چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

اگر جنگ با ایران در نگیرد چه خواهد شد؟


اگر جنگ با ایران در نگیرد چه خواهد شد؟
از زمان حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، منطقه خاورمیانه کانون روابط بین المللی شد، و در ارتباط با همین موضوع بود که نیروهای نظامی آمریکا حضوری گسترده و بی سابقه در حریم زمینی، دریایی، و هوایی منطقه پیدا کردند.
گسستگی ارتباط با عراق، درگیری با ایران، تجدید ساختار توازن قوا در منطقه، تعیین دیدگاه دیگری نسبت به موضوع دموکراسی در خاورمیانه، و تحقق استقلال نفتی از منطقه، جهت گیری های پنجگانه سیاست امریکا در دوران پس از جورج بوش خواهد بود.
تا دیروز تصور غالب این بود که دولت جورج بوش بدون تحقق رؤیای حمله به ایران کاخ سفید را ترک نخواهد کرد. در واقع، این دولت خود را بدهکار به حساب می آورد و به دلایل زیر خود را ملزم به پرداخت بدهی خود می داند: اول این که استفاده از نیروی نظامی را آسان تصور می کند. دوم این که ایران کشوری اسلامی است که رئیس جمهوری آن ایالات متحد را به چلش گرفته است، و در نقش بر آب شدن طرح های امریکا در عراق و لبنان سهیم بوده است. سوم این که ایران درباره محو اسراییل سخن گفته است.
از دیدگاه کسانی که معتقدند اسراییل گرداننده سیاست های آمریکاست، صحبت محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، در مورد محو اسراییل، بهای سنگینی دارد. و بدین سان بود که لزوم وارد کردن ضربه نظامی به ایران بین ناظران و تحلیل گران مطرح شد. آن ها عقیده داشتند که این ضربه، اگر هم به دلایل خاص مربوط به امریکا نباشد، بنا به دلایل شفاف و روشن حتما باید به خاطر اسراییل وارد شود.
صرف نظر از مسائل یاد شده، پیداست که حداقل در باقی مانده دوران زمامداری دولت فعلی آمریکا چنین ضربه ای به ایران وارد نخواهد شد. زیرا، از یک سو، امریکا آمادگی اقتصادی و معنوی برای وارد شدن به یک جنگ تازه را ندارد، و از سوی دیگر، هر کس اکنون به منطقه خاورمیانه بنگرد، شاهد تلاشی مجدانه برای آرام سازی اوضاع و پرهیز از مقابله با ایران خواهد شد.
آرام سازی تنش های موجود میان ایران و امریکا فقط به عراق محدود نمی شود، بلکه به صحنه لبنان نیز کشیده شده است. قطر، به لحاظ ارتباط هایی که با امریکا و ایران دارد، نقش حلقه رابط را بین موافقان و مخالفان ایفا کرد، سپس ایران از طریق ترکیه عدم مخالفت خود را با انجام تماس هایی میان سوریه و اسراییل ابراز کرد، و حتی نسبت به رویکرد حماس به ترک مخاصمه با اسراییل از طریق میانجیگری مصر اعتراضی نکرد.
خلاصه این که، این جهت گیری ایران به سمت آرام سازی اوضاع به کند شدن روند خشونت امریکا منتهی شده و در همین حال، برآورد نظامی آمریکا را در مورد حمله به ایران از بین برده است. هر چند برآورد امریکا در مورد وضعیت نظامی سنتی ایران از لحاظ قدیمی بودن تجهیزات و کمبود قطعات یدکی و فقر آموزش منفی بود.
همچنین، پژوهشگران نظامی آمریکا متوجه شده اند که در ارتباط با حمله نظامی به ایران مشکلات پیچیده ای وجود دارد، زیرا به دلیل مساحت آن کشور و مقاومتی که از نیروهای ایرانی انتظار می رود، تجاوز به ایران با نیروهای زمینی محال است. به علاوه، اتخاذ روشی که در یوگسلاوی و براندازی میلوسویچ اجرا شد، یعنی وارد کردن ضربات هوایی پی در پی به پایگاه های دفاع هوایی، سکوهای پرتاب موشک، و مواضع احتمالی نگه داری تسلیحات هسته ای، نا ممکن است. برخی مدعی هستند که ایران تمام سلاح ها و تجهیزات خود را در نزدیکی مناطق غیر نظامی مستقر کرده است. بنابراین، حمله به آنها موجب برانگیخته شدن واکنش جهانی و منفی گسترده ای خواهد شد.
ایالات متحد معتقد است که تضادها و ناسازگاری اش با ایران تا زمانی که نظام انقلابی بر تهران حکمفرما باشد قابل حل نیست. از همین رو، کنترل این اختلافات را از طریق به اصطلاح « مدیریت روابط خصمانه » امکان پذیر می داند، مدیریتی که تناقض ها را درک کند و آن ها را نه از طریق رویارویی نظامی بلکه از طریق فشارهای گوناگون طولانی مدتی، که نظام ایران را از درون با مشکل مواجه کند تحت کنترل در آورد. ایالات متحد این راهبرد را با موفقیت تمام در مورد اتحاد شوروی اجرا کرد تا جایی که آن رژیم از هم پاشید. در مورد چین نیز همین سیاست را به اجرا گذاشت که در نتیجه آن، چین از یک کشور انقلابی به یک کشور میانه رو تبدیل شد.
مشکل ظاهرا ما این است که برای هر نوع مدیریت روابط خصمانه، بهای سیاسی و راهبردی وجود دارد که باید از سوی کشورهای دارای قدرت کمتر که از بخت بدشان زیر پاهای فیل های درگیر قرار گرفته اند، پرداخت شود.
پرسش این است که منطقه برای تغییر در سیاست امریکا نسبت به ایران، از احتمال حمله نظامی گرفته تا مدیریت روابط و تناقض های تنش زای دو طرف، چه بهایی می پردازد؟
احتمال دارد که ایالات متحد در قبال احتمال هسته ای شدن ایران فروتنانه تر عمل کند، نقش ایران را برای تحقق ثبات در عراق بپذیرد و قرار گرفتن آن تحت سیطره ایران و سوریه، آرام بخش تب و تاب ایدئولوژیکی تهران و دمشق شود.
مشکل این است که شرایطی نگران کننده ای حاکم است و عوامل تأثیرگذار داخلی متعددی وجود دارند و تندروها بر ایجاد تنش در روابط طرفین پای می فشارند. در هر حال، همه چیز به رئیس جمهوری آینده امریکا و رویکردهای دولت او بستگی دارد.
مترجم : سیدحسام هوریابند
منبع : دیپلماسی ایرانی