سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او


آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او    هم ناخنی کمتر نگشت اندوه روز افزون او
دل خاک آن خون خواره شد تا آب او یک‌باره شد    صیدی کزو آواره شد خاکش بهست از خون او
از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم    در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او
کردم حسابش جو به جو در دستخون دیدم گرو    جوجو شد از غم نو به نو بی‌روی گندم‌گون او
پیرامن کویش به شب خصمان خاقانی طلب    هرجا که گنج است ای عجب ماری است پیرامون او


همچنین مشاهده کنید