دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آنکس که دامن از پی کین تو بر زند


آنکس که دامن از پی کین تو بر زند    بر پای نخل زندگی خود تبر زند
گر کوه خصمی تو کند انتقام تو    آن تیغ را به دست خودش بر کمر زند
از لشکر توجه تو کمترین سوار    تازد برون و یکتنه بر سد حشر زند
قهر تو چون بلند کند گوشه‌ی کمان    هر تیر را که قصد کند بر جگر زند
شکر خدا که خصم ترا بر جگر نشست    آن تیرها که خواست ترا بر سپر زند
مرغی کز آشیانه‌ی خصم تو بر پرید    الا به خون خود نتواند که پرزند
تودر گلو فشاری خصمی و جان او    در بند فرجه‌ایست که از تن به در زند
مطرب به بزم خواند عدویت چه غافلست    گو کس روانه کن که در نوحه گر زند
در راه سیر کوکب اقبال تو سپهر    در دیده‌ی ستاره‌ی بد نیشتر زند
فتحی نموده‌ای دگر از نو که بر فلک    اقبال طبل نصرت و کوس ظفر زند
وحشی کجاست منکر او تا چو دیگران    خود را به تیغ قهر قضا و قدر زند


همچنین مشاهده کنید