دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است


بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است    سلخ ماه دگر و غره‌ی ماه دگر است
آنکه در باغ دلم ریشه فرو برده ز نو    گرچه نوخیز نهالیست ، سراپا ثمر است
توتی ما که به غیر از قفس تنگ ندید    این زمان بال فشان بر سر تنگ شکر است
بشتابید و به مجروح کهن مژده برید    که طبیب آمد و در چاره‌ی ریش جگر است
آنکه بیند همه عیبم نرسیدست آنجا    که هنرها همه عیب و همه عیبی هنراست
از وفای پسران عشق مرا طالع نیست    ورنه از من که در این شهر وفادارتر است ؟
وحشی عاقبت اندیش از آنسو نروی    که از آن چشم پرآشوب رهی پرخطر است


همچنین مشاهده کنید