پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش محبت در تعلیم و تربیت


نقش محبت در تعلیم و تربیت
منش ملی ، آداب اخلاقی و باورهای فرهنگی به ما آموخته است که همه ی انسانها با فطرت پاک متولد می شوند پس از آن این فطرت سالم می تواند دستخوش تغییر و تحول گردد و یا منحرف شود.
“محبت “ نیز از عناصر وجودی انسان است که با او متولد می شود و تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی شکل می گیرد. اگر این عوامل در جهت مثبت باشد، محبت ماندگار و پایدار می ماند در غیر اینصورت اثر وجودی خود را از دست می دهد. خانواده به عنوان نخستین محیط اجتماعی نقش موثری در شکل گیری محبت دارد. کودک در خانواده علاوه بر آداب معاشرت، اخلاق، نزاکت، وفاق و همدلی، همیاری و دوستی ، هنر محبت به دیگران را نیز می آموزد. برای آموزش محبت به کودکان یا ترغیب و تشویق آنان به محبت ، بهتر است به او فرصت دهیم تا محبت را به طور غیر مستقیم و عملی بیاموزد. زیرا آموزشی که از راه غیر مستقیم و عملی صورت گیرد ، بی شک پایدارترین ، ماندگارترین و موثرترین نوع یادگیری است. معلم و مدرسه نیز نقش موثری در شکل گیری محبت در کودکان ، نوجوانان و جوانان ایفا می کنند. تاثیر شخصیت معلم بر روی دانش آموزان قابل انکار نیست. او میتواند با اعمال ،رفتار، سخنان و برخورد خود ، محبت را در وجود دانش آموزان متجلی کند و تا همیشه این احساس مقدس را در آنان زنده نگه دارد.
تربیت واقعی و صحیح با یک کلمه که همان “عشق “ است آغاز می شود . عشق و نشانه های مربوط به آن از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون ذخایر وگنجینه های نهفته ی آدمی ظاهر و آشکار نمی شود . “محبت و مهرورزی” در زندگی همه ی ما به خصوص کودکان و نوجوانان نقش اساسی دارد. محبت قانونی است که سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همه گونه کامیابی را برای آدمی به ارمغان می آورد به شرط آن که بدانیم چگونه و به چه اندازه از این اکسیرحیات استفاده کنیم تا از افراط وتفریط که هریک عوارض نامطلوبی درتربیت دارند پیشگیری شود. اگرکسی احساس کند که دردل و قلب دیگری جای دارد به راحتی نمی تواند از او دل بکند و آنچه بیش از همه انسانها را به یکدیگر پیوند می زند همین جایگاه هاست. پیوندی قوی تر از محبت نمی تواند انسانها را به یکدیگر نزدیک سازد. پیوند ناشی ازمحبت، پیوندی است که به سادگی گسسته نمی شود . هرچه پیوند عاطفی بین مربی ومتربی محکم تر باشد صداقت و یکرنگی و صفای بیشتری بین آنها رواج خواهد یافت و ناراستی و نادرستی و تقلب کمتری در بین آنها مشاهده خواهد شد. معلم واقعی کسی است که محبت فراگیران رابه صورت عمیق در دل داشته باشد و آنان را همچون فرزندان خود دوست بدارد.
بسیاری از رفتارهای ناهنجار فراگیران را که معلول شرایط نامساعد خانواده و یا اطرافیان اوست با محبت و صبر وحوصله می توان درمان کرد. معلم باید با صبر و حوصله به سراغ او رود و بی آنکه محبت او شکل ترحم به خود بگیرد می تواند قلب او را تسخیر کرده و با نیروی معجزه آسای مهر و محبت بیماری روحی و روانی او را درمان کند. پس نقش معلم در تعلیم و تربیت را ین گونه می توان برشمرد:
تشخیص کودکانی که در خانواده از محبت لازم برخوردار نبوده اند و برقراری رفتار محبت آمیز با آنان به شیوه ای طبیعی.
سعی بر تغییر نگرش و رفتارهای نامناسب کودکان محروم از محبت ،با تشخیص استعدادها - تواناییها و رغبتهای آنان و ترغیب و تشویقشان به انجام فعالیتهای سازنده.
تشویق و ترغیب دانش آموزان در برقراری روابط صمیمانه و محبت آمیز با یکدیگر
خودداری از تبعیض و یا افراط در تشویق عده ای خاص از دانش آموزان خصوصا در حضور دیگر دانش آموزان
مورد خطاب قراردادن نام دانش آموزان همراه با محبت و توام با احترام
گوش دادن به سخنان دانش آموزان با مهربانی و حوصله در هنگام صحبت کردن و یا سوال پرسیدن.
برخورد محبت آمیز با دانش آموزان در محیط بیرون از مدرسه.
اظهار محبت و همدردی از جانب مربیان در مواقعی که برای دانش آموز و یا خانواده اش حادثه یا آسیبی پیش می آید.
در واقع یکی از اساسی ترین اهداف تربیتی در رابطه با معلم و متعلم محبت است.
معلم برای اینکه بتواند در تعلیم و تربیت نقش اساسی خویش را به نحو احسن ایفا نماید، باید بکوشد که نخست با دانش آموز یا دانشجوی خویش رابطه برقرار سازد و او را همانند فرزند خود در زیر چتر محبت بگیرد و با او دوستانه رفتار کند. محبت آموزگار به شاگرد خویش میتواند به صورت پذیرش ، نوازش ،نرمی در گفتار ، برقراری فضای امن،حمایت ،تعریف و تحسین ، تشویق ،عفو و اغماض ، عذرپذیری و ... آشکار شود. این محبت باید به گونه ای باشد که متعلم این رابطه حسنه و محبت آمیز را احساس نماید ولی به معلم خویش وابستگی پیدا نکند. محبت درست و بجای معلم به متعلم باعث می شود:
اولا ترس واضطراب ، بی حوصلگی ، پرخاشگری ، سهل انگاری در انجام وظیفه و اموری از این قبیل در متعلم ایجاد نشود و یا اگر وجود داشته به صورت قابل ملاحظه ای کاهش یابد و یا از بین برود.
ثانیا- متعلم جدی تر درس بخواند و حرکت و جنب و جوش آن افزایش یابد و از سوال کردن و دنبال نمودن بحث برای یادگیری استنکاف نمی کند.
ثالثا- متعلم به معلم خویش اعتماد می کند ومشکلاتش را با او در میان می گذارد و راهنمایی های او را مورد توجه قرار می دهد و این امر به حل مشکلاتش می انجامد.
رابعا- متعلم به لزوم برقراری رابطه عاطفی با دیگران پی می برد و راه صحیح چگونه محبت کردن را نیز عملا یاد می گیرد و حتی معلم را به عنوان اسوه خود می پذیرد و از رفتارهای او سرمشق می گیرد و چگونه صحیح زیستن را می آموزد و شایستگی های اخلاقی ، معنوی و اجتماعی و... او را بکارمی بندد.
نسترن بدیعی
منبع : روزنامه رسالت