چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

فمینیست‌ها در راه تسلط بر جهان


فمینیست‌ها در راه تسلط بر جهان
انتخابات میان دوره‌ای كنگره آمریكا، علاوه بر شكست جمهوریخواهان دارای پیام‌های دیگری نیز بود كه با بررسی آنها می‌توان به نكات جالبی پی برد. از جمله این نكات انتخاب و ورود اولین نماینده مسلمان به كنگره بود كه در نوع خود جالب توجه است. نكته جالب دیگری كه در این دوره به وقوع پیوست، انتخاب نانسی پلوسی، رهبر دموكرات‌ها به عنوان رئیس كنگره بود كه توجه خیلی از جریان‌ها را به خود جلب كرد. در واقع با انتخاب نانسی پلوسی، برای اولین بار یك زن موفق شد به ریاست كنگره آمریكا برسد. همین موضوع به همراه تاثیرگذاری و حضور فعال هیلاری كلینتون در سنا، موجب شد تا نظریه تمایل (دورخیز) زنان برای تصاحب قدرت سیاسی جهان بیشتر از قبل مطرح شود. بر اساس این نظریه گروهی از فمینیست‌ها (فمینیست‌های پست مدرن) معتقدند با افزایش تحصیلات و آگاهی زنان و تمایل آنها به نقش‌پذیری و حضور گسترده در جامعه، تا سال ۲۰۵۰ زنان در صحنه روابط بین‌الملل قدرت را به دست خواهند گرفت. این گروه معتقدند با توجه به این‌كه در طول تاریخ مردها در راس كار بوده‌اند، سیاست نیز تحت‌تاثیر روحیات مردانه نوشته شده است و خشونت، جنگ، فقر، تبعیض، نابرابری و... به دلیل همین روحیات مردانه شكل گرفته است. فمینیست‌های پست‌مدرن معتقدند با توجه به روحیات و شخصیت لطیف زنانه، با سپردن قدرت به زنان، صلح، توسعه و رشد جوامع جایگزین جنگ، فقر و امور ناپسندی می‌شود كه ثمره و نتیجه دیدگاه‌های مردانه است.
شواهد موجود در سطح جهان نیز حكایت از این امر دارد كه حضور زنان در سیاست به تدریج پررنگ‌تر خواهد شد و تحولات جدیدی در حال وقوع است. انتخاب مركل در آلمان، تیموشنكو در اوكراین، میشل باچلت در شیلی، مارگارت بكت و تسیپی لیونی به عنوان وزرای خارجه انگلستان و اسراییل، حضور و مشاركت زنان كشورهای حاشیه خلیج‌فارس در انتخابات، رقابت رایس و هیلاری كلینتون برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریكا و توجه همزمان هر دو حزب جمهوریخواه و دموكرات جهت معرفی زنان ـ برای اولین بارـ و یا حتی افزایش احتمال به قدرت رسیدن زنان در اسپانیا و یا سگولن رویال در فرانسه نمونه‌های خوبی برای نشان دادن این تغییرات هستند. مهم‌ترین ویژگی‌ای كه فمینیست‌ها برای حضور خود در سیاست بر آن تاكید می‌كنند، حفظ صلح و توسعه است. فمینیست‌ها معتقدند ریشه جنگ‌ها حس برتری‌جویی است و تا زمانی كه امپراتوری‌ها، قدرت‌ها و ملت‌هایی وجود داشته باشند كه بی‌رحمانه آماده نابودی دیگرانند، دیگران نیز باید خود را برای جنگ مسلح كنند. ظاهراً تجربه تاریخی نیز نشان می‌دهد كه زنان صلح‌جو‌تر از مردان هستند و احتمالاً شركت زنان در جریانات سیاسی می‌تواند استفاده از زور و اجبار را در عرصه‌های بین‌المللی محدود كند ولی آیا واقع امر نیز این‌گونه است؟ انجمن مادران مفقودالاثر گواتمالا (GAM)، ائتلاف مادران شوروی كه فرزندانشان در افغانستان و چچن مشغول جنگ بودند، همچنین نقش گسترده سیندی شیهان در سازمان‌دهی اعتراضات گسترده مادران سربازان آمریكایی به حضور نظامی آمریكا در عراق، نمونه‌هایی از نقش زنان در تاثیر‌گذاری بر میزان خشونت اعمال شده توسط حكومت‌ها هستند كه از دید‌ها پنهان مانده است. با این‌حال به رغم كلیه نكاتی كه در مورد نقش زنان در حفظ صلح ذكر شد، این سوال مطرح است كه آیا زنان پس از به قدرت رسیدن نیز هم‌چنان ویژگی‌های صلح دوستی خود را حفظ خواهند كرد یا ذات خشن سیاست، آنها را نیز تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد.
بر اساس این دیدگاه، نوع جنسیت رهبران آمریكا تاثیر چندانی در این استراتژی ندارد و حتی جورج بوش و یا هر مرد دیگری نیز با مشاهده این بحران راهی جز تجدیدنظر در سیاست‌های خشن، پیش روی خود نمی‌بیند. در مجموع با مطالعه این دو دیدگاه به نظر می‌رسد هرچند نقش‌آفرینی زنان در موقعیت‌های سیاسی تا حدودی در تعدیل روحیه خشن ادبیات سیاسی امروز جهان موثر است، اما موضوع منافع ملی، مساله مهمی است كه در جهت‌گیری سیاست یك كشور نقش اساسی دارد و شاید رقابت كشورهای مختلف برای به حداكثر رساندن این منافع است كه فضای خشنی را در صحنه روابط بین‌الملل به نمایش می‌گذارد. با در نظر گرفتن این شرایط شاید بتوان گفت در اصل انتقال پست‌های سیاسی از زنان به مردان یا بالعكس تاثیر چندانی در جهت‌گیری‌ و نوع رویكرد سیاسی رهبران جهان نخواهد داشت و یا حداقل در شرایط فعلی این امكان كمتر وجود دارد، چرا كه همه راه‌ها در دنیای سیاست به جاده پرخم و پیچ منافع منتهی می‌گردد.
سید عبدالمجید زواری
منبع : روزنامه تهران امروز