پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خطای پزشکی و بیمارستان‌های آموزشی


خطای پزشکی و بیمارستان‌های آموزشی
امروزه خطای پزشکی (Medical Error) یکی از مباحث بسیار مورد توجه در مجامع پزشکی است. این توجه از آن رو است که بر طبق آمار موجود، در پیشرفته‌ترین مجموعه‌های درمانی در سراسر جهان هم، سالانه تعداد زیادی از بیماران در اثر خطاهای پزشکی جان یا تندرستی خود را از دست می‌دهند. بیماران برای «درمان» به مراکز پزشکی مراجعه می‌کنند و اگر اقدامات پزشکی نه تنها موجب درمان نشود بلکه خود دردی بر دردهای بیمار بیفزاید، بسیار ناپذیرفتنی و تلخ است و باید به هر روش ممکن از میزان و مقدار این‌گونه وقایع کاست. برای خطای پزشکی، انواع و علل بسیاری ذکر کرده‌اند. همچنین رویکردهای متعددی را برای برخورد با آن برشمرده‌اند که این رویکردها را می‌توان به شرح ذیل برشمرد:رویکرد رایج حل مشکلات در کشورهای در حال توسعه: آمار ندهیم و بگوییم ما به هیچ‌وجه خطای پزشکی نداریم یا خیلی کم داریم!
▪ رویکرد فردی:
در این رویکرد، فردی که خطا از او سر زده است، مقصر شناخته می‌شود و تمام تلاش در جهت تنبیه یا سرزنش فرد خطاکار است و بنابراین است که اگر افراد خطاکار خوب مجازات شوند، مشکل خطای پزشکی حل می‌شود.
▪ رویکرد سیستمی:
در این رویکرد، مجموعه نظام خدمات و سیستم‌های ارایه خدمات به‌گونه‌ای مورد سنجش، بازنگری و اصلاح قرار می‌گیرند که میزان وقوع خطای پزشکی به حداقل رسانده شود.
امروزه هیچ فرد آگاه و دلسوزی در ارجحیت رویکرد سیستمی ‌شکی ندارد. اما به مصداق مصرع «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» باید اذعان کرد که در مدیریت، آنچه مشکلات را حل می‌کند، «معرفی» راه حل نیست بلکه «به کار بستن» آن است و هر شیوه به کار بستنی دارای الزاماتی است که باید به آنها گردن نهاد. الزامی‌که اجرای رویکرد سیستمی‌دربردارد، همانا یافتن و اذعان کردن به نقص‌هایی است که در سیستم وجود دارند و مشکل را پدید آورده‌اند. به نظر می‌رسد که در نظام سلامت کشور ما نیز عزم بر به کار بستن این رویکرد و پذیرش الزامات آن وجود دارد. در این مقال کوتاه به یکی از این مشکلات خطاساز و خطاگستر اشاره می‌کنیم:
یکی از عوامل اصلی وقوع و رواج خطاهای پزشکی در کشور ما، تمام وقت نبودن حضور استادان در اورژانس‌ها و درمانگاه‌های بیمارستان‌های آموزشی است. اگر چه بسیاری از اعضای هیات علمی ‌بخش‌های بالینی دانشگاه‌ها از حقوق و مزایای تمام وقتی استفاده می‌کنند اما در بسیاری از اوقات شبانه روز، رزیدنت یا حتی انترن در ارایه‌ خدمات درمانی (که بعضا بسیار تخصصی‌اند و نیاز به سطح آموزش، تجربه و مهارت بالایی دارند) تنها است.
اگرچه در سال‌های گذشته به این امر توجه شده است و برای مثال از تاسیس مطب شخصی (حداقل به‌وسیله استادانی که به تازگی به جمع اعضای هیات علمی‌ می‌پیوندند) جلوگیری می‌شود اما این تلاش‌ها به هیچ وجه کافی نبوده‌اند، زیرا شکل خاصی از زمان‌بندی و شیوه حضور استادان در بیمارستان‌های آموزشی تقریبا به شکل یک فرهنگ درآمده است و این عامل به علاوه توقعی که این بزرگواران از سطح درآمد خود دارند، سبب تداوم مشکل شده است.
به طور مسلم، هیچ کدام از همکاران دوست ندارند که اگر فردی از عزیزان‌شان بیمار شد و نیاز به مداخله‌ای دشوار و تخصصی داشت، این مداخله به وسیله فردی کم تجربه و بدون حضور و نظارت استاد انجام گیرد. پس چرا این را برای سایرین بپسندیم؟ مگر نه اینکه قرار است که بیمارستان آموزشی در ازای تحمیل زحمات آموزشی بودن به بیماران، سطحی بالا و آکادمیک از خدمات را ارایه‌ دهد و مگر نه اینکه صورت حساب خدمات انجام نگرفته استادان به بیماران و خانواده‌هایشان تحمیل می‌شود؟ آیا استادان از نظر اخلاقی این حق را دارند که به‌واسطه خدمات دستیاران‌شان طلب دستمزد کنند؟ و از همه مهم‌تر و دردناک‌تر آنکه این روند بار سنگینی از خطای پزشکی را بر نظام سلامت تحمیل می‌کند. چه انتظاری می‌توان داشت از دستیاری که با تجربه و مهارت ناکافی، با انبوه بیماران رنجور و نیازمند مواجه است و کاری سنگین و خسته‌کننده برعهده او گذاشته شده است؟ به‌ویژه آنکه دستیاران تخصصی، عموما حقوقی را دریافت می‌کنند که در تعیین آن حتی تامین حداقل معیشت ایشان و خانواده‌هایشان (دستیاران اغلب دارای همسر و فرزند هستند) در نظر گرفته نشده است. حقوق اندک در برابر حجم کار سنگین، انگیزه ارایه‌ صحیح و دقیق و توام با شفقت و احترام را در بسیاری از موارد مخدوش می‌کند و نیز به دلیل همین حقوق ناکافی است که بسیاری از دستیاران ناچار می‌شوند که در مراکز درمانی خارج از بیمارستان آموزشی، به کار غیر قانونی بپردازند و این خود بر حجم خطاهای پزشکی می‌افزاید.
اینکه در بسیاری از دیگر کشورهای جهان این مشکل وجود ندارد و در تمامی‌ساعات، استادان بالینی در کنار رزیدنت‌ها و انترن‌ها حضور فعال دارند، به روشنی نشانگر آن است که این مشکل به طور ذاتی غیرقابل حل نیست و با تغییر برخی رفتارها و الگوها به‌راحتی حل می‌شود. دو پیشنهادی که می‌توان به عنوان نتیجه‌گیری بحث حاضر عنوان کرد، عبارتند از:
۱) الزام حضور اعضای هیات علمی‌در بیمارستان‌های دانشگاهی به نحوی که در هیچ زمانی ارایه‌ خدمات بدون نظارت و مشارکت حضوری ایشان انجام نگیرد.
۲) بازنگری در سیستم محاسبه دستمزدها به‌طوری که اختلاف غیرمنطقی درآمدها از جمله اختلاف فاحش درآمد رزیدنت‌ها و استادان بالینی به سمت منطقی شدن سوق داده شود. تغییر الگوی حضور استادان در بیمارستان‌های آموزشی نیاز به فرهنگ سازی دارد و این کاری سخت دشوار است. اما از این نکته نباید غافل بود که اکثریت قریب به اتفاق جامعه پزشکی، به ویژه استاتید بزرگوار بالینی، به هیچ‌وجه اراده‌ای در جهت عمل برخلاف اخلاق حرفه‌ای ندارند. اگر رویه‌ای نادرست و غیراخلاقی رواج دارد، نه از آن رو است که ایشان مایل به شکستن حدود اخلاق برای کسب درآمد بیشترند، بلکه تنها به معنای تبعیت و خوگرفتن به روندی است که آن را به صورتی میراثی دریافت و به آن عادت کرده‌اند و این روند هیچ‌گاه مورد نقد اخلاقی جدی و متقاعد‌کننده‌ای قرار نگرفته است.
عقیده نگارنده آن است که اگر غیراخلاقی بودن این رویه بازگویی و بازشناسی شود، تغییر رفتار به سرعت و با اشتیاق رخ خواهد داد. هر چند که نباید موانع و دشواری‌های چنین تغییری را دست کم گرفت اگر برآنیم که از خطاهای مرگبار پزشکی بکاهیم و در این راستا رویکردی سیستمی‌را به کار بندیم، چاره‌ای نداریم جز آنکه با گام‌هایی بلند و بدون هراس از ناراضی شدن کسانی که با رویه نادرست موجود خو گرفته‌اند، به سمت اصلاح این نقیصه حرکت کنیم.
منبع : هفته نامه سپید