پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حکایت در محرومی خویشتن بینان


یکی در نجوم اندکی دست داشت    ولی از تکبر سری مست داشت
بر گوشیار آمد از راه دور    دلی پر ارادت، سری پر غرور
خردمند از او دیده بردوختی    یکی حرف در وی نیاموختی
چو بی بهره عزم سفر کرد باز    بدو گفت دانای گردن فراز
تو خود را گمان برده‌ای پر خرد    انائی که پر شد دگر چون برد؟
ز دعوی پری زان تهی می‌روی    تهی آی تا پر معنای شوی
ز هستی در آفاق سعدی صفت    تهی گرد و باز آی پر معرفت


همچنین مشاهده کنید