شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مهر تو بر دیگران نتوان نهاد


مهر تو بر دیگران نتوان نهاد    گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد
مایه‌ی من کیمیای عشق توست    مایه در وجه زیان نتوان نهاد
دست دست توست و جان ماوای تو    پای صورت در میان نتوان نهاد
بارها گفتی که بوسی بخشمت    تا نبخشی، دل بر آن نتوان نهاد
بر جهان گفتی که دل باید نهاد    بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد
گر زمانه داد ندهد یا فلک    بر تو جرم این و آن نتوان نهاد
با زمانه پنجه درنتوان فکند    بر فلک هم نردبان نتوان نهاد
تا به کوی توست خاقانی مقیم    رخت او بر آستان نتوان نهاد


همچنین مشاهده کنید