چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


جامعه، مکمل فردیت


جامعه، مکمل فردیت
افراد همانطور كه برای فردیت و شكوفایی <خود> می‌كوشند، از نظر عضویت در جامعه نیز با روابط صحیح زمینه موجودیت و تعامل خلا‌ق دوطرفه را تشكیل خواهند داد و به درجات مختلف و در طول زمان و برحسب شرایط و نیاز اجتماعی با هم در دادوستد (نه‌تنها اقتصادی) بوده و خود را حامل و عامل و دارای مسوولیت مناسبات درونی آن می‌یابند.
جامعه را می‌توان طراحی كرد، شكل داد، فعال كرد و همچنین می‌توان آن را تضعیف و تخریب كرد تا جایی كه به بدبینی نسبت به همدیگر و نهایتا دلسردی و پاشیدگی منتهی شود. جامعه مجموع افراد نیست بلكه تشكلی است كه از افراد ساخته می‌شود. همانطور كه یك ساختمان، مجموعی از آجر و سنگ و آهن نیست بلكه یك تشكل (‌) Gestalt است كه طبعا از مواد ساختمانی سنگ و آهن و چوب و غیره درست شده است. یك ساعت مچی درواقع فقط از چند گرم مواد معدنی درست نشده‌است كه اگر همان مقدار مواد معدنی را در كنار هم بگذارید ساعت نام ندارد و عملی هم انجام نمی‌دهد؛ بلكه خیلی مهمتر از مواد، روابط درونی با كیفیت‌های متناسب برحسب منطق و هنر و علم و صنعت در آن لحاظ شده است.
جوامع انسانی هم همینطور است.
هزاران نفر در كنار هم جامعه نام ندارد و كاری هم از دستشان برنمی‌آید، چه‌بسا فقط مزاحم همدیگر بشوند. درحالیكه هزاران نفر در یك تشكل با روابط منطقی می‌توانند كارهای بزرگی انجام دهند. یك جامعه یك واحد فعال است. ضعف احزاب ما، ضعف روابط اجتماعی ما می‌باشد كه عاجز از ایجاد همكاریست. آنچه لا‌زم است تا از این وضعیت خارج شویم، اهداف سازنده قابل دسترسی، نه تخریبی و بدبینانه، نشاط موفقیت، كار كار كار، عقلا‌نیت به توان دو و احساسات به توان یك لا‌زم است. تعارفات را جایگزین رابطه حقیقی و بی‌شایبه نكنیم، از دوستی و راستی نترسیم. یك اصطلا‌ح رایج بین بچه مدرسه‌ای‌های آلمانی هست كه می‌گویند <همانطور كه تو با من، من هم با تو.>
‌ تحقق فردیت و <خودسازی> بدون تكیه‌گاه اجتماعی ممكن نیست، همانطور كه تحقق جامعه بدون افراد غیر ممكن است. فردیت در حد كمال و در ارتباط با جامعه خودش معنی می‌دهد، فردیت بدون پشتوانه جامعیت اجتماعی بی‌معنی است. اینجاست كه رابطه ضروری فرد و جامعه آشكار می‌شود و آن اقلیت خلا‌ق درون جامعه، زمانی عمل می‌كند كه جامعه‌ای وجود داشته باشد و جامعه او باشد نه یك جامعه نامربوط با او. تحقق فردیت (كه همچون اثر انگشت هر شخص با شكل خصوصیات فردی) نیز در هویت جامعه نهفته است، یك دادوستد مبتنی بر نیازهای درونی بین فرد و كیفیت‌هایی كه وحدت جمعی‌اش می‌تواند ارائه دهد دایما صورت می‌گیرد.
عیشت از عیشش غم تو از غمش زنده‌ای از انقلا‌ب هر دَمش ‌
واحدست و برنمی‌تابد دویی من ز تاب او من اَستم، تو تویی ‌
(اقبال لا‌هوری، انتشارات كتابخانه سنایی)
‌ اقبال لا‌هوری كه شاید پرمحتواترین اشعار را در مورد <خود بودن> و <اجتماعی بودن> گفته‌است، لغت خودی و بیخودی را برای فردیت و جامعیّت به كار می‌برد. ولی اجتماعی عمل كردن هرگز به معنی <خود> را در جمع گم كردن مانند قطره در دریا نیست، بلكه باغی است كه هزاران گل <خود بودن> در آن می‌تواند بشكفد یا بپژمرد. كسی كه فردیت خود را از دست بدهد به جامعه هم نمی‌تواند كمك مؤثری بكند. او مانند یك دندان پوسیده در بدن یا مهره‌ای هرز در ماشین است. ‌
‌ مشكلا‌ت لغوی (ترمینولوژی) در همه زبان‌ها هست، به همین علت در غرب بیشتر از اصطلا‌حات یونانی و لا‌تین و گاه سانسكریت یا عربی و غیره برای بیان یك موضوع تخصصی استفاده می‌شود كه آزاد از بار معانی متداول باشد. بنابراین در روانشناسی لغت یونانی پرسونا (‌) Persona را برای <خود> و لغت لا‌تینی سوسیال (‌) Sozial را برای جامعه به كار می‌برند كه این دومی به حدی فرسوده شده‌است كه وضعیت تخصصی خود را تقریبا از دست داده است. لغت لا‌تینی <‌> Ego به معنی <من> را در ایران بعضا به غلط به جای <خود( >‌- Persona یونانی به معنی ماسك) به كار می‌برند كه كاملا‌ غلط است و صحبت از خودخواهی با معنی كوته‌بینانه ضد اجتماعی برای خود بودن و شخصیت می‌كنند كه غلط اندر غلط است. درواقع <من( >‌) Ego حقیرتر از آن است كه بار سنگین <خود بودن> یا به اصطلا‌ح اقبال لا‌هوری <خودی> را بر دوش كشد.
مرتضی رهبانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی