پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


غزل پست‌مدرن: این ور آب، اون ور آب


غزل پست‌مدرن: این ور آب، اون ور آب
همان‌طور که همیشه گفته‌ایم، در ترکیب غزل پست‌مدرن، کلمه‌ی غزل، مَجازی‌ست از کلیه قوالب منوط به وزن و قافیه، یعنی دو عنصری که با تکرارشدن‌های یکسان‌شان در طول و عرض شعر، دنیای یکسان‌ساز و قاعده‌مند مدرنیسم را شبیه‌سازی می‌کنند و در حقیقت، با ساختار بخشی به اثر، لقمه‌ی حاضر و آماده‌ای را در اختیار شاعر قرار می‌دهند تا با اهداف ضد ساختاریش وارد شعر شده و هر کاری که دلش می‌خواهد بکند. دقیقا به همین‌خاطر است که سرودن شعر سپید پست‌مدرن کار نسبتا مشکل‌تریست، چرا که شاعر در اینجا ابتدا باید یک ساختار را به وجود بیاورد، سپس در مقابل آن عصیان کند. بدون ساختار اولیه هم که در پست‌مدرن‌بودن کار باید شک کرد، چرا که به قول ژاک دریدا: ساختارشکنی، بدون پذیرش یک ساختار، اساسا بی‌معناست.
از یک طرف، این حرف ژاک دریدا و از طرف دیگر، منطق پست‌مدرن؟؟ که به پذیرش نظریات موازی و یا حتی متناقض حکم می‌کند، باعث می‌شد که انتظار داشته باشیم کسانی که در این مملکت ادعای پست‌مدرن بودن دارند، دست در دست هم دهند به مهر، میهن خویش را کنند آباد، اما... ما ایرانی‌ها اخلاق‌های عجیب و غریبی داریم. همیشه خیال می‌کنیم بقیه اشتباه می‌کنند و فقط خود ما هستیم که درست می‌گوییم، همیشه فکر می‌کنیم فقط یک نظر درست وجود دارد و بقیه نظرات الزاما ایراد دارند، اما تمام این حرف‌های عجیب و غریب، به پای حرف با مزه‌ی دوستی که می‌گفت تو پست‌مدرن نیستی چون وزن و قافیه داری نمی‌رسد. در واقع این جمله نماینده‌ی ادبیاتی بود که می‌گفت: غزل پست‌مدرن، فاحشه‌ی پیر شعر فارسی است!! هووی هفت‌قلم آرایش کرده‌ شعر سپید است!!! وزن و قافیه سنگ‌هایی است که به صورت پست‌مدرنیسم پرت می‌شود!!!! و از این قبیل مسائل...
در جواب این‌جور حرف‌ها من همیشه سعی کرده‌ام که استدلال‌های فنی و منطقی بکنم، اما دلیلی که می‌آورند حتی از حرف‌هایشان هم پیش پا افتاده‌تر است. مثلا اینکه هیچ کدام از شعرای پست‌مدرن خارجی، وزن و قافیه را رعایت نمی‌کنند!! و از قوالب آزاد استفاده می‌کنند و بعد هم می‌آیند از کسانی مثل ریچارد براتیگان یا ویلیام اس باروز یا لارنس فرلینگتی یا مثلا الن گینزبورگ اسم می‌آورند. اولا درباره‌ی این ادعا باید گفت اگر فرض کنیم تمام عالم و آدم هم بگویند پست‌مدرنیسم این است ولاغیر، این جمله هیچ تکلیفی را برای ما معین نمی‌کند. پست‌مدرنیسم، نه تنها قاره به قاره، بلکه آدم به آدم متفاوت است. دوما تمام کسانی‌که ازشان نام می‌برند متعلق به یک نسل خاص و یک طرز تفکر خاص در یک دوره خاص هستند که درباره‌شان در پست بعدی وبلاگم توضیحات مفصلی خواهم داد، شاعرانی که ازشان اسم بردیم معتقد به این شعار بودند که:
به همین دلیل با سرعت زیاد شعر و داستان می‌نوشتند (برای نمونه کتاب در قند هندوانه براتیگان که تنها در شش روز نوشته شده است) که قوالب آزاد را هم با توجه به این تفکرشان انتخاب می‌کردند.
ما شعرای زیادی در غرب داریم که اشعارشان موزون و مقفی است ودر عین حال در بین آثار پست‌مدرن طبقه‌بندی می‌شود. اتفاقا این یکی از چیزهایی است که باعث می‌شود شخصا به آن طرف آب حسادت کنم، چرا که به این سطح از شعور رسیده‌اند که بفهند پست‌مدرن‌بودن یا نبودن یک کار، ربطی به قالب آن ندارد. برای نمونه در انتهای مطلب، تنها به چند شعر پست‌مدرن غیر فارسی بسنده می‌کنم، اما اگر کسی خواست مثال‌های زیادتری هم هست که می‌توانم برایشان ارسال کنم. در ضمن بنا به ضرورت، برخی شعرها تخلیص شده است که می‌توانید برای دسترسی به کل شعر به منابع معرفی شده رجوع کنید.
تا این جا من صِرفاً از وزن و قافیه به عنوان عوامل ساختاربخش به شعر اسم برده‌ام، اما همین فاکتورها علی‌الخصوص وزن، تاثیر به‌سزایی در القای بار معنایی شعر هم دارند، مثلا شخصیت‌پردازی راوی و کاراکترها در شعر که ویژگی‌های روان‌شناسیک‌شان با توجه به ضرباهنگ و تغییراتش، قابل ارزیابی است و امکاناتی از این دست که در اختیار شاعر قرار می‌گیرد. صحبت در این باره مطمئنا به فضای بیشتری احتیاج دارد، به همین دلیل آن را به آینده موکول می‌کنیم.
محمد حسینی مقدم
منبع : سایت ادبی عروض