یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


در جنگل شهر


در جنگل شهر
فاشیسم، جنگ، رابطه میان ارباب ها و رعیت ها، چوپان ها و شکارچی ها، جامعه ناموزون شهری و تاثیر آن بر کارگرها، کارمندها و مردم حاشیه شهرها... شهرهایی که بزرگ می شوند و بزرگراه های شان بافت سنتی شهرها را فرو می بلعند و... اینها همه بخشی از مضامینی است که مجموعه «قارچ ها در شهر» - جلد دوم از داستان های کوتاه ایتالو کالوینو- گرد آنها شکل گرفته است. «کالوینو» در این مجموعه با طنز تلخ و گزنده خود، به سراغ ناموزونی هایی رفته که از دل واقعیت سر برون آورده اند.
ناموزونی هایی که بنیان مضحکه یی غریب را می سازند. کالوینو توانسته است در بسیاری از قصه های این مجموعه، تصاویری کاریکاتوری از واقعیت تلخ روزگار خود ارائه دهد. نمونه درخشان این تصاویر را می توان در قصه «جنگلی در بزرگراه» یافت. قهرمان اصلی این قصه «مارکو والدو»، همان کارگر رند بداقبال بسیاری از قصه های شهری کالوینو است.
مردی که در جست وجوی نان، پول و شرایطی بهتر معمولاً یا بد می آورد یا سر از وضعیتی مضحک درمی آورد، وضعیتی که رئالیسم کالوینو را به گونه یی «سوررئالیسم اجتماعی» پیوند می زند. در «جنگلی در بزرگراه» مارکو والدو با سرما دست به گریبان است و به سوخت احتیاج دارد. کالوینو در آغاز قصه، خانواده سرمازده مارکو والدو را به شیوه یی کاریکاتورگونه توصیف می کند؛ «... اعضای خانواده همگی خود را حسابی پوشانده و به بخاری یی که در آن، آخرین خرده ریزهای هیزم رنگ می باختند چشم دوخته بودند. با هر نفسی، از دهانشان ابرهای کوچکی به هوا می رفتند. دیگر حرفی نمی زدند.
آن ابرهای کوچک خود گویای همه چیز بودند؛ زنش آه می کشید و پشت سر هم از دهانش ابر بیرون می آمد. بچه ها، ابرهایی به اندازه حباب های صابون بیرون می فرستادند و مارکو والدو، آنها را بریده بریده با نفس هایی کوتاه، چون افکاری که ناگهان در مغز جرقه می زنند و فوراً ناپدید می شوند، به هوا می فرستاد.» (ص ۴۵) مارکو والدو بالاخره تصمیم می گیرد به دنبال هیزم برود. اره را برمی دارد و راه می افتد.
در این میان فرزندانش با خواندن کتابی درباره یک هیزم شکن که برای شکستن هیزم به جنگل می رود، خوابی دیگر می بینند. آنها تصمیم می گیرند مثل پسرک هیزم شکن قصه، برای آوردن سوخت به جنگل بروند. آنها در شهر بزرگ شده اند و جنگل را فقط از طریق کتاب ها می شناسند. به همین دلیل تابلوهای تبلیغاتی دو طرف بزرگراه را با جنگل اشتباه می گیرند و با اره به جان تابلوهای تبلیغاتی می افتند.
در این بخش از قصه، توصیف کالوینو از جنگل تبلیغات، درخشان است؛ «شاخه هایشان، به شکل خمیردندان، صورت، پنیر، دست، تیغ، بطری، گاو و لاستیک و برگ هایشان به شکل حروف الفبا تزیین شده بودند.» (ص ۴۶) مارکو والدو که به خانه برمی گردد با دیدن تکه های تابلوهای تبلیغاتی که در آتش می سوزند تصمیم می گیرد از بچه ها پیروی کند. به بزرگراه می رود، شروع می کند به بریدن «تابلوی تبلیغاتی قرص ضد میگرن».
پلیس با موتور او را تعقیب می کند. مارکو والدو خود را جزیی از تابلوی تبلیغاتی جا می زند. حقه اش می گیرد و پلیس که چشم اش ضعیف است، او را هم تکه یی از تابلو می پندارد. چشم ضعیف پلیس و حیله مارکو والدو دست به دست هم می دهند و واقعیت را به وهم بدل می کنند. پلیس، مارکو والدو را که با اره به تابلوی قرص ضدمیگرن چسبیده، اینگونه تفسیر می کند؛ «آهان، آره، قرص استاپا، یه تبلیغ به درد بخوره، یه کشف عالیه، اون مردک که با اون اره اون بالاست، منظورش اینه که میگرن، سر رو از وسط نصف می کنه، خودم فوری منظورشو فهمیدم،» (ص ۴۸)
در قصه« ورود به جنگل»، کالوینو فاشیسم، آغاز جنگ و تبعات آن را به مدرسه یی که با شروع جنگ به مأمن پناهندگان تبدیل شده، احضار می کند.
تکه یی از تاریخ از مدرسه سردرمی آورد. در صحنه یی که پیرمرد افلیج می کوشد با دستان خودش غذا بخورد، فاشیسم در هیئت بانوان مهربان نیکوکار، بر او هجوم می آورد. پیرمرد نمی خواهد آنها ظرف غذایش را نگه دارند. بانوان فاشیست با مهربانی می گویند؛ «خب، حالا بابابزرگ بشقاب رو می ده به ما، معلومه که خودش می تونه نگهش داره، مواظب باش،اما حالا یه کمی هم بشقابو می ده به ما تا براش نگه داریم. مواظب باش، می افته، بدش به ما، ای بابا،» (ص ۱۳۵) نقیضه های طنزآمیز کالوینو به این صورت گاه وضعیتی تاریخی و در عین حال مضحک را افشا می کنند.
در پایان همین قصه، «موسولینی» را می بینیم که نشسته در ماشینی روباز، از دهکده ها می گذرد و به کودکی خوشحال می ماند که بازی جنگ را به راه انداخته و از این بازی لذت می برد. کالوینو قصه «ورود به جنگ» را با این وصف طنز آمیز از موقعیت هولناک جنگ و نقش موسولینی در آن تمام می کند؛ «بازی بود که او تنها همراهی دیگران را در آن می طلبید، خواسته اش چنان ناچیز بود که تقریباً همه وسوسه شده بودند تا دست به دست او دهند تا کیفش ناکوک نشود و حیف شان می آمد خود را بزرگ تر از او بدانند و شریک بازی اش نشوند.»
در واقع بیشتر قصه های مجموعه «قارچ ها در شهر»، حاصل تامل در وضعیت های سرشار از طنز، خشونت و تناقضی است که بر مناسبات انسان ها تاثیر گذاشته اند. وضعیت هایی که در آنها همه عناصر ناموزون و گاه بی ارتباط به یکدیگر، یک جا گرد آمده اند تا واقعیت را به مرز وهم و کابوس بکشانند.
علی شروقی
ایتالو کالوینو
ترجمه؛ رضا قیصریه، اعظم رسولی، مژگان مهرگان
انتشارات کتاب خورشید
چاپ اول-۱۳۸۵
عنوان مطلب برگرفته از نام نمایشنامه یی است از «برتولت برشت»
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید