سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


بزرگترین بحران تئاتر ، بحران مخاطب است


بزرگترین بحران تئاتر ، بحران مخاطب است
دکتر قطب الدین صادقی متولد سنندج و فارغ التحصیل دکترای تئاتر از دانشگاه سوربن فرانسه است. صادقی پس از اتمام دوره های ابتدایی در سنندج وارد دانشگاه تهران می شود و در دانشکده هنرهای دراماتیک و در رشته تئاتر فارغ التحصیل می شود. او سال ۱۳۵۴ برای ادامه تحصیل وارد سوربن می شود و ۱۰ سال بعد به ایران بازمی گردد و بلافاصله در دانشگاه تهران، دانشکده میراث فرهنگی و فرهنگسرای نیاوران مشغول تدریس می شود. وی همزمان با تدریس، به نویسندگی و کارگردانی حرفه ای تئاتر می پردازد که کارگردانی حدود ۳۸ نمایش و نگارش ۳۰ نمایشنامه حاصل کارهای حرفه ای اجرای او در طول سه دهه فعالیتش در تئاتر کشور محسوب می شود.
دکتر صادقی که تا چندی پیش نمایش موفق و پرتماشاگر «یادگار زریران» را در تئاتر شهر در حال اجرا داشت، این روزها نمایش «میرنوروزی» را برای اجرا در جشنواره تئاتر فجر آماده می کند و همزمان یک مجموعه دو جلدی از حدود شصت مقاله تألیفی اش را زیر چاپ دارد. این گفتگوی کوتاه بهانه ای است که نظرات دکتر صادقی در مورد تئاتر امروز ایران و برخی آسیب ها و کاستی هایش را مطرح می کند.
▪ شما در یکی از مصاحبه هایتان برخی از تئاترها و بعضی از جریان تقلیدی نمایش را مورد انتقاد قرار داده اید. منظورتان چه آثاری بوده و مهمترین کاستی آنها را در چه می دانید؟
ـ من در آن مصاحبه به جایگزین شدن «کمیت» به جای «کیفیت» اشاره کرده ام و معتقدم که یک نمایش خوب، باید از نظر مضمون و فکر، کیفیت داشته باشد و زیبایی شناسی شکلی هم داشته باشد. بدترین کار این است که در تولید یک نمایش دچار تقلید شویم و کیفیت و ارزش هنری کار را فراموش کنیم. صحبت من بیشتر متوجه آن دسته از جوانانی است که به دنبال تولید و انتخاب آثار مورد پسند برای نمایش در جشنواره های خارجی هستند. بسیاری از آثار مربوط به چنین جریانی، به هیچ وجه برخاسته از اصالت فرهنگی درونی و وابسته به جریانهای تاریخی و اجتماعی ما نیستند. تئاتر ما متأسفانه از مرکز تحولات اجتماعی و از مردم و تماشاگرانش دور شده است و این مهمترین آسیب تئاتر امروز است، در حالی که یک تئاتر خوب و دارای کیفیت مطلوب، باید دل مشغولی ها و مسایل جامعه اش را انعکاس دهد.
▪ بنابراین شما معتقدید که تئاتر امروز ما مخاطبان اصلی اش یعنی مردم را از دست داده؟
ـ در مورد بسیاری از نمایشهای امروز چنین برداشت و نظری صادق است. اکنون حتی نمایشهایی وجود دارند که خود اهالی تئاتر هم آنها را نمی بینند! یعنی اینکه تئاتر روز به روز دارد بنیه اجتماعی اش را از دست می دهد و از جایگاه و مرکزیت اجتماعی اش دور و تبدیل به تفنن چند نفر شبه روشنفکر می شود. اگر این طوری پیش برود، تئاتر می میرد!
▪ به نظر شما چطور می توان این تئاتر را به عنوان یک ابزار مهم فرهنگی و اجتماعی احیا کرد؟
ـ اگر می خواهید تئاتر را احیا کنید،باید آن را به درون مسایل اجتماعی برگردانید و عموم مردم را با آن درگیر کنید و آنها را به سالن ها بکشانید. این طوری است که تئاتر احیا می شود. اکنون نمایشهایی هستند که خود من دیده ام فقط ۱۰ تماشاگر دارند و بعد چهار تا نقد عالی هم در موردشان در روزنامه ها چاپ شده است! این نقد ستایش آمیز دوستانه اصلاً فایده ای ندارد. نمایشی، نمایش است که مردم را با خودش درگیر کند و برای مردم مسأله ایجاد کند و مردم را به تئاتر علاقه مند کند. نمایش باید بستری باشد که مردم بیایند و از طریق آن راجع به خودشان، جامعه شان، دورانشان و دل مشغولی هایشان آگاهی پیدا کنند.
▪ به نظر شما راهکار رسیدن به چنین شرایطی با توجه به کمبودها و شرایط حاضر چیست؟
ـ در مورد راه حل آن صحبت کرده ام و خیلی ها هم ناراحت شده اند؛ این نمایشهای کوچک با محتوا و کارگردانی و بازیگری های کوچک، باید نمایشهای بزرگ و حرفه ای و هنری بشوند. باید سر و صدا راه بیندازند. تئاتر باید درگیر بشود و نظرها را جلب کند. تئاتر نباید در حد یک تفنن شخصی کوچک روشنفکرانه باقی بماند، در این صورت به مرور از بین می رود. در چنین حالتی تئاتر نمی تواند ادامه حیات بدهد. چرا روز به روز از مخاطبان این هنر کاسته می شود؟ بزرگترین بحرانی که در تئاتر داریم، بحران مخاطب است! بحران متن و بحران بازیگر و حتی بحران بودجه آنقدر جدی نیستند که مسأله مخاطب برای تئاتر جدی است. دلیل آن هم این است که کارهای تولیدی ما قادر نیست مردم را به سالنها بکشاند و قادر نیست احساسات، عواطف و هیجانات مردم را تحریک کند.
▪ البته فکر می کنم تنها دلیل این مسأله تنها نمایشها و گروهها نیستند. یکی از دلایل بی علاقه گی مردم با تئاتر شاید این باشد که ما خیلی دیر با آن آشنا می شویم یا اینکه هرگز... .
ـ نه این طور نیست. در همین تهران نمایشهایی داشته ایم که سه ماه روی صحنه بوده اند. این نمایش چطور توانسته مردم را به سالن بکشاند؟ حالا من نمی خواهم اسم نمایش را ببرم، اما نمایشی بوده که ۱۲۰۰ تماشاگر را به تئاتر شهری که ۵۷۰ نفر ظرفیت دارد کشانده!
زمانی بوده که برای دیدن یک نمایش دو دور تماشاگر دور همین تئاتر شهر صف تشکیل داده. آنها چگونه توانسته اند این کار را بکنند؟
▪ اما حداقل در این چهار، پنج سال اخیر چنین نمایشی با این وسعت مخاطب در تئاتر شهر اجرا نشده است!
ـ بله، قبلاً بوده، به خاطر اینکه اکنون به خاطر مسایل اقتصادی و مالی، بازیگران و هنرمندان خوب تئاتر ما رفته اند سراغ سریالهایی که الی ماشاء ا... شب و روز ساخته می شوند و خیلی از آنها هم در فیلمهای رنگارنگ بازی می کنند! در تئاتر دیگر هیچ منفعتی و حرمتی نمانده و خیلی از هنرمندان تئاتر ترجیح می دهند که انرژی و وقتشان را ببرند و جای دیگر مصرف کنند. تئاتر ما روز به روز دارد آماتوری تر می شود و این یعنی مرگ تئاتر!
تئاتر زمانی زنده است که آن نیروی فعال همیشگی، - آن چیزی که اکنون در سینما به آن «بدنه» می گویند - زنده باشد. زمانی حیات پیدا می کند که تئاتر حرفه ای پا بگیرد. تئاتر حرفه ای مهم است، نه چند شبه تجربه کلاسهای دانشگاه که چپ و راست به این کشور و آن کشور دعوت می شوند.
▪ فکر می کنید که دستیابی و شکل گیری تئاتر ملی و ایرانی می تواند راه حل خروج از این آسیب و محدودیت در حوزه ارتباط تئاتر با مخاطب باشد؟
ـ بله، من بارها روی این مسأله تأکید کرده ام که ما هم مثل همه کشورهای صاحب تئاتر دنیا برای داشتن یک تئاتر و فرهنگ کامل و حرفه ای باید تئاتر خودمان را داشته باشیم و این ممکن نیست مگر آنکه نمایشهایمان برخاسته از نیازهای ملی و دارای هویت و تفکر ایرانی و ملی باشند. یکی از راههای رسیدن به چنین تئاتری، بکارگیری ظرفیتهای ادبیات و تاریخ ایران است. جوانان ما باید بروند و آثار کلاسیک ادبیات فارسی را مطالعه کنند، روی آنها تحقیق کنند و راه حل های تبدیل آن به تئاتر را پیدا کنند.
در این صورت است که ما صاحب تئاتری می شویم که متعلق به خودمان است و از ادا و اطوار و تقلید در آن خبری نیست. من خودم همیشه به دنبال دستیابی به چنین شیوه ای بوده ام و آن را به همه دانشجویانم هم توصیه کرده ام.
▪ در حال حاضر، علاوه بر تدریس و آماده کردن سه نمایشتان برای اجرا، مشغول چه کارهای دیگری هستید؟
ـ به دلیل اینکه خیلی بی پول بودم، دارم در یک سریال به نام «فاکتور هشت» به کارگردانی رضا کریمی بازی می کنم که موضوع آن درباره مافیا و قاچاق داروست! خب از آن خوشم آمد و نقش خوبی هم بود. تاکنون چندین کار سریال و یکی، دو فیلم سینمایی به من پیشنهاد شده بود که همه را رد کرده بودم. شاید برای فیلمهای سینمایی فرصت داشته باشم، ولی هیچ علاقه ای به آنها ندارم!
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس