دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

دلا زارت برون نتوان نهادن


دلا زارت برون نتوان نهادن    قدم در موج خون نتوان نهادن
بر اسب عمر هرای جوانی است    بر او زین سرنگون نتوان نهادن
تو را هر دم غم صد ساله روزی است    ذخیره زین فزون نتوان نهادن
به کتف عمر میکش بار محنت    که بر دهر حرون نتوان نهادن
به نامت چون توان کرد ابلقی را    که داغش بر سرون نتوان نهادن
در این منزل رصد جهان می‌ستاند    گنه بر رهنمون نتوان نهادن
خراب است آن جهان کاول تو دیدی    اساسی نو کنون نتوان نهادن
به صد غم ریسمان جان گسسته است    غمی را پنبه چون نتوان نهادن
دلی کز جنس برکندی نگهدار    که بر ناجنس و دون نتوان نهادن
سرت خاقانیا در بیم راهی است    کز آنجا پی برون نتوان نهادن


همچنین مشاهده کنید