شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


باستان شناسی : علم درک بشریت


باستان شناسی عبارت است از بررسی و تحلیل رفتارهای فرهنگی گذشته از آغاز حیات بشر تا رخدادهای همین دیروز به واسطه و كمك بقایای فیزیكی و مادی یا اشیا دست سازی كه مردمان گذشته از خود به جا گذاشته اند . باستان شناسان با پیاده كردن دقیق فنون علمی در حفاری ها و تحلیل یافته های خود تلاش می كنند زندگی بشر در گذشته را بازسازی كنند و دلیل به وجود آمدن و ترویج آداب و رسوم مختلف را بیابند . باستان شناسی بخشی از مردم شناسی است ، چرا كه به بررسی افراد و فرهنگ های آنها ، هر چند فقط در محدوده گذشته ، می پردازد . و این جالب ترین وجه باستان شناسی است. باستان شناسی راهی است برای درك بشریت . باستان شناسی در عین حال بخشی از تاریخ است ، البته گه گاه از آن قابل اعتمادتر و موثق تر است ، چرا كه برخلاف تاریخ كه اساسا متكی است بر اسناد نوشتاری ، باستان شناسی از شواهد و مدارك مادی بهره می گیرد. توصیف واقعیات می تواند بسیار ارزشمند باشد ، اما اگر فقط یك توصیف یا چند توصیف از یك دیدگاه داشته باشیم ، نمی توانیم مطمئن شویم كه به حقیقت گذشته دست یافته ایم . آدم ها می توانند دروغ بگویند یا به امور از ساده ترین راه نگاه كنند . در مورد امپراتوری روم باید بپذیریم كه به عصری طلایی شباهت دارد ، البته طبق منابعی معین بسیاری از منابع نوشتاری آشكارا با مقاصد سیاسی یا فقط برای تبلیغ تولید شده اند ، و بسیاری دیگر توسط كسانی به روی كاغذ آمده اند كه تلاش كرده اند واقعیاتی باستانی را كه مربوط به زمانی دور هستند ، به یاد بیاورند ، و در این میان تنها معدودی از متون را می توان نتیجه اختلافات سیاسی داخلی دانست . به بیان دیگر ، دانسته های ما مبتنی است بر نوشته هایی كه افراد دارای قدرت در امپراتوری روم می خواستند مردم بدانند . اما با خواندن آثار ادبی باستانی ، می توان فهمید كه رومی ها در بهشت گمشده زندگی نمی كردند . برای مثال ، نتایج یك بررسی جدید در شهر پمپی خاكی از آن است كه از كودكان برای انجام كارهای سخت سوء استفاده می شده است و این نكته ای است كه هرگز در متون باستانی آشكارا به آن اشاره نشده است. این كشف مرهون بررسی علمی استخوان های كشف شده در خرابه های پمپی است ، وگر نه با خواندن آثار ادبی فقط در حد شك باقی می ماند . تاریخ تفسیر گذشته براساس نوشته ها و متون باستانی است .باستان شناسی به ویژه از لحاظ شیوه ها و روش های كار تا تاریخ تفاوت دارد . می توان شواهد و مدارك را با اسناد تاریخی مقایسه كرد تا مشخص شود كه آیا به تفسیری روشن و درست رسیده ایم یا خیر ، پس باستان شناسی می تواند به تاریخ كمك و آن را كامل كند . اما باستان شناسی تفسیر داده ها نیز هست ، بنابراین باستان شناسان باید در توضیح فرهنگ و این كه بر چه بخشی از شواهد و مدارك تاكید می كنند بسیار دقت كنند ؛ كه ارایه تفسیر كاملا عینی غیر ممكن است . تاریخ معمولا از باستان شناسی برای مطالعه دوره هایی بهره می گیرد كه اسناد و مدارك نوشتاری در مورد آنها موجود نیست ، مخصوصا عصر پیش از تاریخ . باستان شناسی همچنین به لحاظ هدف و مقصد یكی از رشته های علوم انسانی است ، ولی از روش های علمی بهره می گیرد و از همین رو علم نیز به شمار می رود . باستان شناسی باید شواهد موجود را مطالعه و بررسی كند و بر اساس آنها به یك ایده یا فرضیه خاص برسد . در این مرحله باستان شناس فرضیه خود را به آزمون می گذارد ، به این ترتیب كه بار دیگر به شواهد از این جنبه نگاه می كند كه آیا فرضیه را ثابت می كنند یا خیر . آخرین و مهم ترین مرحله ، رسیدن به استنتاجی موثق است كه هم توضیح دهنده شواهد باشد وهم ایده كلی تر و هدف اصلی تحقیق را روشن كند . در واقع نكته مهم همین استنتاج پایانی است ، نه صحت فرضیه یاكشف شواهد جدید . این امر به هنگام تولد باستان شناسی به منزله هدف اصلی آن به شمار می رفت ، ولی اكنون فقط یكی از قابلیت های جذاب و شگفت انگیز این علم به شمار می رود . امروزه نسبت به سال های قبل اهداف باستان شناسی پیچیده تر شده اند. باستان شناسان اكنون بیشتر به رفتار سازندگان و پدید آورندگان اشیا و رخدادها علاقه دارند . آنها هنوز هم به خود اشیا و حرف های شان در مورد تمدن های باستانی علاقه مندند ، اما امروزه یك دل مشغولی دیگر نیز دارند و آن درك جامعه پشت شواهد مادی است . آنها می خواهند جامعه باستانی را در تمام وجوهش بشناسند : « انسان ها چگونه زندگی می كردند ، چه طور روزگار می گذراندند و ماهیت سازمان دهی جامعه شان چه بوده است . » این پرسش ها شامل باور های مذهبی ، تكنولوژی ها ، ساختار خانواده و روابط با دیگر جوامع ، و بسیاری چیزهای دیگر نیز می شود . در واقع باستان شناسی امروزی بر انسان ها متمركز است و می خواهد درباره انسان ها بیشتر بداند . شواهد و مدارك كشف شده را تنها زمانی می توان توضیح داد كه جامعه تولید كننده آنها را بشناسیم . باستان شناسی می خواهد به گذشته پل بزند ، نه این كه فقط علمی آكادمیك برای توضیح و توصیف كشفیات باشد . باستان شناسی همچنین باید دگرگونی های جوامع را تحلیل كند و دلایل بروز دگرگونی و پیشرفت در جوامع را بیابد.امكان شناخت روشن زندگی انسان های گذشته ، مقایسه زندگی انسان ها در فرهنگ های مختلف ، هنر و فرهنگ انسان ها ، و در پایان شناخت بهتر بشریت به طور كلی از دلایل جذابیت و اهمیت این رشته اند . بررسی انسان از آغاز با زمان پیچیده شدن جوامع در دوره « كلاسیك » و دوره های پس از آن برای درك بهتر تغییر و تحول « جهان » ، مجموعه جوامع ، الزامی است . انسان مدرن اساسا به انسان اولیه شباهت دارد ، فقط در جامعه ای پیچیده تر زندگی می كند و محصول پیشرفت مدوام در بستر زمان است . در نتیجه درك جوامع ساده و دلایل پیشرفت آنها سخت مورد علاقه افرادی است كه می خواهند جامعه كنونی ما را بهتر بشناسند . باستان شناسی برای ساخت یك حافظه جمعی از بشریت و درك انسان الزامی است. مردم شناسی بدون باستان شناسی فقط می تواند به ما بگوید كه فرد چیست ، و چگونه زندگی می كند ، اما نمی تواند رفتارهای واقعی و جامعه او را توضیح دهد . اما همین كه مردم یك شهر بدانند اجدادشان چگونه زندگی می كردند برای مهم فرض كردن باستان شناسی و ارضای باستان شناسان كافی است . باستان شناسی فقط یك رشته علمی یا انسانی نیست ، شور و عشق نیز هست . هدف اصلی آن درك بهتر بشریت است ، اما در كنار این هدف می توان به مقاصدی « كوچك تر » هم رسید . فقط با فكر كردن به این پرسش ساده می توان به اهمیت باستان شناسی پی برد : « آیا چیز ی مهم تر از شناخت خودمان ، گذشته و جامعه مان ، و زندگی مان هست ؟ »
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید