پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


رویاهای کوچکِ کوچک


رویاهای کوچکِ کوچک
«رویای خدایانِ کوچک» مجموعه شعری است از بازیگر، کارگردان، منتقد و مدرس تئاتر: شکرخدا گودرزی که ۲۳ شعر کوتاهِ غنایی (لیریک Lyric): غنایی عاشقانه (Love Lyric) و بلندِ غنایی نمایشی یا داستانی (Dramatic Lyric ) مثل ـ شعرِ بلندِ «قوی سپید خیال»ـ را در بر می‌گیرد.
اشعار این دفتر از نظر قالب در نوع شعر سپید (شکل شاملویی) قرار می‌گیرند زیرا وزن و آهنگ دارند، منتها عروضی نیستند. قافیه در این شعرها هم جای ثابتی ندارد. شعرهای این دفتر از نظر نظریه «انواع ادبی» در نوع «ادب غنایی» ( لیریک Lyric) قرار می‌گیرند. لیریک را در عصر ما، شاید به تبع عرب‌ها که به شعر عاشقانه و عاطفی «الشعرالغنائی» می‌گویند به غنایی ترجمه کرده‌اند و به دو معنی اشعار عاشقانه و بزمی به کار می‌برند. باید توجه داشت مراد از شعر لیریک در ادبیات اروپایی، شعری است کوتاه و غیر روایی که گوینده فقط احساسات خود را بیان می‌کند: / آتیه! تمام سهم من از جهان/ هر صبح یک سلام است/ و نامم /که زبانت مدت‌هاست از یاد برده است!/ (صفحه ۷)
ادب غنایی در اصل اشعاری است که احساسات و عواطف شخصی را مطرح می‌کند. این‌گونه اشعار معمولا با وصف طبیعت و یاد روزگاران کهن همراه است. زیرا شاعر شعر غنایی روز به روز در شهرها از طبیعت دور می‌شود. یکی از موتیف‌های اشعار این دفتر موتیف «آن روزها رفتند» است که فرنگیان به آن فرمول are Where یعنی کجا هستتند می‌گویند، البّته ناگفته نماند اندوه رمانتیک از دیدن گذشت بیرحمانه زمان شدّت می‌یابد. این اندوه معمولا زائیده توقعات تسکین‌ناپذیر قلبی است که در جهانی بی‌احساس و بی‌ایمان گرفتار شده است. در اشعار این دفتر شاعر به دوران خوش گذشته حسرت می‌خورد و یا به یاد رفته‌گان نوحه سر می‌دهد (شعر غنایی در معنای اشعار عاطفی و احساسی): برای شاملو/ شب به بامداد نرسید/ که آفتاب بامداد در ظلام نشست،/ قبیله من/ سپید خوان شعرش را/ آنکه برای فتح جهان آمده بود/ ـ شاعر بوسه و خنجرـ/ او که درد مشترک بود/ درفش دار عشق،/ آنکه توانش زیر سنگینی جهان بریده بود/ ـ سپید خوان و سپید موی ـ/ در میان اشک و بوسه و گل برگ/ تا نهانِ خاکِ سردِ گور/ بر فراز شانه‌هایش برد،/ عروسان قبیله پرسیدند:/ چه کس بزرگ‌ترین قصیده قرن را می‌سراید؟/ قبیله من/ با سرهایی که در شانه‌هایشان فرو رفته بود/ خاموش از کنار ایشان گذشتند/ و عروس‌ها، تورهای سیاهشان را بر چهره کشیدند/ ـ تلخ ـ/ مرغی پر کشید/ ریسمان خورشید برید/ ستاره‌ها به میهمانی گورستاند آمدند/ و باز نیمه تابستان بود/. (صفحات ۴۸ و ۴۹) یکی از مضامین اصلی ادب غنایی ـ و نیز اشعار این دفتر ـ توصیف طبیعت است که همواره کنار مضمون اصلی شعر غنایی ـ و نیز اشعار این دفتر ـ دیده می‌شود، به نحوی که شعر غنایی را می‌توان شعر توصیفی هم خواند: در هزاره قبل،‌ آتیه/ در انتظار پائیز بودم،/ آمدی!/ با تن پوشی از بلور/ پرسیدی:/ از تبریزی‌ها چه خبر؟/ گفتم: / مثل همیشه/ بوی پائیز که می‌آید/ رنگ تبریزی‌ها می‌پرد!/ ایستادی!/ زیر بلندترین تبریزی/ ـ آن کهنسال/ آنکه سایه سارش روزگاری/ جای بازیِ کودکی‌مان بود ـ آتیه!/ لبهایت شکفت به لرزشی/ رقص باد در تن پوش بلوری‌ات/ و انتشار عطر گیسوانت در فضا!/ نشئه عطر خیالت/ چشم‌هایم را بستم!/ کنون/ گشاده چشم/ به انتظار آمدنت/ من‌ام و تکرار هزارساله!/ (صفحات ۲۰ و ۲۱) منشاء وصف طبیعت در اشعار این دفتر احساس از دست دادگی باغ بهشت و روزگاران خوش گذشته است زیرا «ادب غنایی» با شهرنشینی و به وجود آمدن روابط بین انسان‌ها مربوط است و لذا «شکرخدا گودرزی» ناخود آگاه به بن‌مایه «آن روزها رفتند» پناه می‌برد و بدین‌وسیله احساسات و عواطف خود را بیان می‌کند. در اشعار این دفتر گاهی شاعر خود سخنگو است (یاکوبسن ادعا می‌کند که شعر غنایی صیغه اوّل شخص است و زمان حال است.) و گاهی کسی دیگر. به هر حال بر خلاف آنچه در نظر به ذهن متبادر می‌شود، ممکن است شاعر Persona باشد یعنی نقابی بر چهره داشته باشد و خود واقعی را مطرح نسازد، پس شخصیت مطرح در شعر نباید با شخصیت واقعی شاعر خلط کرد. «شکرخدا گودرزی»، زبانی کلاسیک را برای روایت اشعار این دفتر برگزیده است.
البّته در بعضی از شعرها این زبان کلاسیک در قطعیت خود باقی نمی‌ماند و کلمه‌هایی که از جنس خودش نیست را راه می‌دهد به شعر و بدین‌سان این زبان کلاسیک از ساختار خودش خروج و حرکت می‌کند به سوی ساختاری دیگر: خواب/ به پروانه/ درخت/ پرنده/ به رود/ صخره/ آسمان/ به حس سیال/ که در نفس‌هایم جاری است/ به عشقی که زبانه می‌کشد از نگاهم/ و به خواب.../ که پشتِ پلک‌هایم انتظار می‌کشد/ در پایان هزار و یکمین شبِ دلهره/ ایمان بیاور/ بی‌چشم‌هایم هیچ‌ام،/ هیچ.../(صفحات ۴۴ و ۴۵) این حرکت زبانی را باید به فال نیک گرفت زیرا در این حرکت زبانی، زبانِ اشعار این دفتر نزدیک می‌شود به زبانی امروزی‌تر و البته در این شکی نیست که شاعر شعر امروز برای امروزی شدن شعرش ناچار است از زبانی امروزی استفاده کند، زبانی که از دهه‌های پیشین عبور کرده و در آستانه وارد شدن به دهه جدید است. بنابراین دهه جدید، شاعر جدید می‌خواهد و شاعر جدید است که زبان جدید شعر دهه جدید را تولید می‌کند. ناگفته نماند شکرخدا گودرزی مجموعه شعرهای: می‌خواهم به کودکی‌ام باز گردم و «کوچ» را در دست انتشار دارد. بنابراین باید منتظر ماند تا دید شکر خدا گودرزی با «زبان» چه خواهد کرد و «زبان» با او چه خواهد کرد.
علی حسن‌زاده
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی