یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اسناد باستانی اداری


اسناد باستانی اداری
در تخت جمشید چندگونه كتیبه از دوره هخامنشی دیده شده و به دست آمده است. یكی، سنگ نبشته های پادشاهان هخامنشی كه به زبان و خط میخی «پارسی باستان» بر روی نمای سنگی كاخ ها و بناهای تخت جمشید نویسانده شده و معمولاً با ترجمان آن به خط میخی و زبان های «عیلامی» و «بابلی نو (اكدی)» همراه هستند. دوم، لوحه های زرین و سیمین داریوش بزرگ كه از صندوق های سنگی در پایه دیوارهای تالار آپادانا پیدا شد. سوم، كتیبه هایی كه بر روی اشیایی همچون سنگ وزنه، مهر دستگیره در، آجرهای لعابدار و آوندهای گوناگون دیده شده است. به جز این تعداد فراوانی كتیبه های جعلی در بسیاری از موزه های دنیا وجود دارند كه به اندازه ای با مهارت ساخته شده اند كه تا مدت ها جعلی بودن آنها دانسته نشد و در كتاب ها و كاتالوگ های قدیمی تر جزء آثار هخامنشی معرفی شده اند.
● لوحه های تخت جمشید و پیدایی آنها
اما گونه دیگری از كتیبه های تخت جمشید كه موضوع این گفتار است، عبارت است از حدود ۳۰هزار لوحه گلی یا «گل نوشته» كه در كاوش های باروی استحكامات خاوری تخت جمشید و نیز در كاخ خزانه به دست آمدند. این لوحه ها در كاوش های سال های ۱۳۱۳-۱۳۱۲ و ۱۳۱۷-۱۳۱۶ كشف شده اند. بیشتر آنها كه از باروی استحكامات شمال خاوری به دست آمدند، به نام «لوحه های بارو/ استحكامات» با علامت اختصاری (PF) و بخش دیگری كه از كاخ خزانه در جنوب خاوری تخت جمشید پیدا شدند به نام «لوحه های خزانه» با علامت اختصاری (PT) شناخته می شوند.
● ماندگاری لوحه ها تا به امروز
شمار این لوحه ها در اصل بسیار بیشتر از این تعداد بوده است؛ اما به دلیل اینكه بر روی گل خام یا نپخته نوشته شده بوده اند و قرار هم بر این نبوده كه برای زمان های بسیار دوری از آنها نگهداری شود، به مرور زمان از بین رفته اند. اما اینكه چرا همین تعداد از لوحه ها تاكنون سالم باقی مانده اند، داستان شگفتی دارد. پس از یورش سپاه نابكار اسكندر مقدونی به ایران زمین در سال ۳۳۰ پیش از میلاد (تقریباً ۱۷۰ سال پس از نگارش لوحه ها) و غارت و سوزاندن تخت جمشید كه با هدف آزادی و اتحاد ملت ها صورت گرفت، گرمای شدید ناشی از آتش سوزی كاخ خزانه و تالار صدستون (كه در كنار باروی خاوری قرار دارد) موجب پخته شدن و استحكام بیشتر آن لوحه های گلی و پایدار ماندن آنها تا به امروز می شود.
این لوحه ها تقریباً به اندازه یك كف دست هستند و بر روی گل خام نوشته و نگهداری می شده اند. هر لوح در چند نسخه نوشته می شده تا برای بایگانی ادارات دیگر شهرهای مورد نیاز فرستاده شوند و یكی هم در بایگانی تخت جمشید نگهداری شود. بر كنار حدود ۶۰۰ لوحه، اثر چند مهر فشاری و غلتان باقی مانده است كه متعلق به صادركننده و دریافت كننده آن سند بوده است. نقش و نگارهای این مهرها نیز می توانند آگاهی های فراوانی از هنر و باورهای آن روزگار در اختیار بگذارند.
به موجب همین لوحه ها دانسته شده است كه از چرم و اوراق پوست گیاهی (در فارسی باستان به نام «پَوَستا») نیز برای نوشتن بهره برداری می شده كه امروزه هیچ نمونه ای از آن به دست نیامده است. محتوای این لوحه ها نشان می دهد كه تاریخ نگارش لوحه های بارو به سال های ۵۰۹ تا ۴۹۴ پیش از میلاد، یعنی سال های سیزدهم تا بیست و هشتم پادشاهی داریوش بزرگ برمی گردد. اما لوحه های خزانه در فاصله سال های ۴۹۲ تا ۴۵۸ پیش از میلاد، یعنی در فاصله سی امین سال پادشاهی داریوش بزرگ تا هفتمین سال پادشاهی اردشیر یكم نوشته شده اند. تقریباً همگی لوحه ها به خط و زبانی نگاشته شده اند كه امروزه به خط و زبان «عیلامی» معروف هستند. امروزه اطلاعی از نام واقعی این خط و زبان در دست نیست. برخی كسان به اشتباه تصور كردند كه چون این لوحه ها به عیلامی نوشته شده است، متعلق به عصر فرمانروایی عیلامیان هستند. اشتباهی كه ناشی از تمایز ندادن میان زبان و حكومت عیلامی است. به جز این، حدود ۵۰۰ لوح به زبان آرامی (آریایی)، ۸۰ لوح همراه با ترجمه به آرامی، سه لوح به زبان بابلی نو (اكدی)، یك لوح به زبان یونانی و یك لوح دیگر به زبان فریگیه ای نوشته شده است. شنیده ام كه چند لوح هم به خط و زبان پارسی باستان به دست آمده است كه هنوز آگاهی كاملی در این باره ندارم.
از آنجا كه كاوش های تخت جمشید توسط هیاتی از دانشگاه شیكاگو و به سرپرستی باستان شناس بزرگ و نام آور آلمانی (كه پژوهش های باارزش و ماندگار فراوانی درباره ایران انجام داده است) انجام می شد، چنین توافق شد كه لوحه ها برای خوانش و پژوهش بر روی آن، به صورت امانت به دانشگاه شیكاگو منتقل شوند. دانشگاه پس از چند سال، شماری از لوحه ها كه از شدت آسیب دیدگی، خواندن آنها امكان پذیر نمی شد را به ایران بازگرداند و پژوهش بر روی شماری از آنها كه سالم تر و خواندنی تر بودند را آغاز كرد. پس از آن تعداد ۳۰۰ لوح دیگر به ایران بازگردانده شده و بقیه آن همچنان در امانت دانشگاه شیكاگو است.
این لوحه ها برخلاف دیگر كتیبه های هخامنشی تخت جمشید كه بیانیه ها و گفتارهایی رسمی برای همگان و برای آیندگان بوده، برای خواندن عموم نوشته و عرضه نشده بوده اند و در واقع اسناد داخلی و حسابداری كاركنان تخت جمشید و یك بایگانی اداری بوده است. آنها بازگوكننده رویدادهای رسمی و حكومتی و سیاسی نیستند، بلكه در كنار آگاهی های فراوان دیوانی و اداری، اطلاعات فراوانی از زندگی روزمره و روزگار مردمان عصر هخامنشی در اختیار ما می گذارند كه تاكنون با كمبود حیرت انگیزی در زمینه منابع و اسناد آن روبه رو بوده ایم. البته به جز لوح های تخت جمشید، چندین بایگانی اداری دیگر از عصر هخامنشی در مصر و بابل (همچو بایگانی «موروشو») پیدا شده است.
كشف این لوحه ها و خوانش آنها، انقلابی در دنیای تاریخ و باستان شناسی هخامنشی به شمار می رفت. چرا كه اكنون پژوهشگران به جز كتیبه های رسمی و آثار مكتوب تاریخ نگاران یونان به سرچشمه ای غنی و گسترده از اسناد هخامنشی دست یافته اند كه چون برای همگان نوشته نشده بوده و قصد تبلیغ و كسب مشروعیت و یا هرگونه ملاحظه های سیاسی و تاثیرگذاری بر افكار عمومی را در سر نداشته اند، از ارزش استنادپذیری فراوانی برخوردار بوده و هستند. از سوی دیگر، هیچ تاریخ نگار یا سیاستمداری نمی توانسته است مانند همیشه متن تاریخی آن را به نفع اهداف خود تحریف و بازنویسی كند. محتوای لوحه ها نشان داد كه سخنان بسیاری از مورخان عصر كلاسیك یونان همچو هرودوت نادرست و آكنده از تحریف واقعیت های مربوط به ایران بوده است و نشان داد كه برخلاف برخی ادعاها، یونانیان در ساخت تخت جمشید مشاركت نداشته اند. نوشته های روی لوحه ها آگاهی های فراوانی از نظام گاهشماری خورشیدی- مهی هخامنشی و نیز بسیاری از نام های كسان و نام های جغرافیایی (همچو شیراز و نیریز) به دست می دهد.به موجب این لوحه ها، ما امروز دانسته ایم كه سازندگان تخت جمشید را بردگان تشكیل نمی دادند، بلكه مردان و زنان آزاده ای بوده اند كه به اندازه تخصص خود و كاری كه انجام می داده اند، دستمزد می گرفته اند. به آنان نه تنها دستمزدی شایسته، كه گاه پاداش و هدیه و كمك هزینه جنسی نیز پرداخت می شده است. آنان می توانسته اند به هنگام پیمان زناشویی، در هنگام زایش نوزادی تازه رسیده، در جشن ها و بیماری ها از این پاداش برخوردار شوند. زنان در تخت جمشید نه تنها كار می كرده اند، بلكه پابه پای مردان در كارهای تخصصی و مدیریت شركت داده می شدند. نوجوانان به كارآموزی می پرداختند و كودكان در ساعت های كاری والدین در كودكستان تخت جمشید نگهداری و تربیت می شده اند. لوحه ها حاكی از آن است كه پرداخت نهایی و ریزه كاری های سنگ نگاره های باشكوه تخت جمشید، بیشتر دستاورد هنر و توانایی های زنان هخامنشی است.
نظام اداری تخت جمشید كاملاً دقیق و منظم بوده است. دستمزدها و پاداش ها و كمك هزینه ها در اسناد متعدد ثبت و از سوی طرفین مهر می شده است. آنگاه این اسناد به دقت طبقه بندی و بایگانی می شده اند و رونوشتی از آن بسته به نیاز برای نواحی و شهرهای دیگر فرستاده می شده است. هیچ كس از این رویه مستثنا نبوده و مخارج بزرگان و وابستگان دربار و حتی شخص پادشاه به دقت بازبینی و حسابرسی می شده است. لوحه ها به ما پاسخ می دهند كه در ایران هخامنشی هیچ دینی به عنوان دین رسمی شناخته نمی شده و هیچ دینی نیز تبلیغ نمی شده است. اما در عین حال باورمندان به همه ادیان از پشتیبانی حكومت برخوردار بوده اند. پیروان همه ادیان نه تنها در امور داخلی خود آزاد بوده اند، بلكه برای آئین های ویژه خود مقرری و كمك هزینه دریافت می داشته اند.
● تاراج كتیبه ها
لوحه های تخت جمشید تاكنون تاراج های چندی را از سر گذرانده اند. نخست تاراج اسكندر را دیده اند كه پس از اشغال باشكوه ترین بنای جهانی طاقت و تحمل این دستاورد بزرگ تمدن ایرانی را نداشت و در برابر آن احساس حقارت می كرد، تمدنی كه استادش ارسطو صاحبان آن را «مشتی غلام نر و ماده می دانست كه حكومت بر آنان، حق یونانیان است». تاراج و آتش سوزی ای كه بعدها مورخان غربی كوشیدند آن را به گردن زنی به نام تائیس و مستی و هشیار نبودن اسكندر بیندازند تا بتوانند این ننگ را از تاریخ خود پاك كنند.
به روایت كورتیوس، اسكندر و سپاهیانش تخت جمشید را ابتدا غارت كردند. پارچه های زیبا را تكه تكه كردند تا هر كدام پاره ای از آن را بربایند. پیكره های سنگین را خرد می كردند تا پاره ای از آن را صاحب شوند. صندلی های باشكوه را می شكستند تا قطعات عاج و سنگ های گرانبهای آن را به یغما برند و هر چه را كه نمی توانستند ببرند، نابود می كردند. آنان آنگاه مشعل های خود را به میان ۸۷۳ ستون تخت جمشید انداختند و بنایی كه ۱۹۰ سال بود با همكاری و همفكری همگی مردمان ایرانی و مردمانی از سراسر شرق باستان ساخته شده بود را به آتش كشیدند. آن همه سقف های چوب سدر، آن همه پیكره هایی كه جزئیات آن به دقت یك گوهرتراش تراشیده شده بود از بلندای بیست متری بر زمین درمی غلتیدند و خرد می شدند. آن همه ایوان و تالار و دیوارهای نگارین، آن همه مردان با چهره هایی آكنده از آرامش و وقار و آن همه كتیبه هایی كه در آنها از راستی، از صلح، از عدالت و از شادی گفت وگو شده بود، در میان شعله های آتش سوخت و رفت. اما آنچه از این غارت و آتش افروزی بر جای ماند و محصول آن بیداد بود، همانا پخته شدن لوحه ها و بازماندن آنها تا به امروز است.
اكنون در دومین تاراجی كه لوحه ها نظاره گر آن بوده اند، باز هم دنیایی كه خود را صاحب قانون های مترقی و تمدن و حقوق بشر و آزادی می داند، فرمان تاراج و حراج آنها را به نفع بازماندگان كسانی كه فرمان آزادی خود را از دست نگارندگان همین كتیبه ها دریافت كرده بودند، صادر می كند.
دوهزار و پانصد سال پیش، فرزند برومند این سرزمین بر مبنای قوانین همان زمان حق داشت تا اسیران بابل را به اسارت خود بگیرد. حق داشت تا گنجینه های آنان را به نفع خود مصادره كند و اگر می كرد، كاری بود كه در دنیای آن روز (و حتی امروز) بدیهی می نمود و خرده ای بر آن نبود.
كاری بود كه آنان نیز در هجوم به سرزمین ایران همان گونه می كردند اما چنین نكرد. به آن قانونی كه اجازه تاراج دارایی های دیگران را می داد، وفادار نماند، حتی اگر آنان از ملیت و از دین او نباشند. همگان این اجازه را به او می دادند كه همانند دیگران، سرزمین سپاه فروكوفته را به نام دشمن و به نام كفر غارت كند و به اسیری برد. اما او به آن قانون عمل نكرد. قانونی كه غارت موزه بغداد و گنجینه های افغانستان در سال های گذشته، نشان داد كه همچنان به قوت خود باقی است. درود به پدران و مادرانی كه پس از دو هزار و پانصدسال هنوز هم دسترنج آنان باید خرج خونبهای فرزندانش باشد.
هنوز هم آنان هستند كه باید تاوان فرزندان ده ها نسل دیگر خود را بپردازند. چقدر ما هنوز محتاج آنان هستیم. چقدر از نام پرآوازه آنان خرج می كنیم. چقدر صندوقچه های آنان را می كاویم. چقدر از دسترنج آنان مست غرور می شویم. ای كاش آنان می بودند و هشدارمان می دادند كه اگر ما نبودیم، شما چه بودید؟ چرا آنچنان بازپس مانده اید كه دیگران برای همه چیز شما تصمیم می گیرند؟ چرا آنچنان بازپس مانده اید كه دیگران هیچ نیازی به دستاوردهای امروزین شما ندارند؟ چرا باید فرزندان میهنی كه به روایت كورتیوس، مردمان سراسر جهان برای گرفتن قانون به آنجا می رفتند، امروزه هیچ نقشی در تصمیم گیری های جهان نداشته باشند؟
۳۰ هزار لوحه گلین هخامنشی كه نه یك فرمان عمومی، نه یك بیانیه بزرگ، بلكه تنها اسناد داخلی و حسابداری كاركنان تخت جمشید بوده و ۷۰ سال است كه به نام «امانت» در نزد «آزادترین، مترقی ترین و قانونمندترین» كشور جهان و در مهد دموكراسی به اسارت گرفته شده است، امروز به نفع بازماندگان كسانی مصادره می شود كه حكم آزادی و تملك بر دارایی های خود را از نگارندگان همان كتیبه ها دریافت كرده بودند. قوانین مترقی امروز اجازه مصادره كتیبه هایی را می دهد كه خود مرجع مهم و یگانه ای از قانون حقوق بشر در ایران باستان است. حقوقی كه حتی به وهم مردمان دیگر كشورهای آن روزگار و یونان انباشته از لشكر بردگان نمی آمده است.
درود به میهنی كه این همه آتش سوزی، این همه تاراج و این همه زخم را بر اندامش تحمل كرد و لحظه ای از آفرینش فرهنگ، تمدن، هنر و ادب بازنایستاد و همچنان زنده و پاینده ماند و خواهد ماند.
این تاراج ها همواره دستاورد نیكی نیز به همراه خود داشته است. امید می رود این رویدادهای اخیر نیز دستاورد توجه بیشتر جوانان ایران به فرهنگ و تمدن شكوهمند نیاكان خود و موج های تنومند و شكوهمند بازگشت به هویت ملی را به همراه داشته باشد.
رضا مرادی غیاث آبادی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید