یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حقوق اهل بیت(علیهم السلام)


حقوق اهل بیت(علیهم السلام)
شناخت حقوق اهل بیت(علیهم السلام) از مباحث راهبردی و سرنوشت ساز در عرصه اعتقادی و رفتاری انسان هاست. شناخت واقعی مبدأ و معاد (خدا و قیامت)، درك حقایق قرآن و سنّت، نیل به خوش بختی و سعادت، مصونیت از بدبختی و شقاوت، آراستگی به فضایل و پیراستگی از رذایل، فقط در پرتو شناخت حقوق اهل بیت(علیهم السلام) و رعایت آن، امكان پذیر است. آنان چراغ هدایت، كشتی نجات، رهبران دین و دنیای مردم و در یك نگاه «حبل اللّه المتین»اند و تمسّك به روش و منش ایشان دستور الهی است: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ)(آل عمران: ۱۰۳) حق معرفت، مودّت و اطاعت از حقوق بنیادین اهل بیت(علیهم السلام)است كه در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از نقش های اصلی اهل بیت(علیهم السلام) حفظ تعادل دین و پیشگیری از انحراف و بدعت هایی است كه همواره در كمین دین و پیروان واقعی آن قرار دارد.
در جهان بینی توحیدی، اهل بیت(علیهم السلام)راهنمایان واقعی بشر به سوی تكامل انسانی هستند. در منابع دینی، اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان فروغ هدایت، كشتی نجات و راهبران دین و دنیای مردم معرفی شده اند. تمسّك به آنان عامل فلاح و رستگاری و تخلّف از آنان موجب سقوط و تباهی است. با عنایت به آثار وجودی و تأثیر روش و منش اهل بیت(علیهم السلام)در حیات انسان ها، شناخت و رعایت حقوق آن بزرگواران از مباحث راهبردی و تأثیرگذار در ابعاد اعتقادی و رفتاری بشر است؛ چرا كه زندگی واقعی آنگاه سامان می پذیرد كه بر پایه حقایق استوار گردد. شرط عادلانه بودن قانون این است كه دارای خاستگاه حقیقی باشد. شناخت حقوق اهل بیت(علیهم السلام)و رعایت آن عطیّه پروردگار و خیر كثیری است كه سرانجام موجب نورانیت دل برای رؤیت حقایق و الهام دقایق و شناخت مبنای واقعی قانون می گردد. این نوشتار ضمن اشاره به مقام اهل بیت(علیهم السلام)، مهم ترین حقوق آن بزرگواران و تأثیرگذاری آن در تنظیم عادلانه روابط زندگی اجتماعی و تكامل فردی انسان ها را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
● جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)
مقام والا و با عظمت اهل بیت(علیهم السلام) در نزد همه باورمندان، به عنوان یك ضرورت دینی مطرح است. عامه و خاصه در این زمینه، به اندازه توانایی شان ابراز ارادت كرده اند. در این مسئله كه اهل بیت(علیهم السلام) پس از نبوت، مقام بی همتایی از فضلیت و تقرّب به خالق هستی را دارند، همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند. چنان كه ابن خلدون در این باره می گوید: «وَ اِذا كانَتِ الكرامَهٔ تَقَع لِغَیرِهم فَما ظَنَّك لَهُم عِلماً و دیناً و آثاراً مِنَ النبوّهٔ و عِنایهٔ مِن الاصلِ الكَریم تشهد لِفروعه الطیّبه»؛۱ وقتی كه كرامت برای اشخاص دیگر امكان پذیر است و از آنان سر می زند، چه گمان می بری درباره اهل بیت با آن علم و دین و آثاری كه از نبوت در آنان بوده و عنایتی كه خداوند به اصل كریم آنان (پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)) داشته و آن عنایت به شاخه های پاكیزه آن اصل شریف رسیده است. ابن خلدون به رغم آنكه از مكتب اهل بیت(علیهم السلام) و ویژگی های روحی آنان اطلاع كافی نداشته، آنان را از نظر علم و دین و پیوند روحی و جسمی به پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)برتر از همه انسان ها توصیف كرده است.
بدون شك، اهل بیت(علیهم السلام) از نظر شناخت عقاید، احكام و سایر معارف اسلامی در عالی ترین مقام بوده اند. تاكنون هیچ پژوهشگر كلامی، تاریخی، ادبی، اجتماعی و فقاهتی ـ چه در زمان حضور و چه در اعصار بعدی ـ نتوانسته است در علوم و معارف آنان اعتراضی داشته باشد.۲
به نظر می رسد، در معرفی جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)باید از قرآن و خود آن بزرگواران استمداد بجوییم.
قرآن كریم اهل بیت(علیهم السلام) را این گونه معرفی می كند: (إِنَّمَا یُرِیدُاللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً)(احزاب: ۳۳)؛ خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
در روایات متعددی، پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) مصداق اهل بیت(علیهم السلام)را امام علی(علیه السلام)، فاطمه زهرا(علیها السلام)، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)و امامان معصوم از نسل ایشان معرفی كرده است.
ام سلمه، عایشه، ابوسعید خدری، ابویرزه اسلمی، هلال بن حارث، ابولیلی انصاری، انس بن مالك، براء بن عازب، ثوبان بن بجدد، جابربن عبداللّه انصاری، زید بن ارقم، زینب دختر ابوسلمه مخزومی، سعدبن ابی وقّاص، عبداللّه بن عباس، عمربن ابی سلمه، و عمر بن خطاب از جمله راویانی هستند كه مصداق اهل بیت(علیهم السلام) را از شخص پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) نقل كرده اند.۳
یكی از روایاتی كه ناظر به مقام و جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)می باشد «حدیث ثقلین» است كه از راویان متعدد در منابع معتبر شیعه و سنی، از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)نقل شده است.
صحیح مسلم از زیدبن ارقم نقل می كند: پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در خطبه ای كه در غدیر خم (میان مكه و مدینه) ایراد كرد، پس از حمد و ثنای پروردگار و موعظه و اندرز فرمود: «اما بعد، الا ایها الناس! فانما انا بشر یوشك اَن یأتی رسول ربی فاجیب و انّی تارك فیكم ثقلین: اولهما كتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بكتاب الله و استمسكوا به» فحث علی كتاب الله و رغب فیه ثم قال: «و اهل بیتی اذكركم فی اهل بیتی اذكركم فی اهل بیتی اذكركم فی اهل بیتی»؛۴ اما بعد، ای مردم! من بشری هستم و نزدیك است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت كنم. من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار می گذارم: نخست كتاب خدا كه در آن هدایت و نور است، پس كتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّك جویید. پیامبر(صلی الله علیه وآله)تشویق و ترغیب فراوانی درباره قرآن كرد، سپس فرمود: و اهل بیتم را به شما توصیه می كنم، كه خدا را درباره اهل بیتم فراموش نكنید.
حدیث مزبور با كمی تفاوت در منابع دیگر اهل سنّت نیز نقل شده است كه در همه آنها «كتاب اللّه و اهل بیت» با صراحت بیان شده است.۵
شایان ذكر است كه حدیث ثقلین را بیست و سه نفر از صحابه نقل كرده اند.۶ میر حامدحسین هندی این حدیث را از یكصد و بیست و شش كتاب معروف یادآوری كرده است.۷
عمربن خطاب می گوید: از پیامبر خدا شنیدم كه فرمود: «ای مردم! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض بر من وارد خواهید شد... هنگامی كه بر من وارد می شوید من درباره ثقلین از شما سؤال خواهم كرد، پس با تأمّل و دقت بنگرید كه با آن دو چگونه رفتار می كنید. ریسمان بزرگ تر، كتاب خداست كه یك سویش به دست خدا و سوی دیگرش به دست شماست، پس به آن چنگ زنید و دگرگون نشوید و (ریسمان كوچك تر) عترتم، اهل بیتم. هر آینه خدای لطیف و آگاه به من خبر داده كه این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند.» عمربن خطاب می گوید: به پیامبر(صلی الله علیه وآله)گفتم: یا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)عترت تو چه كسانی هستند؟ فرمود: «اهل بیتم از فرزندان علی و فاطمه و حسن و حسین و نه تن از صلب حسین كه امامانی نیكوكارند، و اینان عترت من از گوشت و خون من هستند.»۸
در روایت دیگری از امام حسین(علیه السلام) نقل شده كه فرمود: «سمعت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)یقول: الا ان اهل بیتی امان لكم فاحبوهم لحبی و تمسكوا بهم لن تضلّوا. قیل: فمن اهل بیتك یا نبی اللّه؟ قال: علی و سبطای و تسعه من ولد الحسین ائمّهٔ اُمنا معصومون الا انهم اهل بیتی و عترتی من لحمی و دمی»؛۹ از رسول خدا شنیدم كه می فرمود: آگاه باشید كه اهل بیتم سبب امان شمایند، پس آنان را به خاطر محبت من دوست بدارید و به ایشان تمسّك بجویید تا هرگز گمراه نگردید. گفته شد: اهل بیت توچه كسانی هستند ای پیامبر خدا؟ فرمود: علی و دو نوه من و نه نفر از فرزندان حسین كه امامانی امین و معصومند؛ آگاه باشید كه آنان اهل بیت و عترت من از گوشت و خون من هستند.
حدیث ثقلین، مقام و جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) را برای اهل حق بیان كرده است. قرار دادن اهل بیت(علیهم السلام) در كنار قرآن به عنوان دو چیز گرانمایه و تأكید فراوان بر یادآوری تكلیف الهی درباره آنان، بیانگر این واقعیت است كه قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)با سرنوشت مسلمانان و هدایت آنان و حفظ اصول اسلام، پیوند و ارتباط مستمر داشته و تا روز قیامت ادامه دارد. همان گونه كه پیروی از قرآن واجب است، پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) نیز واجب است.
امام علی(علیه السلام) نیز در فرصت های مناسب اهل بیت(علیهم السلام) را به مردم معرفی كرده است. به نمونه هایی از گفتار حضرت در این زمینه اشاره می كنیم: «هم موضع سره و لجاامره و عیبه علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه و جبال دینه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاء فرائصه»؛۱۰ عترت پیامبر جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسلامی و نگهبان كتاب های آسمانی و كوه های همیشه استوار دین خدایند. خداوند به وسیله اهل بیت(علیهم السلام)پشت خمیده دین را راست نمود و اضطراب آن را از میان برداشت.
از دیدگاه امام علی(علیه السلام)، اهل بیت(علیهم السلام) همتایی ندارند. هیچ كس را نمی توان با آنان مقایسه كرد. همه مردم باید رفتار و كردارشان را با معیارهای اهل بیت(علیهم السلام)تراز كنند: «لا یقاس بآل محمّد(صلی الله علیه وآله) من هذه الأمهٔ احد و لا یستوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا بهم اساس الدّین و عماد الیقین الیهم یفییء الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصایص حق الولایهٔ و فیهم الوصیهٔ و الوراثهٔ»؛ كسی را با خاندان رسالت نمی شود مقایسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، با آنان برابر نخواهند بود؛ اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) اساس دین و ستون های استوار یقین می باشند. شتاب كننده باید به آنان بازگردد و عقب مانده ها باید به آنان بپیوندد؛ زیرا ویژگی های حق ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیّت پیامبر نسبت به خلافت مسلمانان و میراث رسالت، به آنها تعلق دارد.»۱۱
آن حضرت چه زیبا استدلال می كند: «خاندان پیامبر مایه حیات دانش و نابودی جهل اند، بردباری شان شما را از دانش آنها خبر می دهد، و ظاهرشان از صفای باطن، و سكوتشان از حكمت های گفتارشان باخبر می سازد؛ هرگز با حق مخالفت نكردند، و در آن اختلاف ندارند. آنان ستون های استوار اسلام و پناهگاه مردم می باشند. حق به وسیله آنها به جایگاه خویش بازگشت و باطل از جای خویش رانده، و نابود و زبان باطل از ریشه كنده شد. اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دین را چنان كه سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل كردند، نه آنكه شنیدند و نقل كردند؛ زیرا راویان دانش بسیار، اما حفظ كنندگان و عمل كنندكان به آن اندكند.»۱۲
● خاستگاه حقوق اهل بیت
حقوق از جنبه عرفی و بشری، به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم می شود. در این نگرش، حق خداوند جایگاهی ندارد. تنها در حقوق دینی و الهی است كه حق خداوند به عنوان اصل و منشأ سایر حقوق، قابل تعریف است. این رویكرد می تواند در فلسفه حقوق بسیار الهام بخش و تأثیرگذار باشد.
در نظام حقوقی اسلام، حق خداوند از جایگاه ویژه ای برخوردار است. اگر همه حقوق ـ فردی و اجتماعی ـ را به منزله درختی فرض كنیم، ریشه آن حق خداوند نسبت به بندگان است. سایر حقوق شاخ و برگ های این درخت را تشكیل می دهند.
امام سجاد(علیه السلام)، گویاترین و جامع ترین بیان را در این زمینه ارائه فرموده است:
«اعلم رحمك اللّه انّ للّه علیك حقوقا محیطهٔ بك فی كل حركهٔ حركتها او سكنهٔ سكنتها او منزلهٔ نزلتها او جارحهٔ قلّبتها او آلهٔ تصرّفت بها بعضها اكبر من بعض و اكبر حقوق اللّه علیك ما اوجبه لنفسه تبارك و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق و منه تفرع سایر الحقوق»؛ آگاه باش خداوند تو را رحمت كند، تو در محاصره مجموعه ای از حقوق قرار گرفته ای كه باید آنها را رعایت كنی. هر حركت و سكونی كه داری مشمول حقی از حقوق است. همین طور اگر عضوی از اعضای بدنت یا ابزار دیگری را برای كارهای خود مورد استفاده قرار دهی حقوقی به آنها تعلّق می گیرد، اگر در جایگاه و موقعیت اجتماعی قرار بگیری، باز حقوقی را بر عهده تو قرار می دهد. برخی از این حقوق بزرگ تر از برخی دیگرند، در این میان، بزرگ ترین حقی كه وجود دارد، حق خداوند است كه اصل و منشأ حقوق است. سایر حقوق متفرّع بر این حق است.»۱۳
از امام علی(علیه السلام) نیز مشابه این بیان نقل شده است: «ولكنّه سُبحانه جَعلَ حقّه علی العِباد ان یُطیعوه و جَعَل جزائهم عَلیه مُضاعِفهٔ لِثواب تفضّلا مِنه و توسعاً بِما هُو مِن المَزید اهلُه... ثُم جَعَل ـ سبحانه ـ مِن حُقوقِه حقوقاً افترضها لِبعض الناس علی بَعض... فَریضهٔ فَرضها اللّه سُبحانه لِكل علی كُل»؛۱۴ ولكن خداوند سبحان حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آنها را دو چندان كرده است، از روی بخشندگی و گشایشی كه خواسته به بندگان عطا فرماید. پس خداوند برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم و علیه بعضی دیگر واجب كرد... حق واجبی كه خداوند بر هر دو گروه الزامی كرد.
اگر خداوند حكیم این حقوق را برای مردم تشریع نمی كرد مبنایی برای حقوق وجود نداشت. در این نگرش، تمام ابعاد و شئون زندگی انسان مشمول حقی از حقوق الهی است كه انسان باید از عهده آنها برآید؛ یعنی مجموعه ای از تكالیف و مسؤلیت ها از جانب خداوند متعال متوجه هركسی است كه باید انجام بدهد.انگیزه و فلسفه اعتبار «حق» برای خدا و «تكلیف» برای بندگان، فراهم ساختن زمینه حركت تكاملی و اختیاری انسان است. احكام الهی (امر و نهی خداوند) ناظر به افعال و رفتار انسان است تا او اراده و اختیارش را در راستای انجام دستورات الهی به كار گیرد و به كمال نهایی انسانی (عبودیت الهی) نایل آید: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) (ذاریات: ۵۶)؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای اینكه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند.)
دقت در فرمایش امام علی و امام سجاد(علیهما السلام) نشان می دهد كه همه حقوق و تكالیف باید از حق الهی نشأت بگیرد. در بینش اسلامی، هر حقی ذاتاً و اصالتاً از خداست. خداوند بر مبنای این حق، حقوقی را برای دیگران قرار داده است.
افزون بر استناد به آیات و روایات، می توان اصالت حق خداوند را با برهان عقلی نیز اثبات كرد. استدلال عقلی مبتنی بر دو مقدمه است:
الف) ثبوت حق فرعی بر ثبوت مالكیت است. این یكی از احكام قطعی عقل است كه هر مالكی حق تصرف در ملك خودش را دارد: كسی كه مالك نباشد یا اجازه ای از سوی مالك به او داده نشود، عقل هیچ گونه تصرفی را برای او روا نمی دارد.
ب) خداوند خالق و مالك هستی است. این مسئله در علم كلام ثابت شده كه خداوند تنها موجود قائم به ذات است و همه موجودات، فیض وجود خود را از او می گیرند.۱۵ در نتیجه، خداوند مالك حقیقی انسان و جهان است. چون همه هستی از خداست حدوث و بقای هستی نیز تابع اراده اوست: (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) (یس: ۸۲) فرمان او چنین است كه هرگاه چیزی را اراده كند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!» آن نیز بی درنگ موجود می شود. بدین سان، در رویكرد دینی، همه حقوق بر اساس حق خداوند قابل تشریع و تبیین است.
● ملاك اعتبار حقوق اهل بیت(علیهم السلام)
اعتبار حقوق از سوی خداوند بر اساس ملاك است؛ یعنی خدای حكیم بی دلیل و از روی گزاف حقی را به نفع یا ضرر كسی تشریع نكرده است. حاكمیت خداوند بر جهان و انسان عین حكمت است. او بر اساس مصلحت، حقوق و تكالیفی را برای فرد و جامعه تشریع كرده است.
بنابراین، حقوق اهل بیت(علیهم السلام) نیز صبغه الهی دارد، حق ولایت و حاكمیت آنها در طول حاكمیت خداوند و عین مصلحت است. واگذاری حق ولایت به اهل بیت(علیهم السلام) از ناحیه خداوند به این معناست كه آن بزرگواران در چارچوب ارزش های الهی، مصالح مردم را تأمین نمایند، به آنچه كه مصلحت انسان هاست دستور دهند و از آنچه كه به ضرر انسان هاست، منع كنند. مردم نیز موظّفند از دستورات اهل بیت(علیهم السلام) كه در راستای تحقق اهداف الهی، مصالح، خیرات و كمالاتشان است، اطاعت كنند.۱۶
قرآن كریم در این زمینه می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ) (نساء: ۵۹)؛ ای كسانی كه ایمان آورده اید، اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. همه مفسّران شیعه در این باره اتفاق نظر دارند كه منظور از «اولوالامر» امامان معصوم(علیهم السلام)، یعنی عترت پیامبر، هستند؛ بزرگوارانی كه رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی در تمام ابعاد و شئون زندگی، از سوی خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله)به آنها سپرده شده است. البته اطاعت از كسانی كه منصوب از سوی آنان باشند (ولی فقیه) نیز الزامی است. اهل سنّت در این زمینه با شیعیان اختلاف نظر دارند.۱۷
به بیان دیگر، اهل بیت(علیهم السلام) در محدوده شریعت و مصالح حیاتی جامعه امر و نهی می كنند، نه از روی هوس: (وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی)(نجم: ۳ و ۴)؛ (محمد(صلی الله علیه وآله)) هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، و آنچه می گوید جز وحی كه بر او نازل شده، نیست.
به همین دلیل، دستورات حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)الزام آور است: (وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا)(حشر: ۷)؛ و آنچه را رسول خدا برای شما آورده، بگیرید و اجرا كنید و از آنچه نهی كرده خودداری نمایید.
بنابراین، رعایت حقوق اهل بیت(علیهم السلام) در راستای اطاعت پروردگار است. اگر غیر از این باشد، اطاعت از آنها الزامی نیست؛ چرا كه «لا طاعهٔ لِمخلوق فی معصیهٔ الخالق»؛۱۸ اطاعت و پیروی مخلوق در جایی كه نافرمانی خدا باشد، سزاوار نیست.
بر اساس مفاد حدیث ثقلین، پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «من در میان شما دو گوهر گرانمایه به یادگار می گذارم، چنان كه هر دو را حفظ كنید، گمراه نخواهید شد؛ یكی كتاب خداست كه به منزله ریسمانی از آسمان به سوی زمین امتداد یافته، و دیگری عترت و اهل بیت منند و از هم جداناپذیرند.»۱۹
● رابطه حق و تكلیف
بیان رابطه حق و تكلیف ـ از مباحث مهم حقوقی ـ ناظر بر این موضوع است كه میان حق و تكلیف همواره تلازم برقرار است. این رابطه به دو صورت قابل تصور است: در فرض نخست، تلازم دو جانبه است؛ به این معنا كه رابطه حقوقی یك طرفه نیست، بلكه ثبوت حقی برای فردی ملازم با تكلیف دیگری مبنی بر رعایت آن حق است. هرگاه گفته شود: اهل بیت(علیهم السلام)حقوقی بر انسان ها دارند، بدین معناست كه همه انسان ها در برابر اهل بیت(علیهم السلام)وظایف و تكالیفی دارند كه باید آن حقوق را پاس بدارند. و نیز ثبوت حقوق انسان ها بر اهل بیت(علیهم السلام)ضرورتاً به معنای وظیفه اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به آنهاست. در فرض دوم، تلازم یك رابطه قراردادی میان حق و تكلیف در مقام تشریع است. مصالح اجتماعی انسان ها اقتضا دارد كه اگر برای كسی حقی جعل و تشریع گردد، باید برای او تكلیفی نیز جعل گردد؛ یعنی هركس در اجتماع از دستاوردهای دیگران بهره می برد موظّف به بهره رسانی به دیگران نیز هست. اصولا منطقی نیست كه حقی بدون تكلیف برای كسی تشریع گردد.
تفاوت این دو نوع تلازم در این است كه در حالت اول، تلازم حق و تكلیف از لحاظ مفهومی است. مفهوم ثبوت حق برای فردی، بیانگر تكلیف دیگری مبنی بر رعایت آن حق است؛ یعنی تلازم دو طرفه است. اما در حالت دوم، تلازم در مقام جعل و تشریع است و حق و تكلیف نسبت به یك فرد منظور است. اگر كسی دارای «حق» است، خود او نیز دارای تكلیف است.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، در عبارتی از نهج البلاغه با اشاره به تلازم حق و تكلیف می فرماید: «اما بعد فقد جعل اللّه سبحانه لی علیكم حقا بولایهٔ امركم و لكم علیّ من الحق مثل الذی لی علیكم، فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف لا یجری لاحد الاجری علیه و لا یجری علیه الاجری له و لو كان لاحد ای یجری له و لا یجری علیه لكان ذلك خالصا لله دون خلقه لقدرته علی عباده و لعد فی كل ما جرت علیه صروف قضائه و لكنّه جعل حقه علی العباد ان یطیعوه و جعل جزائهم علیه مضاعفهٔ الثواب تفضلا منه و توسعا بما هو من المزید اهله»؛ خداوند برای من، بر شما به سبب ولایت بر شما حقی قرار داده و برای شما همانند حق من، حقی تعیین فرموده است. پس حق گسترده تر از آن است كه وصفش كنند ولی در هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد!
حق اگر به نفع كسی اجرا شود، ناگزیر به زیان او نیز به كار رود. چون به زیان كسی اجرا شود، روزی به سود او نیز جریان خواهد یافت. اگر بنا باشد حق به سود كسی اجرا شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خداوند است نه سایر آفریده ها. این به خاطر قدرت الهی بر بندگان و عدالت او بر تمام موجوداتی است كه فرمانش بر آنهاجاری است. لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خویش قرار داده و پاداش آن را ـ از روی بخشندگی و گشایشی كه خواسته بر بندگان عطا فرماید ـ دو چندان كرده است. این پاداش نه از روی استحقاق، بلكه به خاطر تفضّل و رحمت خداوند بر بندگان است.»۲۰
حضرت در ادامه خطبه می فرماید: «ثُم جَعَل سُبحانه من حُقوقِه حقوقاً افتَرَضَها لِبعضِ النّاس علی بعض فجَعَلَها تَتَكافَأُ فی وُجوهِها و یوجِبُ بَعضُها بعضاً ولا یُستَوجَبُ بَعضُها الاّ بِبَعض واعظَمُ ما افتَرضَ سُبحانَهُ مِن تِلكَ الحُقوقِ حَقُّ الوالی عَلَی الرَّعیّهِٔ و حَقُّ الرّعیّهٔ علی الوالی، فریضهٔ فرضها اللّه لِكلِ علی كُلٍّ فَجَعَلها نِظاماً لِاُلفَتِهِم و عِزّاً لدینهم»؛۲۱ پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعض مردم بر بعض دیگر واجب فرموده و حقوق خود را در حالات مختلف برابر گردانیده و بعضی از آنها را در مقابل بعض دیگر واجب نموده، و بعضی از آن حقوق ثابت نمی شود مگر در برابر بعض دیگر. و بزرگ ترین حق هایی كه خداوند واجب گردانیده، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است؛ حق واجبی كه خدای سبحان بر هر دو گروه واجب شمرد، و آن را عامل پایداری ملت و حكومت و عزت دین قرار داد.
امام علی(علیه السلام) در این بیان، هر دو نوع تلازم میان حق و تكلیف را بیان فرموده است. به راستی، اگر تلازم حق و تكلیف در رابطه مردم و اهل بیت(علیهم السلام)به خوبی رعایت شود، و مردم حقوق اهل بیت(علیهم السلام)را بشناسند و آن را رعایت كنند و به این حقیقت برسند كه اهل بیت(علیهم السلام) هادیان به سوی حق هستند و رسالت الهی و فلسفه وجودی آنان پاس داری از حق و آشنا ساختن انسان ها به حقوقشان است، عزت و پایداری، محبت و مهربانی در جامعه حاكمیت پیدا خواهد كرد.
● مهم ترین حقوق اهل بیت(علیهم السلام)
فلسفه حقوق در اسلام بر جهان بینی توحیدی استوار است. خداوند خالق جهان و انسان است و بر همه موجودات حق خالقیت و به تبع آن، حق تصرف دارد. از سوی دیگر، همه موجودات و از جمله انسان، برای ادامه حیات و تكامل خود نیازمند نعمت هایی هستند كه سوی خداوند در اختیار آنها قرار می گیرد. نعمت ولایت از مهم ترین و بنیادی ترین نعمت های الهی است كه برای تربیت و تعلیم بشر از سوی پروردگار عنایت شده است. این امر مستلزم حق ربوبیت است. ربوبیت الهی از آن روی كه شامل افعال اختیاری انسان می شود، به دو شعبه ربوبیت تكوینی و تشریعی تقسیم می گردد. ربوبیت تشریعی به معنای فرمان دادن و حق ولایت است. چون بررسی تفصیلی حقوق اهل بیت(علیهم السلام)، كه برخاسته از ربوبیت تشریعی خداوند است، در این مقال نمی گنجد، از این رو، به مهم ترین حقوق اهل بیت(علیهم السلام)كه همانا عبارت از حق معرفت، حق مودّت و حق اطاعت است، اشاره می كنیم. میان این حقوق یك رابطه كاملا منطقی برقرار است. شناخت، مقدّمه محبت و آن نیز زمینه ساز پیروی و اطاعت است.
۱) حق معرفت
شناخت اهل بیت(علیهم السلام)، نخستین حق الهی و ركنی لازم در حیات طیبه انسانی است؛ چرا كه آنان از درختان سرسبز رسالتند، از جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاسته اند و معدن های علم و دانش و چشمه ساران حكمت الهی می باشند. یاران و دوستان اهل بیت(علیهم السلام) مشمول رحمت پروردگارند و دشمنان و كینه توزان آنان در انتظار كیفر خداوند به سر می برند.
در جهان بینی توحیدی، انسان همان گونه كه در اصل و تداوم هستی اش لحظه به لحظه به وجود تازه ای احتیاج دارد، در حركت تكاملی خود نیز به هدایت مستمر نیازمند است. هدایت همانا پیمودن طریق تكامل است كه انسان به تدریج با پشت سر گذاشتن مراحل نقصان، به مراحل عالی تری می رسد. طریق تكامل نیز نامحدود است؛ انسان می تواند تا بی نهایت به پیش برود. اگر پیوند انسان از منبع هدایت قطع شود همان لحظه از راه راست منحرف می گردد. بدین سان، راز اصلی حركت تكاملی انسان پیوند و ارتباط او با خداوند است: (وَ مَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاط مُّسْتَقِیم)(آل عمران: ۱۰۱)؛ هركس به خدا تمسّك جوید، به راهی راست هدایت شده است.راه راست، هم جنبه عقیدتی (اعتقاد كامل به آیین حق) را شامل می شود: (قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَی صِرَاط مُّسْتَقِیم دِیناً قِیَماً مِّلَّهَٔ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ)(انعام: ۱۶۱) (بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرد. به آیینی پابرجا ـ و ضامن سعادت دین و دنیا ـ آیین ابراهیم، كه از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشركان نبود) و هم ناظر به جنبه های عملی آیین حق می باشد: (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ)(یس: ۶۰ و ۶۱)؛ آیا با شما عهد نكردم ای فرزندان آدم كه شیطان را نپرستید، كه او برای شما دشمن آشكاری است و اینكه مرا بپرستید كه راه مستقیم این است؟!
بدین سان، راه راست همان دین الهی از نظر اعتقادی و عملی است. كسی كه در این راه حركت كند، زندگی و مرگش خدایی می شود: (قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)(انعام: ۱۶۲)؛ بگو نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است. به همین دلیل، نزدیك ترین راه ارتباط با خدا، صراط مستقیم است. اهل بیت(علیهم السلام)، صراط مستقیمند؛ چرا كه رفتار و كردار آنان دعوت كننده به آیین حق است؛ دعوتی كه جنبه اعتقادی و عملی را دربر می گیرد. رهپویان اهل بیت(علیهم السلام)، راه یافتگان، و بریدگان از این طریق، گمشدگانند.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «اِن اللّه جعلنا ابوابه و صراطه وسبیله والوجه الذی یوبتی منه فمن عدل عن ولایتنا او فضّل غیرنا فانهن عن الصراط لناكبون»؛۲۲ خداوند ما (اهل بیت) را درهای وصول به معرفتش و صراط و طریق رسیدن به خود قرار داده؛ بنابراین، كسانی كه از ولایت ما منحرف گردند یا دیگری را بر ما ترجیح دهند، از طریق حق منحرف گشته اند.
امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه شریفه (اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ)می فرماید: «وَاللّه نَحنُ الصِّراط المُستَقیم»؛۲۳ به خدا سوگند، ما صراط مستقیم هستیم.
شناخت اهل بیت(علیهم السلام)، به عنوان یك حق، از آن رو الزامی است كه آنان هادیان به سوی حق و الگوهای حسنه راه تكامل در همه زمان ها و مكان ها می باشند.
امام علی(علیه السلام) از پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) نقل می كند كه آن حضرت فرمود: «النُّجوم أَمان لِأَهلِ السّماء فَاِذا ذَهَب النُّجوم ذَهَب اَهلُ السَّماء و اهل بَیتی أمان لأهلِ الارض فَاِذا ذَهَبت اَهل بَیتی ذَهَبَ أَهلَ الأرض»؛۲۴ ستارگان مایه امان بر اهل آسمانند، هنگامی كه ستارگان از میان بروند، اهل آسمان نیز از بین می روند و اهل بیت من امان برای اهل زمینند، هنگامی كه اهل بیت من از بین بروند اهل زمین نیز از بین می روند.
آری! اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از یك سو، همانند ستارگان مردم را از گمراهی و فرورفتن در ظلمت كفر و فساد و گناه نجات می بخشند و راه رسیدن به مقصد را به آنان می نمایانند و رهروان طریق حقیقت را از غرق شدن در امواج متلاطم ضلالت حفظ می كنند۲۵ و از سوی دیگر، پاسداران حریم حوزه اسلامند و در برابر تحریف افراط گرایان همواره در ستیز.۲۶
خط هدایت اهل بیت(علیهم السلام) تا پایان جهان استمرار دارد. امام علی(علیه السلام)در نهج البلاغه این مطلب را با صراحت بیان كرده است: «اَلا اِنَّ مَثَل آل مُحمدّ كَمَثَل نُجوم السّماء إذا هوی نجم طَلع نجم»؛۲۷ آگاه باشید كه آل محمّد(صلی الله علیه وآله)همچون ستارگان آسمانند، هنگامی كه یكی از آنها غروب كند ستاره دیگری طلوع می كند.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) نیز می فرماید: «مَثَلُ اَهلَ بَیتی فیكُم مَثَل سَفینهٔ نوح مَن رَكِبَها نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَك»؛۲۸ اهل بیت من در میان شما همانند كشتی نوح اند؛ هر كس بر آن سوار شود نجات می یابد و هر كس از آن جدا شود هلاك می گردد.
تمسّك بی قید و شرط به اهل بیت(علیهم السلام)، در برابر تخلّف از آنان، می تواند شاهد خوبی بر وجود امام معصومی در هر زمان در میان اهل بیت(علیهم السلام) باشد، كه پیروی از دستورات او مایه نجات و تخلّف از آن مایه هلاكت است.
از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: آیا معرفت امام از شما خانواده (اهل بیت) بر تمام خلق واجب است؟
حضرت در پاسخ فرمود: «خدای ـ عزّو جلّ ـ محمّد(صلی الله علیه وآله) را بر تمام مردم به عنوان رسول و حجت خدا بر همه خلقش در زمین مبعوث كرد. پس هر كه به خدا و رسولش ایمان آورده، پیروی و تصدیقش كند، معرفت امام از ما خانواده بر او واجب است. كسی كه به خدا و رسولش ایمان نیاورد و از او پیروی نكند و حق خدا و رسولش را نشناسد، چگونه معرفت امام بر او واجب باشد، در صورتی كه حق خدا و رسولش را نشناخته است.»۲۹
حق معرفت اهل بیت(علیهم السلام) در طول حق شناخت خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) مطرح است. اصولا حقوق در نظام حقوقی اسلام خاستگاه الهی دارد. بنابراین، اثبات حق معرفت امام لازمه حق شناخت خداوند است. چنان كه امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «انّما یعرف اللّه عزّ و جلّ و یعبده من عرف اللّه و عرف امامه منّا اهل بیت و من لا یعرف اللّه عزّ و جلّ و ]لا [یعرف الامام منّا اهل البیت فانّما یعرف و یعبد غیراللّه هكذا و اللّه ضلالا»؛۳۰ تنها كسی خدای عزّ و جلّ را شناسد و پرستش كند كه هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و كسی كه خدای عزّ وجلّ و امام از ما خاندان را نشناسد، غیر خدا را شناخته و عبادت كرده، این چنین در گمراهی به سر می برد. یعنی همان گونه كه شناخت حقیقی خداوند فقط با شناخت ائمّه(علیهم السلام)امكان پذیر است، حقوق ائمّه(علیهم السلام)نیز مستلزم شناخت حق خداوند است.
به فرموده امام علی(علیه السلام) «اهل بیت ستون های استوار اسلام و پناهگاه امن برای مردمند، حق به وسیله آنها به جایگاه خویش باز می گردد و باطل از ریشه كنده می شود. اهل بیت پیامبر چنان كه سزاوار است، دین حق را شناخته و بدان عمل كردند نه آنكه شنیدند و حكایت كردند؛ زیرا راویان دانش بسیار، اما حفظ كنندگان و عمل كنندگان به آن اندكند.»۳۱
در این نگاه، اهل بیت(علیهم السلام) راهنمایان به سوی حق و داعیان الی اللّه هستند. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرمایند: «اِنّما الائمّهٔ قوام اللّه عَلی خَلقِه عُرفائِه عَلی عِبادِه و لا یُدخلِ الجَنّه الاّ مَن عَرفَهم و عَرَفوه و لا یُدخِل النّار الاّ مَن اَنكرَهُم وَانكروه»؛۳۲ ائمّه قیم های الهی بر آفریده های او و شناسانندگان خدا بر بندگان اویند؛ كسی وارد بهشت نشود، مگر اینكه اهل بیت را بشناسد و آنان نیز او را (به پیروی از خود) بشناسند و كسی وارد دوزخ نشود، مگر اینكه اهل بیت را انكار كند و آنان نیز او را به پیروی از خود نشناسند. و نیز فرمود: «سِراج المؤمِن مَعرفهٔ حَقّنا و اسدّ العمی عمی عَن فضّلنا»؛۳۳ حق شناخت اهل بیت چراغ فرا راه مؤمن است، نادیده گرفتن فضایل اهل بیت، بدترین نابینایی است. آن حضرت همچنین فرمودند: «اَسعَد النّاس مَن عَرف حقّنا و تَقرّب اِلی اللّه بِنا»؛۳۴ سعادتمندترین مردم كسی است كه فضایل ما (اهل بیت) را بشناسد و به وسیله ما به خداوند نزدیك شود.
بر اساس قاعده تلازم حق و تكلیف، اگر معرفت اهل بیت(علیهم السلام)به عنوان یك حق الهی واجب است، همه انسان ها مكلّفند این حق را به رسمیت بشناسند و در عمل آن را رعایت كنند. شناخت اهل بیت(علیهم السلام) در صورتی مفید و كارآمد است كه با عمل همراه شود؛ یعنی انسان ها اهل بیت(علیهم السلام) را به عنوان داعیان به سوی خدا بشناسند و در خط مستقیم آنان گام بردارند و به دستورات آنها عمل نمایند. تنها چنین شناختی است كه ارزشمند است و می تواند سعادت انسان ها را در دنیا و آخرت تأمین نماید. پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)فرمود: «وَ الّذی نَفسی بِیَده لا یَنتَفِعُ عَبدٌ بِعَمل الّا بِمَعرِفَتِنا»؛۳۵ سوگند به كسی كه جانم در ید قدرت اوست، عمل بنده ای سودمند نیست، مگر اینكه در پرتو معرفت ما (اهل بیت) باشد.
به باور مؤمنان راستین، لازمه شناخت اهل بیت(علیهم السلام)رعایت دو اصل «تولّی» و «تبرّی» است. به همین دلیل، آنان در رفتار و كردارشان سنجیده و زیركانه عمل می كنند؛ چرا كه امام مؤمنان را چنین بشارت داده است: «مَن ماتَ مِنكُم علی فراشه وَ هُوَ عَلی مَعرِفهٔ حَقّ ربّه وَ حَقّ رَسولِه و اَهل بَیته ماتَ شهیداً و وَقَعَ اَجرُه علی اللّهَ وَ استوجَبَ ثَوابَ ما نوی من صالح عَمَلِه»؛۳۶ هركس از شما در بسترخویش با شناخت خدا و پیامبر و اهل بیت بمیرد، شهید از دنیا رفته است. پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیكویی را كه قصد انجام آن را داشته خواهد برد.پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اطهار(علیهم السلام) كه همواره در راستای هدایت بشر و اصلاح باورها و اندیشه های او كوشیده اند، ضمن تشویق به رعایت حقوق اهل بیت(علیهم السلام)، مردم را از دشمنی با آنان بر حذر داشته اند. چنان كه در حدیث نبوی چنین انذار شده است: «اَلا وَ مَن اَبغَضَ آلُ مُحمّد جَاء یوم القیامهٔ مكتوباً بَین عینیهِ آیسٌ مِن رَحمهٔ اللّه»؛۳۷ بدانید هر كسی كینه اهل بیت را در سر بپروراند، در روز قیامت به گونه ای محشور خواهد شد كه میان دو چشم (بالای پیشانی) او نوشته شده: مأیوس از رحمت الهی.
این انذار به صورت جدی در حدیث علوی آمده است: «مَن رَكِب غَیر سَفینَتِنا غَرَق»؛۳۸ هر كس به غیر كشتی ما سوار شود (به غیر اهل بیت بپیوندد) غرق می شود. چنین كسی اگر بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است: «مَن مات لا یَعرف اِمامه ماتَ میتهٔ جاهلیهٔ»؛۳۹ چرا كه به فرمایش امام صادق(علیه السلام)، شناخت امامان اهل بیت(علیهم السلام) بر هر مسلمانی واجب است: «فانَّ معَرفهٔ الامام منّا واجِبهٔ علیه.»۴۰
بر اساس توصیه امام باقر(علیه السلام)، در این باره هیچ عذری از كسی پذیرفته نیست: «وَ لاَ یَعذروالنّاس حتی یَعرفوا امامَهُم.»۴۱شناخت حق اهل بیت(علیهم السلام)از آثار محبت خداوند است: «مَن عَرفَ حَقَّنا وَ اَحبَّنا فَقَد احبَّ اللّه تبارك و تعالی»؛۴۲ كسی كه حق ما را بشناسد و ما را دوست داشته باشد خدای تبارك و تعالی را دوست داشته است.
۲) حق مودّت
تشیّع مكتب عشق است. از بزرگ ترین امتیازهای شیعه این است كه بر مبنای محبت شكل گرفته است. حق محبت اهل بیت(علیهم السلام) از زمانی تشریع شد كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دستور خداوند فرمود: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَٔ فِی الْقُرْبَی)(شوری: ۲۳)؛ من هیچ اجر و پاداشی در برابر دعوت رسالت از شما نمی خواهم جز اینكه اهل بیت مرا دوست بدارید؛ چرا كه «لِكِلِّ شیء اساس و اساس الاسلام حبّنا اهل البیت»؛۴۳ هر چیزی اساسی دارد و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
مودّت خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، محور حركت و سیر تكاملی دین و عامل رستگاری پیروان اهل بیت(علیهم السلام) است. این وعده را پیامبر(صلی الله علیه وآله)از همان روزهای نخستین شكل گیری اسلام ناب محمّدی اعلام داشت: «اِنَّ علیاً و شیعته هُم الفائزونَ یومَ القیامهَ»؛۴۴ به راستی علی و پیروان او در روز قیامت رستگارانند. و این گونه تولّای علی مكتب عشق و مودّت شد.
حق محبت اهل بیت(علیهم السلام) منشأ قرآنی دارد و از آثار حق حاكمیت معصومان(علیهم السلام) و تداوم خط رسالت است. احساس مسئولیت در برابر این حق الهی (محبت ورزیدن به اهل بیت(علیهم السلام)) همانند رعایت حق نبوت ضامن سعادت بشر است. اولین چیزی كه در روز قیامت مورد سؤال قرار می گیرد رعایت حق محبت اهل بیت(علیهم السلام) است: «اول ما یسأل عنه العبد حبّنا اهل البیت.»۴۵
برای تبیین این حقیقت، از قرآن كریم استمداد می جوییم. به صراحت قرآن كریم، همه پیامبران(علیهم السلام) این چنین گفته اند: (وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ)(شعراء: ۱۰۹)؛ پاداشی از شما در برابر دعوت رسالت نمی خواهیم و پاداش ما فقط به پروردگار عالمیان است. این واقعیت در آیات متعددی مورد تأكید واقع شده است.۴۶
قرآن كریم در مورد شخص پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)تعبیرات متفاوتی به كار برده است؛ در یك جا می فرماید: (قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر إِلَّا مَن شَاء أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلا) (فرقان: ۵۵)؛ بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی كنم، مگر كسانی كه بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند. در جای دیگر می گوید: (قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِینَ)(ص: ۸۶)؛ من از شما پاداشی نمی طلبم و چیزی بر شما تحمیل نمی كنم. و در مورد سوم می فرماید: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَٔ فِی الْقُرْبَی)(شوری: ۲۳)؛ بگو من هیچ اجر و پاداشی از شما نمی خواهم جز اینكه ذوی القربای مرا دوست بدارید.
دلیل این امر را هم خود قرآن بیان كرده است: (قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ) (سبأ: ۴۷)؛ بگو پاداشی كه من از شما خواستم تنها به سود شماست؛ اجر و پاداش من فقط بر خداوند است.
در نتیجه، مودّت اهل بیت(علیهم السلام) كه پاداش رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله)است، به نفع دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) می باشد؛ چرا كه راه آنها را به سوی كمال نهایی (قرب الی اللّه) هموار می سازد. بدین سان، این مسئله جز ادامه خط مكتب پیامبر(صلی الله علیه وآله) به وسیله رهبران الهی و جانشینان معصومش كه از همگی از خاندان او بوده اند، امر دیگری نمی تواند باشد، منتها چون مودّت پایه این ارتباط بوده، در این آیه با صراحت آمده است. این مسئله در واقع، نوعی بازگشت به خود افراد و دست یابی به هدایت است.
به استناد آیات ذیل، محبت اهل بیت(علیهم السلام) زمینه ساز محبت خداوند نسبت به بندگان است:
▪ (إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ)(آل عمران: ۳۱)؛ اگر خداوند را دوست دارید از دستوارت پیامبر اطاعت كنید. خداوند شما را دوست می دارد.
▪ (وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)(اعراف: ۱۵۸)؛ از او پیروی كنید تا هدایت شوید.
▪ (فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ)(نور: ۶۳)؛ كسانی كه فرمان او را مخالفت می كنند از كیفر الهی بترسند.
▪ (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌٔ حَسَنَهٌٔ)(احزاب: ۲۱)؛ برای شما در زندگی رسول خدا، سرمشق نیكویی است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «اللهُمَّ اِنّی احبّهم فانی سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم»؛۴۷ خدایا من ایشان (اهل بیت(علیهم السلام)) را دوست دارم. من در صلحم با كسانی كه با اهل بیت در صلح باشند و دشمنم با كسانی كه دشمن اهل بیت هستند. از جمله دستورات پیامبر(صلی الله علیه وآله) محبت اهل بیت(علیهم السلام)است، چنان كه فرمود: «كسی كه دوست دارد حیات و مرگش همانند باشد و در بهشتی كه خداوند به من وعده داده و در جنات عدن ساكن شود، باید علی بن ابیطالب و فرزندان او را دوست بدارد.»۴۸
در اسناد و روایات اسلامی، محبت اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان یك الزام معرفی شده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «احبو هم لحبی»۴۹ و «احبوا اهل بیتی لحبی.»۵۰ در روایت دیگری از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) چنین توصیه شده است: «الزموا مَودّتنا اهل البیت فانّهُ من لقی اللّه یوم القیامهٔ و هو یودَّنا دَخل الجنّه بِشَفاعَتِنا»؛۵۱ مودّت ما اهل بیت را ملتزم باشید؛ زیرا كسی كه خدا را در عین مودّت ما ملاقات كند به شفاعت ما وارد بهشت می شود.
امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود: «اِنَّ اللّه فَرضَ ولایَتِنا و اجب مودّتنا و اللّه ما نَقولُ باهوائِنا و لا نَعملِ بآرائنا و لا نَقول الاّ ما قالَ ربَّنا اللّه عزّ و جلّ.»۵۲ به راستی كه خداوند ولایت ما را فرض گردانیده و مودّت ما واجب است. به خدا سوگند، ما از روی هوس سخن نمی گوییم و به آرای شخصی خود عمل نمی كنیم و سخنی را نمی گوییم جز آنكه خدای ـ عزّوجلّ ـ گفته است.
امام علی(علیه السلام) هم می فرماید: «بر شما باد دوستی آل پیامبرتان؛ زیرا كه این محبت حق خدای متعال بر شماست؛ حقی كه خداوند آن را بر شما واجب گردانیده است. مگر این سخن خدا را نمی بینید كه می فرماید: (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَٔ فِی الْقُرْبَی)؟»۵۳
از الزام به كار رفته در روایات به خوبی می توان استنباط كرد كه محبت و مودّت اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان یك حق در شریعت اسلام مطرح است؛ حقی كه خداوند آن را تشریع كرده است. همان گونه كه حق حاكمیت اهل بیت(علیهم السلام) تشریع الهی است، حق محبت نیز از سوی خداوند وضع شده است. در این تشریع «من له الحق» اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و «من علیه الحق» همه انسان ها. همه مردم مكلّفند كه این حق را پاس بدارند و محبت اهل بیت(علیهم السلام)، را فراراه حركت تكاملی شان ببینند؛ چرا كه اهل بیت(علیهم السلام) به خاطر فضایل و كراماتی كه دارند، سزاوار محبتند. دوستی آنان در واقع، پاسخ به ندای فطرت و ندای ناصحانه پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله)است؛ كسی كه جز از وحی پیروی نمی كند. دوستی اهل بیت(علیهم السلام) مستلزم پیروی از سیره و روش آنان است؛ چنان كه امام باقر(علیه السلام)فرمود: «هر كس ما را دوست بدارد، از ما اهل بیت است (به سیره ما اهل بیت عمل كرده است)... آیا گفتار ابراهیم را نشنیده ای كه گفت: هر كس از من پیروی كند از من است؟»۵۴
این حدیث نشان می دهد كه تبعیت از اهل بیت(علیهم السلام) سبب ورود به این خانواده از نظر معنوی می شود؛ چنان كه پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: «سلمانُ منّا اهل البیت»؛۵۵ سلمان از اهل بیت من است.
در حدیثی از امام حسن مجتبی(علیه السلام) نقل شده كه وی پس از شهادت پدرش امام علی(علیه السلام) در جمع مردم خطبه خواند و در فرازی از آن، این گونه سخن گفت: «اَنا مِن اهل البیت افترضَ اللّه مودّتهم عَلی كُلِّ مسلم فقال تبارك و تعالی لنبیه(صلی الله علیه وآله): (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَٔ فِی الْقُرْبَی) و من یقترف حَسَنهٔ نزد له فیها حسنا فاقتراف الحَسَنهِٔ مودّتنا اهل البیت»؛۵۶ من از خاندانی هستم كه خداوند مودّت آنها را بر هر مسلمانی واجب كرده است، و به پیامبرش فرمود: بگو من در برابر دعوت رسالت اجری از شما درخواست نمی كنم، مگر محبت اهل بیتم را. كسی كه حسنه ای را اكتساب كند، ما آن را افزایش می دهیم. منظور خداوند از «اكتساب حسنه» مودّت ما اهل بیت است.این رشته محبت كه از خداوند شروع می شود سرانجام همه پیروان اهل بیت(علیهم السلام) را به یكدیگر پیوند می دهد. از امام علی(علیه السلام)روایت شده كه فرمود: «مَن احبَّ اللّه احبَّ النّبی و مَن احبَّ النّبی احبّنا وَ مَن احبّنا احبَّ شیعتنا فان النّبی و نَحنُ و شیعَتُنا من طینهٔ واحدهٔ»؛۵۷ هركس خدا را دوست بدارد پیامبر را هم دوست خواهد داشت و هركس پیامبر را دوست بدارد ما (اهل بیت) را دوست خواهد داشت و هركس ما را دوست بدارد، به پیروان ما نیز محبت خواهد كرد؛ زیرا پیامبر و ما و شیعیان ما از یك طینت آفریده شده ایم.
خلاصه اینكه، تأثیر محبت اهل بیت(علیهم السلام) در ابعاد گوناگون زندگی انسان، بر اهل خرد و دینداران واقعی پوشیده نیست. ارزش محبت خاندان پیامبر در روایات زیادی مورد تأكید واقع شده است. به چند نمونه از آنها توجه كنید:
▪ «حبّنا اهل البیت نظام الدّین»؛۵۸ محبت ما اهل بیت مایه نظام دین است.
▪ «لا یُتمّ الایمان الاّ بِمحبّه اهل البیت»؛۵۹ ایمان كامل نمی شود جز به محبت اهل بیت.
▪ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «لا یُتمّ الایمان الاّ بِوَلایتنا اهل البیت»؛۶۰ ایمان كامل نمی شود جز به ولایت اهل بیت.
▪ «مَن ماتَ علی حبّ آل محمد مات شهیداً»؛۶۱ هر كس با محبت اهل بیت از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است.
▪ قال رسول الله(صلی الله علیه وآله): «مَن احبّنا اهل البیت حَشَره الله امناً یوم القیامهٔ»؛۶۲ كسی به اهل بیت محبت داشته باشد، در روز قیامت ایمن محشور می شود.
▪ قال رسول اللّه(صلی الله علیه وآله): «مَن احبّنا اهل البیت فَنحنُ شفعائه یومَ القیامهٔ»؛۶۳ كسی كه به ما اهل بیت محبت بورزد، او را در روز قیامت شفاعت خواهیم كرد.
▪ قال الصادق(علیه السلام): «من احبّنا جاءَ معنا یوم القیامهٔ»؛۶۴ كسی مارا دوست بدارد روز قیامت با ماست.
آری، این است مقام اهل بیت(علیهم السلام). خوشا به سعادت كسانی كه آگاهانه به اهل بیت(علیهم السلام) تمسّك بجویند و آنان را رهبر و الگوی دین و دنیایشان برگزینند و تداوم خط رسالت را با امامت آنان ببینند. مؤمن واقعی بر این باور است كه حق اهل بیت(علیهم السلام)سنگین و رعایت آن وظیفه همگانی است؛ چنان كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در تفسیر آیه شریفه (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَٔ فِی الْقُرْبَی)(شوری: ۲۳) فرمودند: «ان تحفظونی فی اهل بیتی و تودّوهم بی»؛۶۵ حق مرا درباره اهل بیتم حفظ كنید و آنان را به خاطر من دوست بدارید.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) اهل بیت خود را در میان امت به ودیعت نهاد و چنین توصیه كرد: «یحفظون ودیعتی فی اهل بیتی الی یوم القیامه»؛۶۶ودیعه های من (حق اهل بیتم) را تا روز قیامت رعایت كنید.
در این مسیر، اصل بر محبت قلبی و زبانی و مبارزه با دشمنان است. پیروان واقعی اهل بیت(علیهم السلام) با این ویژگی ها هم درجه اهل بیت(علیهم السلام) در بهشت خواهند بود: «مَن احبّنا بقلبهِ و كانَ معنا بِلسانِه و قاتل عدوَّنا بِسیفهِ فهو معنا فی الجنّه فی درجتَنا و من احبّنا بقلبه واعاننا بِلسانه و لم یُقاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنهٔ دون درجتنا»؛۶۷ كسی كه ما را قلباً دوست داشته باشد و زبانش با ما باشد و با دشمنان ما مبارزه كند، در بهشت با ما هم درجه خواهد بود. كسی كه با زبان، ما را یاری كند و محبت قلبی داشته باشد، اما در عمل ما را یاری نكند، در بهشت با ما خواهد بود اما با درجه پایین تر.
آن حضرت مردم را از عداوت با اهل بیت(علیهم السلام) برحذر داشته و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) را از رحمت پروردگار محروم دانسته است: «الا و من بغض آل محمد جاء یوم القیامه و بین عینیه مكتوب آیس من رحمه اللّه»؛۶۸ كسی كه با اهل بیت دشمنی كند، در روز قیامت محشور می شود در حالی كه بین دو چشم (پیشانی) او نوشته شده: مأیوس از رحمت خدا. دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)در روز قیامت یهودی محشور می شوند: «ابغضنا اهل البیت بَعثَه اللّه یهودیاً.»۶۹
۳) حق اطاعت
حق اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام)، همانند حق معرفت و مودّت آنان خاستگاه الهی دارد؛ چرا كه در جهان بینی توحیدی همه اطاعت ها باید به اطاعت پروردگار منتهی شود و هرگونه پیروی باید به فرمان او صورت بگیرد؛ زیرا حاكم و مالك جهان هستی فقط اوست.
قرآن كریم اطاعت اهل بیت(علیهم السلام) را در طول پیروی از خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله)برشمرده است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ.) (نساء: ۵۹) نخست به مؤمنان دستور می دهد كه از خداوند اطاعت كنند، سپس فرمان به اطاعت از پیامبر می دهد؛ پیامبری كه معصوم و نماینده صالح خدا در روی زمین است. در مرحله سوم، فرمان به اطاعت از اولوالامر می دهد كه از متن جامعه اسلامی برخاسته و پاسدار دین و دنیای مردمند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اِنّ اللّه وَجب علیكم حبّنا و موالاتنا و فَرَض علیكُم اِطاعتنا»؛۷۰ به راستی كه خداوند دوستی و موالات ما را واجب كرد و اطاعت ما را فرض گردانید.
حق اطاعت اهل بیت(علیهم السلام) الزامی است؛ چون آنان مردم را به اطاعت از پروردگار فرا می خوانند و همان دعوتی را دارند كه خداوند به آن دستور داده است. لبیك به دعوت اهل بیت(علیهم السلام)، در واقع، لبیك به ندای پروردگار است.
پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) فرمود: «انا سید ولد آدم و انت یا علی و الائمه من بعدك سادات امتی ... و من اطاعنا فقد اطاع الله و من عصانا فقد عصی الله»؛۷۱ من سرور فرزندان آدم هستم. یا علی، تو و امامان پس از خودت، سروران امت من هستید... هر كس ما را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است و هر كس ما را نافرمانی كند پروردگار را نافرمانی كرده است.
امام علی(علیه السلام) نیز فرمود: «نَحنُ دعاهٔ الحقّ و ائمّه الخَلقَ والسِنهٔ الصدق من اطاعنا ملك و مَن عصانا هَلَك»؛۷۲ ما داعیان حق و پیشوایان خلق و زبان صدق خداییم. كسی كه از ما اطاعت كند به عزت و قدرت رسد و كسی كه نافرمانی كند، هلاك گردد.
آن حضرت همچنین فرمود: «لنا علی الناس حق الطاعهٔ و الولایهٔ و لهم من الله سبحانه حسن الجزاء»؛۷۳ برای ما (اهل بیت) بر عهده مردم حق طاعت و ولایت است و برای پیروان ما حق جزا و پاداش. كسی كه اهل بیت(علیهم السلام) را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده، و آن كس كه ما را نافرمانی كند، خدا را نافرمانی كرده، آنان با قرآن و قرآن با آنان است: «من اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصی اللّه، هم مع القرآن و القرآن معهم.»۷۴
امیرالمؤمنین(علیه السلام) رمز و راز عزّت را این گونه تفسیر می كند: «انا داعیكم الی طاعه و بكم و مرشدكم الی فرایض دینكم و دلیلكم الی ماینجیكم»؛۷۵ من شما را به اطاعت از پروردگارتان دعوت می كنم و راهنمای شما به سوی فرایض دینتان هستم و شما را به چیزی هدایت می كنم كه مایه نجات شماست.
بنابراین، بر ماست كه چراغ دل را از نور حكمت حكیمان طریق حقیقت روشن سازیم و ظرف های جان را از زلال چشمه های حكمت، كه از هرگونه آلودگی پاك است، لبریز نماییم؛ چرا كه فقط در پرتو هدایت اهل بیت(علیهم السلام) كاروان انسانیت به سرمنزل مقصود خواهد رسید. اهل بیت(علیهم السلام) نیز رسالتی دارند كه باید انجام دهند: «انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه الابلاغ فی الموعظهٔ و الاجتهاد فی النصیحهٔ و الاحیاء للسنهٔ و اقامهٔ الحدود و اصدار السهمان علی اهلها فبادروا العلم من قبل تصویح نبته و من قبل ان تشغلوا بانفسكم عن مستنثار العلم عن مستشار العلم من عند اهله وانهوا عن المنكر و تناهوا عنه فانما امرتم بالنهی بعدالتناهی»؛۷۶ همانا بر امام واجب نیست جز آنچه را كه خدا امر می فرماید و آن كوتاهی نكردن در پند و نصیحت، تلاش در خیرخواهی، زنده نگه داشتن سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، جاری ساختن حدود الهی بر مجرمان و رساندن سهم های بیت المال به طبقات مردم است. پس در فراگیری علم و دانش پیش از آنكه درختش بخشكد، تلاش كنید و پیش از آنكه به خود مشغول گردید، از معدن علوم (اهل بیت(علیهم السلام)) دانش استخراج كنید، مردم را از حرام و منكرات بازدارید و خود هم مرتكب نشوید؛ زیرا دستور داده شدید كه ابتدا خود محرمات را ترك و سپس مردمان را بازدارید. امام علی(علیه السلام) با توجه به جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) در توسعه زندگی معنوی انسان ها، اطاعت از آنها را الزامی می داند؛ چنان كه در نهج البلاغه ضرورت اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام) را چنین مطرح می كند: «انظروا الی اهل بیتِ نَبیّكُم فَالزَموا سَمتَهُم و اتَّبِعوا اَثَرَهم فَلن یُخرِجوكُم مِن هدیً و لَن یُعیدوكُم فی ردیً فأن لَبدوا فَالبِدوا و اِن نَهَضُوا فَانهَضوا و لاَ تَسبِقوهُم فَتَضلّوا و لا تَتأخّروا عَنهُم فَتَهلِكو»؛۷۷ مردم، به اهل بیت پیامبرتان بنگرید. از آن سو كه گام برمی دارند، بروید. قدم جای قدم آنان بگذارید، آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاكت بازنمی گردانند. اگر سكوت كردند، سكوت كنید و اگر قیام كردند قیام كنید، از آنان پیشی نگیرید كه گمراه می شوید، و از آنان عقب نمانید كه نابود می گردید.
آن حضرت در جای دیگر فرمود: «من تمسّك بنا لحق و من سلك غیر طریقتنا غرق»؛۷۸ كسی كه به ما (اهل بیت) تمسّك بجوید به حق پیوندد و كسی كه غیر طریقه ما را طی كند دچار غرق و فنا می شود.
این فرمایش امام علی(علیه السلام) ریشه در كلام نبوی دارد كه فرمود: «من تمسّك من بعدی بهم فقد استمسك بحبل الله و من تخلی منهم فقد تخلّی من اللّه»؛۷۹ كسی كه پس از من به آنان تمسّك بجوید، در واقع به رشته خداوند پیوسته است و هر كس كه از آنان دوری بجوید، در واقع از خدا دوری جسته است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) فرمود: «اجعلوا اهل بیتی منكم مكان الرأس من الجسد و مكان العینین من الرأس»؛۸۰اهل بیت مرا به منزله سر برای بدن و همانند چشمان بر روی سر قرار دهید.
همان گونه كه بدن بی سر از نعمت حیات محروم است، و سر بدون چشم، دنیا را تیره و تار می بیند و راه را از چاه تشخیص نمی دهد، زندگی بدون اهل بیت(علیهم السلام)زندگیِ واقعی نیست. موفقیت و سعادت هر انسانی در گرو اطاعت از دستورات حیات آفرین اهل بیت(علیهم السلام) است.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نحن الذّین فرض الله طاعتنا لا یسع الناس الا معرفتنا ولا یعذرالناس بجهالتنا»؛۸۱ ما كسانی هستیم كه خداوند طاعت ما را واجب كرد و مردم را چاره ای جز معرفت ما نیست و در جهالت به ما معذور نیستند.
● جمع بندی و نتیجه
در نظام حقوقی اسلام، حق خداوند مبنا و پایه سایر حقوق است. حقوق اهل بیت(علیهم السلام) نیز صبغه الهی دارند. خداوند با توجه به جایگاه اهل بیت(علیهم السلام) در هدایت بشر، حقوقی را برای آن بزرگواران تشریع كرده است، به این معنا كه حقوق اهل بیت(علیهم السلام)شعبه ای از ربوبیت تشریعی پروردگار است. حق ولایت اهل بیت(علیهم السلام)برخاسته از حق حاكمیت خداوند است. اهل بیت(علیهم السلام)رسالتی دارند كه باید در چارچوب ارزش های اسلامی، مصالح انسان ها را تأمین و آنان را به راه راست هدایت كنند؛ زیرا بشر همان گونه كه در اصل آفرینش و تداوم هستی اش نیازمند وجود تازه ای است كه از سوی خداوند عنایت می گردد، در حركت تكاملی خویش نیز به هدایت مستمر نیاز دارد.
اهل بیت(علیهم السلام) صراط مستقیم اند. شناخت، محبت و اطاعت نسبت به آن بزرگواران نقش بنیادین و راهبردی دارد. اگر انسان ها حقوق اهل بیت(علیهم السلام) را به خوبی بشناسند و رعایت كنند، جامعه بشری روند تكاملی خود را به سوی هدف نهایی (تقرب الی الله) طی خواهد كرد.
حق معرفت، حق مودّت و حق اطاعت از حقوق بنیادین اهل بیت(علیهم السلام) است كه همه انسان ها موظّفند آنها را درك و رعایت كنند. سبقت بر اهل بیت(علیهم السلام) موجب گمراهی و عقب ماندن از آنان عامل تباهی است. رعایت حقوق اهل بیت(علیهم السلام)دارای بنیان قرآنی و مورد سفارش رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) و ائمّه اطهار(علیهم السلام)است.
عبدالحكیم سلیمی
پی نوشت ها
۱ـ عبدالرحمن ابن خلدون، مقدّمه، ص ۳۳۴.
۲ـ محمّدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۲۷۷.
۳ـ ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه، چ شانزدهم، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۷۸، ج ۱۷، ص ۲۹۸ و ۳۰۲ / حسین انصاریان، اهل بیت(علیهم السلام)عرشیان فرش نشین، قم، دارالعرفان، ۱۳۸۳، ص ۳۹.
۴ـ مسلم، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۷۳ و ۱۸۷۴ با اندكی تفاوت / صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۲، باب «مناقب اهل بیت النبی»، ح ۳۷۸۶ و ۳۷۸۸ / احمدبن حنبل، مسند امام احمد، قم، دارالفكر، ج ۵، ص ۱۸۲.
۵ـ حاكم نیشابوری، مستدرك الصحیحین، ج ۳، ص ۱۰۹ / عبداللّه دارمی، سنن دارمی، بیروت، درالقلم، ۱۴۱۲ ق، ج ۲، ص ۴۳۲.
۶ـ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، قم، هدف، ۱۳۷۳، ج ۹، ص ۷۲.
۷ـ میر حامدحسین هندی، خلاصه عبقات الانوار فی امامهٔ الائمّهٔ الانوار، ج ۵، ص ۱۰۵ـ۲۴۲.
۸ـ علی بن محمد خزاز قمی، كفایهٔ الاثر، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۱۹ / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، لبنان، مؤسسهٔ الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج ۳۶، ص ۳۱۷ / سیدهاشم بحرانی، تفسیرالبرهان، لبنان، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۹ ق، ج ۱، ص ۲۴ـ۳۴ (این حدیث را از راویان متعددی نقل كرده است.)
۹ـ علی بن محمد خزاز قمی، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۰ / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۳۶، ص ۳۴۱.
۱۰ـ نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، قم، آل طه، ۱۳۷۹، خ ۲، فراز ۱۱.
۱۱ـ همان، فراز ۱۳.
۱۲ـ همان، خ ۲۳۹، فرازهای ۱و۲و۳.
۱۳ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۷۱، ص ۱۰.
۱۴ـ نهج البلاغه، خ ۲۱۶، فراز ۴ و ۵.
۱۵ـ محمّدتقی مصباح، نظریه حقوقی اسلام، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۱، ص ۱۱۴ـ۱۲۴.
۱۶ـ همان، ص ۱۳۱ـ۱۳۲.
۱۷ـ ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۴۸۱ـ۴۹۰.
۱۸ـ نهج البلاغه، حكمت ۱۵۶.
۱۹ـ میرحامد حسین هندی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۸ / ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج ۹، ص ۷۲.
۲۰ـ نهج البلاغه، خ ۲۱۶، فرازهای ۱ـ۴.
۲۱ـ همان، فرازهای ۵ـ۷.
۲۲ـ محمّدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ترجمه و شرح سیدجواد مصطفوی، تهران، علمیه، ج ۱، ص ۲۶۱.
۲۳ـ عبدعلی العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، بیروت، مؤسسهٔ التاریخ العربی، ۱۴۲۲ ق، ج ۱، ص ۳۶.
۲۴ـ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج ۹، ص ۸۹.
۲۵ـ اشاره به آیه شریفه (و بالنجم هم یهتدون) (نحل: ۵۶)
۲۶ـ اشاره به آیات ۶ـ۹ سوره صافّات.
۲۷ـ نهج البلاغه، خ ۱۰۰.
۲۸ـ میر حامدحسین هندی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۶ـ۱۹۵. نویسنده این حدیث را از تعدادی از تابعان صحابه و علمای اهل سنّت و شیعه نقل كرده است.
۲۹ـ محمّدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۵.
۳۰ـ همان، ص ۲۵۶.
۳۱ـ نهج البلاغه، خ ۱۹۰، فراز ۱۸.
۳۲ـ عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶، ص ۱۱۵، ح ۱۹۹۶.
۳۳ـ محمد صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۶۳۲.
۳۴ـ آمدی، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۵، ح ۱۹۹۶.
۳۵ـ محمد صدوق، الامالی، قم، كنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۱۳.
۳۶ـ نهج البلاغه، خ ۱۹۰، فراز ۱۸.
۳۷ـ حسن دیلمی، ارشادالقلوب، شریف رضی، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۲۵۳.
۳۸ـ آمدی، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۷، ح ۲۰۲۹.
۳۹ـ محمدبن خالد برقی، المحاسن، قم، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ق، ج ۱، ص ۱۵۵.
۴۰ـ محمّدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۵.
۴۱ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۳، ص ۷۷.
۴۲ـ محمّدبن یعقوب كلینی، الكافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۸، ص ۱۲۸.
۴۳ـ علی بن حسن طبرسی، مشكاهٔ الانوار، نجف، كتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ ق، ص ۸۷ و ۲۳۴ / حسن بن فضل طبرسی، مكارم الاخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ ق، ص ۴۳۸.
۴۴ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۱۴۳ و ج ۳۵، ص ۳۴۵.
۴۵ـ همان، ج ۲۷، ص ۷۹.
۴۶ـ شعراء: ۱۲۷، ۲۶، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۸۰.
۴۷ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۱۷.
۴۸ـ محمد صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۵۵۸ / ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۳۸.
۴۹ـ علی بن محمد خزاز قمی، پیشین، ص ۱۷۱.
۵۰ـ محمد صدوق، الامالی، انتشارات كتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲، ص ۳۶۴ / سیدبن طاوس، الطرایف، قم، خیام، ۱۴۰۰ ق، ص ۱۶۰.
۵۱ـ محمّدبن الحسن طوسی، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ ق، ج ۱، ص ۱۸۱.
۵۲ـ ینابیع المودّه، ج ۲، ص ۳۳۲ / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۱۰۲.
۵۳ـ آمدی، پیشین، ش ۶۱۶۹.
۵۴ـ محمّدبن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تهران، علمیه، ۱۳۸۰ ق، ج ۲، ص ۲۳۱ / عبدعلی العروسی الحویزی، پیشین، ج ۲، ص ۵۴۸.
۵۵ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰، ص ۱۲۱ / شیخ مفید، الاختصاص، قم، كنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۳۴۱.
۵۶ـ محمّدبن مسعود عیاشی، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۱.
۵۷ـ فرات بن ابراهیم كوفی، تفسیر فرات، مؤسسه چاپ و نشر، ۱۴۱۰ ق، ص ۱۲۸.
۵۸ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۹۱.
۵۹ـ همان، ص ۳۲۶.
۶۰ـ همان، ج ۳۶، ص ۳۲۵.
۶۱ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۵۲، ص ۱۴۴؛ ج ۶۵، ص ۱۳۷ / عمادالدین طبری، بشارهٔ المصطفی، نجف، كتابخانه حیدریه، ۱۳۸۳ ق، ص ۱۹۷.
۶۲ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۷۹.
۶۳ـ حسن دیلمی، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۴.
۶۴ـ محمّدبن مسعود عیاشی، پیشین، ج ۲، ص ۸۹.
۶۵ـ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۷ (ذیل آیه شریفه ۲۳ شوری).
۶۶ـ عمادالدین طبری، پیشین، ص ۱۵۷ / محمّدبن یعقوب كلینی، الكافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵، ج ۲، ص ۴۶.
۶۷ـ آمدی، پیشین، ح ۲۰۴۳ و ۲۰۴۴.
۶۸ـ حسن بن ابی، اعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸ ق، ص ۴۶۴.
۶۹ـ محمّدبن الحسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، قم، انتشارات رضی، ص ۳۵ / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۱۳۵ و ص ۲۰۱، ۲۱۸؛ ج ۵۲، ص ۱۹۳.
۷۰ـ شیخ مفید، الاختصاص، قم، كنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۲۴۱.
۷۱ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲۷، ص ۸۸.
۷۲ـ آمدی، پیشین، ح ۲۰۰۸ / حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۱۰۴.
۷۳ـ آمدی، پیشین، ح ۲۰۴۷.
۷۴ـ محمّدبن ابراهیم نعمانی، الغیبه، تهران، مكتبهٔ الصدوق، ۱۳۹۷ ق، ص ۸۴.
۷۵ـ آمدی، پیشین، ح ۲۰۴۳.
۷۶ـ نهج البلاغه، خ ۱۰۵.
۷۷ـ همان، خ ۹۷.
۷۸ـ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۷.
۷۹ـ علی بن محمد خزاز قمی، پیشین، ص ۹۴.
۸۰ـ علی بن عیسی اربلی، كشف الغمه، تبریز، مكتبهٔ بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق، ج ۱، ص ۴۰۹.
۸۱ـ محمّدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، ص ۲۶۶.
منبع : مجله معرفت


همچنین مشاهده کنید