى پيچيد‌ه‌اى را با سرعت و صحت انجام دهد. در واقع براى چنين بيمارى اطلاعاتى که قبل از آسيب هيپوکامپوس در L.T.M جاى گرفته جاودانى است. اما انتقال اطلاعات جديد به حافظهٔ بلندمدت ممکن نيست (Hilgard,1975,p239).
بى‌شک اگر نظريهٔ دو فرآيندى حافظه را بپذيريم، ناچار بايد معنى را در حافظهٔ بلندمدت جست و جو کنيم.
نوع سومى از حافظه به نام حافظهٔ روان نيز مطرح است. گفته مى‌شود يک ماشين‌نويس، به هنگام تايپ يک متن، قطعات کوچک را به مدت بسيار کوتاه و تا زمانى که تحرير آنها به پايان برسد، در حافظهٔ خودد نگاه مى‌دارد. اين متن‌ها در حافظهٔ روان جاى مى‌گيرد (پکليس، ترجمه ۱۳۶۳).
فيزيولوژى روانى نيز در مورد چند حالته بودن حافظه هنور ترديدهائى دارد. ضمن آنکه حافظهٔ کوتاه‌مدت و بلندمدت و حتى حافظهٔ سومى به نام حافظهٔ فورى را در نظر مى‌گيرد و معتقد است حافظهٔ درازمدت حاکى از وجود يک انبار اطلاعات ثابت/يک بايگانى / است و ضمناً اين بحث را نيز مطرح مى‌کند که شايد حافظه يک پديدهٔ مداوم و غيرقابل تجزيه به انواع مختلفه باشد (مهترى ۱۳۶۰).
در پاسخ اين سؤال که حافظهٔ بلندمدت کجاست مى‌توان از تجربيات فيزيولوژيست‌‌ها استفاده کرد. دکتر مهترى در کتاب فيزيولوژى خود مى‌نويسد:
اعم از اينکه موضوع به خاطر سپردن (انبار کردن) يا به يادآوردن اطلاعات مطرح باشد يا نه، اين موضوع ديگر محقق است که اين اطلاعات به ندرت ممکن است شکل اطلاعات عينى و خام و اوليهٔ خود را که در واقع چيزى جز يک نوع غنى کردن معلومات نبوده است، حفظ کرده باشد. بلکه برعکس غالباً آميخته به معنائى است که ريشهٔ آن اساساً جنبهٔ درونى دارد و جهتى را به رفتار جانور تحميل مى‌کند، به‌طورى که اين رفتار به‌صورت مجموعه‌اى از واکنش‌هاى مناسب در شرايط موجود درمى‌آيد. (مهتري، ۱۳۶۰، ص ۳۷۳).


همچنین مشاهده کنید