پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

محمد عابدالجابری(Muhammad Abid al-Jabiri)


محمد عابدالجابری(Muhammad Abid al-Jabiri)
محمد عابدالجابری از متفكران برجسته معاصر عرب محسوب می‌شود. مباحثی چون «معرفت در اسلام و معنای عقلانیت عربی»، «تكامل تاریخی جامعه اسلامی و نقش طبقه روشنفكران» و «اجرای شریعت و جهت‌گیری‌های آینده جوامع غربی» از مباحثی هستند كه در ذهن این فیلسوف از جایگاه بالایی برخوردارند.
جابری تحصیلات اولیه خود را در رشته فلسفه علم و اپیستمولوژی پشت سر گذاشت. جنبه‌های برجسته سیستم تفكری وی توسط كسانی همچون محمد اركون، عبدالله لارویی، محمدالكتابی، علی مراد و افراد دیگری تأثیر گرفت. زیربنای كنكاش فلسفی او مسئله دانش در فلسفه اسلامی و عربی است. بررسی و رویكرد نوین وی به این مسئله به مفهوم دانش و عقلانیت در جهان عرب مرتبط است. دغدغه اصلی وی ایجاد پلی بین سنت عقلانی عربی ـ اسلامی و سنت عقلانی معاصر غرب است. به این منظور از فرآیند دوگانه ساختارشكنی گذشته است و از بررسی مجدد مهمترین مسائل پیش روی تفكر اسلامی در دوران معاصر تبعیت می‌كند. اما در این راه برخلاف عبدالله لارویی سنت دینی و فلسفه اسلامی را وانمی‌نهد. جست‌وجوی عقلانی وی در وهله نخست در زمینه فلسفه است. اگرچه مستقیماً الهیات و كلام را محكوم نمی‌كند، تعریفش از رنسانس اسلامی به كمك فلسفه انتقادی، سودمندی الهیات به مثابه ابزاری عقلانی در فرهنگ معاصر عربی را مورد شك قرار می‌دهد. از نظر وی سنت مجموعه گسترده‌ای از فعالیت‌های عقلی و فرهنگی را دربرمی‌گیرد و نباید آن را با كلام و یا حتی دین یكی انگاشت. در تفكر وی سنت را می‌توان به گونه خاصی درك كرد: راه شناخت سنت بررسی جزء به جزء عقلانیت عربی است كه از زمان جاهلیت جهان عرب را شكل داده و در مرحله تكوینی آن در به وجود آوردن فلسفه عربی ـ اسلامی فعال بوده است. لذا نمی‌توان بدون درنظر گرفتن میراث عظیم فلسفه عربی ـ اسلامی از عهده پاسخگویی به چالش‌های پیش روی جهان معاصر برآمد.
از آنجا كه بخشی از تلاش جابری مصروف وارد كردن سنت در گفتمان روشنفكری عربی شده است، وجهه همت خود را ساختارشكنی و نقد عقل عربی قرار می‌دهد. این كوشش منجر به تألیف سه كتاب پیدایش عقلانیت عربی (تكوین العقل العربی) در سال ۱۹۸۴، ساختار عقلانیت عربی (بنیه العقل العربی) در سال ۱۹۸۶ و عقلانیت سیاسی عربی (العقل السیاسی العربی) به سال ۱۹۹۱ میلادی شد. وی عقلانیت را تنها راه دفاع از جامعه عرب در برابر قید و بندهای گذشته و تنها ابزار از میان برداشتن موانع موجود می‌داند. از این رو از نظر وی تحقیقی روشمند درباره بنیان‌های عقلانیت عربی امری ضروری است. وی این كار را با كمك فیلسوفان فرانسوی ساختارشكنی چون میشل فوكو، گادلیر، لاكان، بارث، دلوز و… انجام می‌دهد. از نظر او اپیستمولوژی هرگز از ایدئولوژی خالی نبوده است. این نظریه ماهیت هژمونی را در فرهنگ عربی توصیف می‌كند. وی با یكی انگاشتن اپیستمولوژی و هژمونی می‌كوشد آنچه را در فرآیند تعامل بین عقلانیت و ایدئولوژی در سراسر تاریخ عرب نامفهوم می‌نماید، شرح دهد. در این راه وی درباره اساسی‌ترین تحولات تاریخی و اپیستمولوژیك عقلانیت عربی سخن می‌گوید. بی‌شك اسلام یكی از اساسی‌ترین تحولات تاریخی اپیستمولوژیكی در عقلانیت عربی است. اما اگرچه وی اسلام را بزرگ‌ترین تحول در عقلانیت عربی می‌داند، درست نمی‌داند كه آن را نقطه شروع تفكر عربی به شمار آوریم. از نظر وی عقلانیت عربی برخوردار از انسجام معرفت‌شناسانه و حاصل گسستی عمیق است كه طی مدت زمانی طولانی پشت سر گذاشته شده است. یكی از این گسست‌ها ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی در عربستان است. نظریه وقفه یا گسست معرفت‌شناختی كه برگرفته از آثار بچلارد است بر این پیش‌فرض مبتنی است كه پیشرفت علمی همیشه یك وقفه یا وقفه‌های مداوم را بین شناخت عادی و معرفت علمی آشكار می‌كند. اعمال معرفت‌شناسانه‌ای از این دست، ذخیره و انباشت دائمی دانش را به تعویق می‌اندازند، رشد آهسته آن را قطع می‌كنند و آن را وامی‌دارند تا به دورانی جدید وارد شوند. به بیان دیگر، آنچه تاریخ تفكر بشری را تعریف می‌كند، تنها ارتباطات و پیوست‌ها نیست، بلكه شامل گسست‌ها و وقفه‌ها نیز می‌شود كه بیشتر در دوره‌های تغییر و گذار به وجود می‌آیند.
منبع : موسسه گفتگوی ادیان