چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سنت‌های فراموش شده‌ای از رمضان


سنت‌های فراموش شده‌ای از رمضان
عموماً آغاز ماه شعبان،كه طلیعه جشن‏های نیمه‏شعبان است، آغاز دگرگونی عمده در بومِ فرهنگ ایرانی است. تا نیمه شعبان هر سال، به آمادگی برای جشن هر ساله موعود می‏گذرد و از نیمه آن به بعد، به آمادگی و آماده‏سازی همه چیز برای استقبال از ماه رمضان. آن چه در میان ماه‏های دیگرِ سال، رمضان را اهمیت ویژه‏ای می‏بخشد، آیین‏ها و سنت‏های ویژه آمادگی، روزه‏داری و بدرقه و عیدگزاری این ماه است. مناسبت‏های مهم این ماه از منظر اسلام، مانند نزول قرآن، ضربت خوردن و شهادت حضرت علی(ع)، شب‏های قدر و ... نیز مناسبت‏های دیگری برای بیشتر شدن اهمیت این ماه است.
شاید بتوان آیین‏های رمضان را با توجه به آنچه در گذشته بوده و آنچه امروز باقی است، در دو بخش دسته‏بندی كرد: «آیین‏های رسمی» و «آیین‏های غیررسمی»؛ كه هر دو دسته البته در یك افق جمع و تعریف می‏شوند. آنچه امروزه بیشتر به عنوان آیین‏های رسمی در ماه رمضان و در شهرهای بزرگ و كوچك شاهد آن هستیم، آیین‏هایی است كه نسبت كمی با غنای آئینی غیر رسمی این ماه در گذشته دارد. آیین‏های رمضان در گذشته نه چندان دور، بسیار گسترده‏تر و غنی تر از امروز بود و حلول ماه رمضان، مانند عید نوروز كه عید رسمی ایرانیان است، آیین‏های بسیار ویژه‏ای داشت؛ آیین‏هایی كه این نوشته تلاش دارد به اختصار، بخشی از آنها را بازخوانی كند؛ گو این كه برخی از این آیین‏ها هم چنان باقی است و یا با رنگ و رونق كمتری در گوشه و كنار شهرهای دور و روستاها هنوز برگزار می‏شود.
الف.آیین‏های پیشواز یا استقبال از رمضان
رمضان در فرهنگ اسلامی عامه، ماهی بزرگ و ارجمند است و بنابراین باید برای ورود به آن، آیین‏های استقبال ویژه‏ای را برگزار كرد. از گذشته‏های دور، آیین‏های پیشواز رمضان، آیین‏های پررونقی بوده است و نشانه احترام، عظمت و ارجمندی این ماه در فرهنگ ما. از جمله این آیین‏های پیشواز، آیین‏های تطهیر و تنظیف است كه گستردگی خاصی داشته است.
۱- آیین‏های تطهیر و تنظیف (سفیدكاری، گِلكاری، حمامِ روزه، حنابندان)
ورود به ماه رحمت خدا، مقدماتی داشته است كه یكی از آنها تطهیر ظاهرِ فردی و بومِ اجتماع بوده است. در گذشته، در نواحی مختلف ایران، خانه‏تكانی یك رسم پیشوازی مهم برای رمضان بوده است و تقریباً همه خانواده‏ها به خانه‏تكانی كامل قبل از رمضان (مانند شب عید نوروز) اهتمام داشته‏اند. این خانه تكانی، شامل منازل، حجره‏ها، كاروان سراها، تیمچه‏ها، بازارها و شست و شوی اسباب و وسایل منزل و كار نیز می‏شده است. رسومی از این دست، خاصه در شهرهای بزرگ، رونق بیشتری داشته است. اما در بسیاری از نقاط ایران، "سفید كردن خانه" در آستانه ماه رمضان یك رسم مألوف بوده است. در آستانه این ماه، مردم به مرمت ظاهر منازل و سفید كردن آن با گچ می‏پرداخته‏اند و این رسم را حرمت و اهتمام می‏داشتند. تكاندن فرش‏ها از غبار، نظافت و ... نیز كه پیشتر گفته شد، عموماً همزمان با گچكاری انجام می‏شد و جالب آنكه اعتقاد بر این بود اگر این كار توسط دختران دمِ بخت انجام شود، بركت رمضان، آنها را تا رمضان دیگر به خانه بخت خواهد فرستاد.
نظافت اماكن عمومی، تكایا، مساجد و ... نیز رسم دیگری بوده كه اگر چه امروز از آن آثاری باقی است (نظافت مساجد)، اما در گذشته بیشتر رونق داشته است. مراسم «گِلكاری» مساجد نیز، كه در ایام قبل از رمضان برگزار می‏شد و طی آن ظاهر مسجد را پیراسته و با نوعی گل و گچ می‏اندودند، یك سنت ثابت در گذشته بوده است.
تطهیر فیزیكی و شستن تن نیز یك سنت بزرگ دیگر بوده است. «حمام روزه» یعنی رفتن به حمام قبل از رمضان و به پیشواز آن، یك سنت مهم بوده است كه با «حمام عید نوروز» برابر بوده است. رفتن به «حمام روزه»، البته دو وجه داشته است: نخست این عقیده، كه باید ظاهر و تن را نیز برای ورود و استفاده بهتر از ماه رمضان از پلیدی‏ها تطهیر كرد و دوم بجا آوردن «غسل نیت» ماه رمضان. غسل نیت روزه، تقریباً اگر چه از مستحبات وقت بوده، اما در حد واجبات، مورد اهتمام و توجه قرار می‏گرفته است.
در كنار «حمام روزه»، آرایش خانم‏ها و زینت‏آرایی آنها نیز از سنت‏های مرسوم بوده است. مراسم عمومی «حنابندان» نیز مشتركاً برای زنان و مردان اجرا می‏شده و اعتقاد عمومی بر آن بوده است كه كسی كه ناخنش حنا نداشته باشد، وقتی دستش را در ماه رمضان به سمت آسمان بلند می‏كند، از رحمت و اجابت خدا بی‏نصیب است.
۲. سایر آیین‏ها (نان رمضان، رشته‏بری، آشتی‏كنان، كلوخ‏اندازان، روزه پیشوازی)
از سنت‏های رایج دیگر در پیشواز رمضان، تدارك‏ها و آمادگی‏های خانواده بوده است. تهیه مایحتاج رمضان، سنتی بوده كه هنوز هم باقی است. بسیاری از خانواده‏ها، قبل از رمضان و در روزه‏های آخر شعبان، «نان رمضان» را می‏پختند و وسایل و تداركات لازم را تهیه می‏دیدند. نان رمضان نیز، البته با نان سایر ایام سال تفاوت داشت و پرمایه‏تر بود. از جمله مراسم تقریباً عمومی دیگر برای رمضان، علاوه بر نان رمضان، مراسم «رشته بری» بود كه تقریباً در همه نواحی ایران رواج داشت. برای تهیه آش كه پای ثابت سفره‏های افطار است، قبل از رمضان، مراسم «رشته‏بری» گاه به صورت عمومی و گاه خصوصی تدارك می‏شده است. خانوارها یا تعدادی از آنها با هم، خمیر رشته را تهیه می‏دیدند و پس از آن، فردی كه تبحر خاصی در رشته‏بری داشت و به او «رشته‏بر» می‏گفتند، خمیرها را می‏برید و رشته آش تهیه شده را به نسبت سهم خانواده‏ها تقسیم می‏كرد. در مواردی نیز، خانم‏های آشنا، خودشان این كار را در منازل انجام می‏دادند.
سنت مهم و شایسته دیگری كه در ایران رواج داشت و امروز رگه‏های ضعیفی از آن باقی است، مراسم «آشتی‏كنان» بود. هر سال در آستانه رمضان، بزرگان هر منطقه به سراغ خانواده‏ها، زن و شوهرها و كسانی كه با هم كدورتی داشتند رفته و آنها را برای ورود به رمضان، آشتی می‏دادند و اعتقاد داشتند كسانی كه با داشتن كدورت از یكدیگر به رمضان وارد شوند، طاعات مقبولی نخواهند داشت. جالب آنكه در بسیاری از موارد، حتی كسانی كه كسی از كدورت آن‏ها خبر نداشت، خود برای برگزاری این رسم، پیغام می‏فرستادند و به انجام آن اهتمام داشتند.
این رسم در كنار سنت حسنه «عیادت از بیماران به صورت جمعی» و كمك به مادیات و معاش آنان، از رسوم ثابت دیگر پیشوازی رمضان بود.
رسم و سنت مهم دیگر، كه به نوعی تكمله سنت نیكِ «آشتی‏كنان» بود، آیین «كلوخ‏اندازن» بود. این آیین كه در بخش‏هایی از جنوب و نواحی مركزی ایران مورد استقبال فراوان بود، بر این اساس استوار بود كه روز قبل از شروع ماه یا دو روز مانده به شروع ماه را باید به طبیعت رفت و به شادی و نشاط پرداخت و با خوردن دوست‏داشتنی‏ترین چیزها و تمتع كامل دنیوی، چشم را سیر كرد تا در ماه رمضان بر مادیات و تنعمات هوس نورزد. بر همین اساس، در روزهای مذكور، خانواده‏ها به صورت دسته‏جمعی به طبیعت می‏رفتند و ضمن تفریح و تغذیه و ... كدورت‏های باقی مانده را نیز فرو می‏شستند و برای ماه رمضان ازهر حیث آماده می‏شدند. جالب این كه كسانی كه مراسم آشتی‏كنان آنها برگزار شده بود، عموماً میهمان ویژه فامیل یا دوستان بودند. این مراسم، در بخش‏های مختلف نام‏های متفاوتی داشت كه از جمله در تهران و قزوین به مراسم «گل‏خندانی» مشهور بود. اگر هم ماه رمضان در زمستان واقع شده بود، مراسم با جمع شدن در یك خانه بزرگ و اعیانی برگزار می‏شد.
تفریح، مطایبه، خوردن و آشامیدن همه نوع مواد خوراكی و نوشیدنی و بازی‏های مختلف، از مراسم این روز بود و خواندن این شعر نیز در این روز و در اول وقت مراسم، مرسوم بود:
صد مژده كه ماه رمضان می‏آید رحمت زخدا به بندگان می‏آید
شد گردش و تفریح در این ماه حرام چون قتل امام شیعیان می‏آید
گرفتن «روزه پیشوازی» نیز از آیین‏های دیگری بود كه برای ایجاد آمادگی در افراد جهت ورود به ماه رمضان مرسوم بود و امروز هم البته هنوز باقی است. اما یك تفاوت عمده آن با روز پیشوازی امروز، این بود كه افطار روزه‏دار در روزه پیشوازی، فقط آب و خرما بود و غذای افطار یا افطاری برای وی تدارك نمی‏شد و در واقع روزه او باید با غذای سحری روز اول رمضان گشوده می‏شد. در حقیقت، این روزه جز مقداری آب و خرما تا سحر روز اول رمضان ادامه داشت.
ب.آیین‏های شروع ماه و روءیت هلال
شروع ماه رمضان و روءیت هلال ماه، در همه دوره‏ها، آیین‏های ویژه‏ای داشته است. درست است كه امروزه مردم در شب ماه رمضان از طریق تلویزیون و رادیو مطلع می‏شوند كه فردا شروع رمضان است یا نه و روءیت هلال توسط مراجع تقلید صورت گرفته و مسلم شده یا خیر، اما در گذشته، شروع ماه و روءیت هلال، آیین‏های ویژه‏ای داشته است كه امروز تقریباً به كلی از بین رفته اند.
آیین‏های رویت هلال (روءیت، قاصد در كردن، شب نیت)
در شهرهای بزرگ، روءیت هلال توسط «عالمِ بلد» انجام می‏شد. «عالم بلد»، یا خود، مجتهد جامع‏الشرایط بود و سخنش مورد قبول همه و یا نماینده مجتهدی از این دست بود. به هر حال، روءیت هلال باید برای«عالم بلد» مسلم می‏شد و او حكم به حلول ماه رمضان می‏داد. البته آیین‏های پیوسته با روءیت هلال نیز توسط خود مردم انجام می‏شد. مردم از غروب روز آخر شعبان به بام‏ها و نقاط بلند می‏رفتند و در جستجوی هلال ماهِ نو، چشم به آسمان می‏دوختند. این روءیت هلال نیز در هر منطقه، آیین‏های خاصی داشت. در مناطق مركزی ایران، مردم با سینی قرآن و آینه و سبزه به پشت‏بام‏ها رفته و در آینه می‏نگریستند تا ماه را در آن ببینند. بعد قرآن را باز می‏كردند و به آن نگاه می‏كردند و بعد سبزه را در آب می‏انداختند. در نواحی جنوب ایران نیز مردم معتقد بودند كه باید بعد از روءیت هلال به شمشیر نگاه كرد. در نواحی شمالی هم، نگریستن به صورت سادات بعد از روءیت هلال، سنت بود تا بركت و رحمت آورد و در برخی نواحی هم نگریستن به صورت كودكان به خاطر صداقت آنان مرسوم بود و به همین دلیل، موقع رفتن برای روءیت هلال، كودكی را نیز با خود به بام می‏بردند.
به هر حال، روءیت هلال توسط افراد، برای آنها حجیت شروع ماه را به همراه نداشت و ماوقع، باید به تأیید و حكم «عالمِ بلد» منتهی می‏شد. اگر چنین نمی‏شد و گواهی گواهان كارگر نمی‏افتاد و روءیت هلال برای «عالم بلد» مسلم نمی‏شد، سنت دیگری به نام «قاصد در كردن» (اعزام قاصد به اطراف) انجام می‏شد. این قاصدان كه از میان افراد امین انتخاب می‏شدند، وظیفه داشتند به اطراف رفته و از جای دیگر و مهم تری، حكم حلول ماه را با تأیید مجتهدی دیگر(شفاهاً یا كتباً) بیاورند. به هر حال، بعد از مسلم شدن حلول ماه و ابلاغ حكم آن، رسماً ماه رمضان اعلام می‏شد و خبر شروع ماه، با صدای اذان، شلیك توپ، صدای نقاره، و یا جار زدن به همه جا پخش می‏شد.
در مجموع همه مراسم فوق، در شب قبل از شروع ماه انجام می‏شد كه به آن «شب نیت» می‏گفتند؛ شبی كه مردم نیت می‏كردند تا یك ماه را در طاعات و بندگی خدا سپری نمایند. عمده آیین‏های «شب نیت»، اكنون با ورود لوازم و تكنولوژی جدید به فراموشی سپرده شده است. آیین‏هایی مثل جمع شدن در خانه «عالم بلد» یا مسجد و سخنرانی وی، اهدای قرآن و مشخص كردن پیش نماز و مكبر برای محلات و «فیض» گیری از مالداران برای خرج در ماه رمضان افراد بی‏بضاعت و ... .
ج.آیین‏های سحر و وقت شناسی
درست همانند اعلام خبر شروع ماه، امروز ما برای پیدا كردن وقت سحر و افطار هیچ مشكلی نداریم. هم ساعت سحر و افطار مشخص است و هم وسایل متعددی كه آن ساعت را به ما خبر دهد. اما در گذشته چنین نبوده و هر یك از این موضوعات، رسوم و آیین‏های ویژه خود را داشته است. رسومی كه گاه در مواردی، تن به خرافه نیز می‏زده است، اما در مجموع رسوم پابرجا و پراهمیتی بوده است.بیدارشدن سحر در گذشته و تشخیص وقت آن كار دشواری بوده است. در زمان فقدان رادیو و ساعت و زمان‏سنج و ... تنها و تنها امكان این موضوع فراهم بوده كه از روی ستارگان و موقعیت آنها زمان سحر تشخیص داده شود و پایان وقت سحر نیز مشخص گردد.
آیین‏های سحر(وقت‏شناسی، ستاره‏بینی، قسم رختخواب، دم‏دم سحری، چراغ گزاران، بوق حمام، آب و تریاك)موقع سحر، در بسیاری نواحی ایران از روی موقعیت ستارگانی مثل پروین و دب اصغر و اكبر تشخیص داده می‏شد و این ستارگان كه با نام‏های مختلفی مشهور بودند، در واقع، مشخص كننده اوقات شرعی بودند. در نواحی مركزی ایران، ستاره گز پروین(پروین)، نیم گزك و گز ترازو و در همین ناحیه و برخی نواحی دیگر، ستارگان «هفت برادران»(دب اصغر) و نیز ستاره «ظل سحر» مشخص كننده این ساعات بود. در مجموع، عمده اتفاق بر ستارگان هفت برادران بود و گفته می‏شد هرگاه سه ستاره از هفت ستاره، راست مقابل قبله قرار گرفتند، شروع سحر و هرگاه همه هفت ستاره در چنین موقعیتی قرار گرفتند، پایان سحر است و باید از خوردن و آشامیدن دست كشید.
در روستاها و برخی نواحی نیز، صدای خروس موقعیت زمانی سحر را اعلام می‏كرد. معروف بود كه خروس در شب سه بانگ می‏زند: یكی نیمه‏شب، یكی ساعتی پس از نیمه‏شب و یكی سحر. و این سومی بود كه شروع سحر را اعلام می‏كرد. جالب آن كه گاه موارد خرافی هم با این مصادیق همراه می‏شد، مثلاً خروس سفید چهل تاج بانگ سحرش قطعی بود و لازم‏الاتباع و به نوعی مرجع بود.در بخش‏هایی از ایران نیز «قَسَم رختخواب» رایج بود كه افراد موقع خواب، رختخواب را قسم می‏دادند كه آنها را سر وقت بیدار كند و بر این اساس، هر ساعتی كه در موقع سحر از خواب بر می‏خاستند، همان ساعت، سحر پنداشته می‏شد.البته رسومی مثل دو رسم اخیر بیشتر در نواحی روستایی رایج بوده است.
ناگفته نگذاریم كه شناخت وقت سحر و موقعیت ستارگان، كار همه افراد نبود. بسیاری از مردم در آن دوره‏ها، حتی نام ستارگان را نیز نمی‏دانستند و بنابراین افرادی به عنوان «سحرخوان» متصدی وقت‏شناسی بودند. سحرخوانان موظف بودند وقت سحر را تشخیص داده و آن را به مردم اعلام نمایند. سحرخوانی در دوره‏های بسیاری از تاریخ مناگفته نگذاریم كه شناخت وقت سحر و موقعیت ستارگان، كار همه افراد نبود. بسیاری از مردم در آن دوره‏ها، حتی نام ستارگان را نیز نمی‏دانستند و بنابراین افرادی به عنوان «سحرخوان» متصدی وقت‏شناسی بودند. سحرخوانان موظف بودند وقت سحر را تشخیص داده و آن را به مردم اعلام نمایند. سحرخوانی در دوره‏های بسیاری از تاریخ ما، یك سنت رایج بود كه سالها در یك خانواده می‏ماند و از پدر به پسر و همین‏طور به نسل‏های بعدی می‏رسید. این تخصص نیز، البته بعدها با ورود وسایلی مثل ساعت و غیره، صرفاً به اعلام موقع سحر با اذان یا جار زدن محدود شد و سحرخوانان فقط اذانی می‏گفتند و یا وقت سحر را اعلام می‏كردند و بدین صورت البته سحرخوانی هم معنای محدودتری یافت.
بعد از تشخیص سحر توسط سحرخوانان، شیوه‏های متفاوتی برای اعلام سحر به عموم مردم رایج بود. از دركوبیدن و نقاره نوازی در شهرهای مذهبی مثل مشهد و قم، تا طبل‏كوبی، شیپورزنی، سرنا نوازی، دمام زنی در جنوب(با نام دم‏دم سحری) و جارزدن، همه شیوه‏های رایج اعلام وقت شروع و پایان سحر بودند.رسوم مهم دیگری نیز در این زمینه وجود داشت: توپ در كردن در موقع سحر از جمله این رسوم بود كه در بسیاری مناطق رواج داشت، به این نحو كه موقع شروع سحر و پایان آن را با شلیك توپ اعلام می‏كردند. در برخی نواحی نیز تیراندازی در سحر، اعلام كننده وقت بود. اما مهم‏ترین شیوه و شاید رایج‏ترین آن‏ها، سنت قدیمی و فراگیر «چراغ‏گزاران» بود كه در بسیاری نواحی ایران بخصوص نواحی مركزی رواج داشت. در این شیوه، بعد از شناخت وقت سحر توسط «سحرخوانان»، تعداد زیادی چراغ بر سر مناره‏ها و گلدسته‏های مساجد گذاشته می‏شد و بعد از پایان وقت سحر هم برداشته می‏شد. مردم نیز برای تشخیص موقع سحر و شروع و پایان آن، به چراغ‏های روشن نگاه می‏كردند. در برخی موارد نیز، این چراغ‏ها خیلی معروف بود و مرجع می‏شد؛ مثل «چراغ ملاكاظم» كه در گلدسته‏های مسجد جامع یزد گذاشته می‏شد. البته در كنار این همه سنت‏ها، سنت بیدار كردن همسایه‏ها نیز رایج بود كه هر همسایه‏ای كه سحر بیدار می‏شد، سایر همسایگان را نیز با كوبیدن در منزل یا دیوار منزل آنها بیدار می‏كرد.
«بوق حمام» نیز یكی دیگر از شیوه‏های اعلام شروع و پایان سحر بود. در قدیم، آغاز و پایان كار حمام‏ها، بوسیله بوقی اعلام می‏شد كه «تون‏تاب» حمام آن را می‏نواخت. در ماه رمضان، این بوق‏ها برای اعلام وقت سحر و افطار نیز به كار می‏رفت.از نكات جالب و قابل ذكر دیگر در مورد سحر رمضان، عقیده خاصی در قدیم بود مبنی بر این كه تا چند لحظه بعد از پایان وقت سحر، می‏توان آب خورد، چون لطیف‏تر از غذاست و تا كمی بعد از آب، می‏توان دخانیات نیز استعمال كرد؛ چون دود از آب هم لطیف‏تر است. به این سنت، سنت «آب و تریاك» و «آب و قلیان» می‏گفتند و كسانی كه به نحوی به نوعی از دخانیات معتاد بودند، تا پاس كوتاهی بعد از اعلام وقت پایان سحر، می‏توانستند دودی بگیرند. شعرهای زیادی نیز در مورد این عقیده رواج داشت. مثل :
آب است و تریاك موءمن دهن پاك موءمن دهن پاك نان رفت و خشخاش
یا:
وقت قلیان است و آب شیعیان بوتراب سوی مسجد كن شتاب تا تو را باشد ثواب
نكته جالب دیگر این كه، سحرخوانان، طبالان و چراغ‏گزاران و كلاً سایر خبردهندگان سحر به صورت عمومی، مواجبی نیز دریافت می‏كردند كه از همه مردم جمع‏آوری و به آنها پرداخت می‏شد. هر چه بود و به هر رسمی كه مردم برای سحر برمی‏خاستند، بعد از صرف سحری، به مساجد می‏رفتند و نماز افراد، به ندرت به صورت فرادا برگزار می‏شد. بعد از نماز نیز ادعیه ویژه سحر و ... و سحر به صبح می‏پیوست.
د. روزهای رمضان و آیین‏های افطار
روزهای رمضان در گذشته نیز مانند امروز، نسبت به روزهای دیگر سال، خلوت‏تر و كم جنب‏وجوش‏تر بود. اولاً به طور عام كارهای سخت و سنگین در روزهای ماه رمضان تعطیل می‏شد و ثانیاً كارهای مثل قنادی و شیرینی‏پزی و ... نیز با آنكه جزو ِحرف سخت شمرده نمی‏شد، به دلیل رعایت حال روزه‏دارانی كه ممكن بود اشتهایشان تحریك شود، صبح‏ها تعطیل بود و عموماً از نیمه دوم عصر شروع می‏شد. برعكس، كشاورزان فقط صبح‏ها را به دلیل سرحال‏تر بودن به مزارع و باغات می‏رفتند و ظهر و عصر را به استراحت می‏گذراندند. در عوض، در این تعطیلی نیمه حال، برنامه‏های دیگری وقت افراد را پر می‏كرد كه امروز هم هنوز ادامه دارد.
آیین‏های روز رمضان و افطار(ختم و تعلیم قرآن، وی‏دژه خوانی، نقاره آفتاب، طبل ورچین ورچین، خرما گردانی)
«ختم قرآن» یكی از این مراسم بود كه مجلس مردانه آن در مسجد یا تكیه و حسینیه و زنانه آن عموماً در منازل برگزار می‏شد. آموزش قرآن و ادعیه‏خوانی نیز تقریباً در همین ماه سال به صورت جدی پی‏گیری می‏شد. بسیاری افراد نیز، آموزش قرآن و نماز به فرزندانشان را به همین ماه موكول می‏كردند و به آن اهتمام می‏ورزیدند.
گاه در مجالس قرآن‏خوانی و ختم قرآن تا ۳۰ نفر قاری دعوت می‏شدند و تمام قرآن را قرائت می‏كردند؛ گاه نیز تعداد كمتر بود و باید البته حق‏الزحمه قاریان را علاوه بر افطار به آنها پرداخت.
گاه نیز مراسم «ویژه‏خوانی» برگزار می‏شد كه عبارت بود از خواندن سوره‏های خاص قرآن مثل بینه، یوسف، باسین، الرحمن و ... كه عموماً در مساجد برگزار می‏شد و هر كس برای این مراسم می‏آمد، موءظف بود با خود چیزی بیاورد و در پارچه وسط مجلس بریزد (نخود، كشمش، قند، نبات و ...) و بعد از پایان مراسم، این وسایل به نسبت مساوی بین هم تقسیم می‏شد و سهم متولی مسجد نیز پرداخت می‏گردید.(نقاره آفتاب زرد)
اما روز رمضان كه به سمت پایان می‏رفت، آیین‏های افطار شروع می‏شد. اعلام وقت افطار نیز مانند سحر با لوازم و شیوه‏های گوناگونی بیان می‏شد. اما قبل از آن، كارهای دیگری نیز صورت می‏گرفت: «غسل افطار» مستحب، از جمله همین موارد بود كه قبل از افطار انجام می‏شد. به طور كلی وقت افطار مشخص‏تر از وقت سحر بود و «خط حمراء» تقریباً ملاك تشخیص آن بود. خط حمراء، خطوط سرخی بود كه در مشرق آسمان و موقع غروب دیده می‏شود. با دیدن خط حمراء، «نقاره آفتاب»(كنایه از غروب آفتاب و «طبل ورچین ورچین» به صدا در می‏آمد كه دومی كنایه از این بود كه كسبه باید وسایل خود را جمع، و كسب و كار را تعطیل كنند. این طبل، تقریباً در همه بازارهای شهرهای بزرگ نواخته می‏شد و مردم دو دسته می‏شدند: عده‏ای كه برای افطار به منزل می‏رفتند و عده‏ای كه برای نمازِ قبل از افطار به مساجد می‏رفتند. گروه دوم در مساجد با خرما و گاه آش، روزه خود را می‏گشودند. هر چه بود اعتقاد بر این بود كسی كه روزه روزه‏داری را بگشاید، در ثواب آن شریك است. به همین دلیل، رسم رایج دیگری بود به نام «خرماگردانی»، بدین قرار كه مردم نزدیك افطار با ظرفی از خرما به كوچه می‏آمدند و با تعارف آن به مردم در حال رفتن به خانه، روزه آنها را باز می‏كردند و در ثواب افطار كردن آنها شریك می‏شدند. این رسم «خرماگردانی» تا سال‏های اخیر نیز در برخی مناطق مركزی ایران مثل كاشان ادامه داشت.
ه. آیین‏های عزاداری و ایام تیغ
ماه رمضان، علاوه بر سایر فضیلت‏ها و مناسب‏هایی كه دارد، «ماه عزا» نیز شمرده می‏شود. روز نوزدهم رمضان، روز ضربت خوردن حضرت علی(ع) امام اول شیعیان و روز بیست و یكم روز شهادت ایشان است. به همین دلیل، «آیین‏های ویژه‏ای در این دو روز برگزار می‏شود كه چهره ماه رمضان را به ماه محرم نزدیك و در آن تغییر كلی می‏دهد.
فاصله روز نوزدهم تا بیست و یكم رمضان، در گذشته و در فرهنگ بومی ایرانیان، «ایام تیغ» نامیده می‏شده و آیین‏های ویژه‏ای داشته است؛ آیین‏هایی كه بسیاری از آنها تا امروز نیز باقی است و برخی منسوخ شده است.
۱- آیین‏های ایام تیغ (تعزیه، نخلِ علی، سنگ زنی)
سیاهپوش كردن ظاهر شهرها و مساجد و تكایا و ...، تعطیلی بازارها و كسب و كار در هر سه روز (كه امروزه عموماً یك یا دو روز است)، سوگواری و مراسم ویژه آن و تعزیه‏خوانی و مجالس نوحه، مراسم عامی هستند كه در گذشته، با شور و حرارت فراوان در ایام تیغ برگزار می‏شده‏اند و تا امروز نیز باقی‏اند. این آیین‏ها، البته عمومیت دارند؛ یعنی با سنت‏های رایج عزاداری در ماه‏های دیگر مثل محرم تفاوت چندانی ندارند.اما از سنت‏های ویژه عزای مولای متقیان در ماه رمضان، نخست بلند كردن تابوتی بزرگ به نام «نخل»، «نخل عزا» یا «نخل علی» است كه در نواحی مركزی ایران مثل یزد و كرمان و اصفهان و كاشان رواج بیشتری داشته و بعدها در مناسبت‏های مذهبی دیگر مثل عاشورا نیز اجرا شده است. این نخل، ابتدا به نام «نخلِ علی» شهرت داشته و گویا بعدها عمومیت یافته است.
روزه داران در هر دو روز نوزده و بیست و یك رمضان، این نخل را از جایی كه قرار دارد بلند می كنند و آن را در پیشاپیش دسته عزاداری حركت می‏دهند و بعد از پایان مراسم عزاداری رسمی، به جای اول خود بر می‏گردانند.بزرگی و كوچكی این نخل نیز متفاوت است و گاه آن اندازه بزرگ است كه تا حدود ۲۰۰ نفر برای حركت دادن و بلند كردن آن زیر پایه‏های چوبی آن قرار می‏گیرند.
از دیگر مراسم ایان تیغ، آیین «سنگ‏زنی» است كه در گذشته در دسته‏های عزاداری اجرا می‏شده است و بدین صورت بوده كه در مراسم، عده‏ای به نام سنگ زنان، دو تكه چوب تخت یا گاه دو تكه سنگ را به یكدیگر می‏كوبیده‏اند و كنایه از سنگسار كردن «ابن‏ملجم مرادی» قاتل حضرت علی(ع) بوده است. مراسم «سنگ‏زنی» در نواحی مركزی و شرقی ایران رواج داشته و ویژه عزای حضرت علی(ع) بوده و در عزای سایر ائمه مسلمانان مرسوم نبوده است. جالب آنكه عده‏ای آن را با «سنج‏زنی» كه نواختن یك ابزار دو صفحه‏ای فلزی مرسوم در عزاداری‏های مذهبی است، اشتباه گرفته‏اند. زنجیرزنی، سینه‏زنی و بیرون كردن دسته‏های عزاداری از مساجد و تكایا و رفتن به مساجد مهم یا زیارتگاه‏های شهرها نیز، از مراسم معمول ایام تیغ بوده است كه تا امروز نیز هم چنان باقی است.۲- آیین‏های احیاء (غسل احیاء، قرآن به سرگذاری، نماز هزار ركعت، نماز هفت قل هوا لله، نخِ الغوث)
نزول قرآن در ماه رمضان، یكی دیگر از دلایل اهمیت این ماه است. این نزول در شب قدر، قدر و قیمت معنوی بی‏اندازه‏ای را به شبهایی خاص از ماه رمضان بخشیده است كه از آن به عنوان «لیالی قدر» نام برده می‏شود. در این شب‏ها كه به روایتی سه شب (شب‏های نوزدهم، بیست و یكم و بیست و سوم) و به روایتی چهار شب (شبهای پیش گفته به علاوه شب بیست و هفتم) است، مراسم ویژه عبادت برگزار می‏شده است و هنوز نیز به صورت خاصی برگزار می‏شود.
در گذشته، علاوه بر آنچه امروز مرسوم است، سنت‏ها و آیین‏های فراوانی در این شب‏ها رواج داشته كه برخی از آنها را در ادامه ذكر می‏كنیم.
غروب با بعد از افطار شب‏های احیاء، «غسل احیاء» توسط افراد انجام می‏شده و حتی‏المقدور از خوردن غذاهای سنگین كه باعث خواب آلودگی و رخوت شود، پرهیز می‏شده است.
ورود به مساجد در این شب‏ها، همراه بوده است با خواندن ادعیه مختلفی كه مخصوص این شب‏ها وارد شده است: ادعیه‏ای مثل جوشن صغیر و جوشن كبیر، توسل، مجیر و ... كه البته بر دعاهای معمول سایر شب‏ها اضافه می‏شده است.سپس مراسم «قرآن به سرگذاری» انجام و سپس نمازهای ویژه این شب‏ها برگزار می‏شده است.
علاوه بر این آیین‏ها، كه امروزه نیز تقریبا به همین شكل برگزار می‏شوند، در گذشته نمازهای خاصی نیز برای این شب‏ها مورد توصیه و اهتمام بوده است. از نمازهای معروف گذشته در این شب‏ها، می‏توان به نماز «هزار ركعت» اشاره كرد كه البته ۷۰۰ ركعت آن در طول ماه خوانده و در این شب‏ها باید ۳۰۰ ركعت آخر آن خوانده می‏شد. نماز دیگر، «نماز هفت قل هوالله» بود كه در هر ركعت آن باید هفت بار قل هوالله خوانده می‏شد. نماز خاص «صد ركعت» نیز در این شب‏ها خوانده می‏شد.رسم و آیین دیگری نیز در این شب‏ها رواج داشت كه مخصوص زنان بود. زنان شركت كننده در مراسم احیاء، قبل از مراسم، نخ بلندی را با خود می‏آوردند و با خواندن هر بند از دعای جوشن كبیر، یك گره به آن می‏زدند. در پایان دعا، این ریسمان صد گره خورده بود و «نخ صد گره»، «نخ روزه» ، «نخ احیاء» و از همه معروف تر «نخِ الغوث» نامیده می‏شد. صاحب نخ، معتقد بود كه این نخ برای تبرك زندگی و باز كردن گره مشكلات او تا سال بعد كافی است و به همین دلیل عموماً نخ الغوث را تا رمضان بعد، به نیت تبرك نگه می‏داشتند.
قرائت قرآن، اذكار، ادعیه و ... نیز از آیین‏های رایج این شب‏ها در گذشته بود كه تا امروز نیز ادامه دارد و البته شب زنده‏داری را نیز باید به همه این موارد اضافه كرد.
و. آیین‏های بدرقه ماه و عیدگزاری
وقتی دهه دوم ماه رمضان سپری می‏شود و مراسم احیاء برگزار می‏گردد، كم‏كم مردم برای خداحافظی با رمضان آماده می‏شوند. آخرین جشن و شور رمضان بعد از مراسم احیاء، مربوط به روز بیست و هفتم رمضان است كه روز مرگ ابن ملجم قاتل حضرت علی(ع) است و بعد از آن، مراسم بدرقه ماه و عیدگزاری برگزار می‏شود و مردم تا رمضانی دیگر، به انتظار می‏مانند.
۱- آیین‏های بیست و هفتم رمضان (شب ابن‏ملجم، نان بیست و هفتمی، كوله مرجان، اهوًی، كمچلی، كلیدزنی، پیرهن مراد، كله‏پاچه خوری)
در گذشته شب بیست و هفتم رمضان، «شب ابن‏ملجم» خوانده می‏شد و توأم با سرور و شادی بود. در این شب، زنان خود را آرایش كرده و لباس‏های تمیز و نو در بر می‏كردند و به شكرانه مرگ قاتل امام علی(ع)، به سرور و شادی می‏پرداختند. در این شب، همچنین نان مخصوصی می‏پختند كه رویه‏ای شیرین داشت و به آن «نان بیست و هفتمی» می‏گفتند. این نان كه در واقع نوعی نان نذری به شمار می‏رفت، پس از پخت، به خانواده‏ها و همسایه‏ها داده می‏شد.
آیین دیگر ویژه این شب، آیین «كوله مرجان» بود كه تقریباً در همه نواحی ایران با اسم‏های مختلف رواج داشت. «كوله مرجان» آیینی بود كه طی آن، مجسمه‏ای پارچه‏ای از ابن ملجم درست می‏كردند و به جای سر آن سر الاغ می‏گذاشتند و این مجسمه را به صورت معكوس روی الاغی سوار كرده در شهر می‏چرخاندند و با لعنت بر وی و گاه چوب زدن به آن، به شادی مرگ ابن ملجم می‏پرداختند. در نهایت نیز مجسمه را آتش می‏زدند.
جالب آنكه در حین گرداندن كوله در شهر، همه باید به كوله گردان كمك می‏كردند و اگر كمك نمی‏كردند یا به اصطلاح فیض نمی‏دادند، شعرهای خاصی برای آنها خوانده می‏شد، مثل شعر زیر:
كوله مرجان پس پیشه هر كه فیض نده باش خویشه
یا:
هر كه نده آییشه كوله مرجان داییشه
البته كمك، محدود به جنس خاص و یا مبلغ خاصی نبود و گاه حتی پارچه برای كمك به دوخت كوله و یا نفت برای آتش زدن آن را شامل می‏شد.
«اُهُوی»، «كمچَلی»، و «كلیدزنی» نیز نام‏های مختلف یك آیین دیگر در شب بیست و هفتم بودند. در این شب، عده‏ای از نوجوانان و جوانان هر محله، در حالی كه صورت خود را می‏پوشاندند، به صورت دسته جمعی به درِ خانه‏های مردم می‏رفتند و با لعنت بر ابن‏ملجم و خواندن شعرهای ویژه، از صاحب‏خانه درخواست «فیض» می‏كردند. این فیض گاه پول نقد، گاه خرما، كشمش و مواردی از این دست و گاه برخورد قهری صاحب‏خانه و پاشیدن آب بر سرِ دسته فیض‏خواه بود. در دست فیض‏خواهان، معمولاً كلید، قاشق یا كمچه (قاشق بزرگ) بود كه با آن برظرف دیگری می‏كوبیدند و شعر می‏خواندند. البته اگر فیض صاحبخانه از نوع برخورد قهری بود، طبعاً اشعار نامناسبی در هجو وی خوانده می‏شد و بعد دسته فرار می‏كرد.ماحصل تلاش دسته نیز، كه در یك كیسه بزرگ جمع می‏شد، در پایان شب (گاه نزدیك سحر) بین افراد دسته تقسیم می‏شد.
آیین‏های دیگری نیز در این شب و روز انجام می‏شد كه عموماً در فضایی مشابه بود؛ مثل «پیرهن مراد» كه دوخت یك پیراهن در این شب بود برای گرفتن مراد یا «كیسه مراد» ، «سنگ مراد» ، «حلقه مراد» و ... كه در حقیقت همگی گرو نگهداشتن چیزی برای دریافت مرادی تا سال بعد بود و اعتقاد عمومی بر این بود كه خداوند مراد آنها را به خاطر این شب خواهد داد.
سنت رایج دیگر، سنت «كله‏پاچه‏خوری» بود. عامه معتقد بودند كه كله گوسفند را به جای كله ابن‏ملجم باید در دیگ پخت و خورد. این سنت هنوز هم رواج دارد و افطار بیست و هفتم رمضان در بسیاری از نواحی، خوراك كله پاچه است كه البته با ذكر لعنت بر ابن‏ملجم همراه است.
۲- آیین‏های بدرقه رمضان (غسل عید، جمعه الوداعی، آش بدرقه، ماه دیدنی، عیدگزاری، هدیه روزه)شب‏های آخر ماه رمضان، عموماً به شادی و سرور می‏گذرد. در بسیاری نواحی ایران در گذشته، جمعه آخرِ ماه، «جمعه الوداعی» خوانده می‏شد. جمعه الوداعی، روزی بود كه مردم خود را برای پایان ماه و عیدگزاری رمضان آماده می‏كردند. در دوسه روز آخر نیز، افراد به تفاریق به حمام می‏رفتند و «غسل عید» یا «حمام عید» می‏كردند و برای برگزاری مراسم روز عید فطر آماده می‏شدند.
در بسیاری مناطق نیز، در این ایام آشی به نام «آشِ روزه» یا «آش بدرقه» پخته می‏شد كه باید توسط «هفت زنِ فاطمه نام» تهیه و تدارك شود و در واقع آخرین آشی بود كه در آن ماه رمضان خورده می‏شد. خوردن آش روزه، عموماً شب آخر رمضان بود كه مردم دسته‏دسته در مكان‏های مختلف برای برگزاری مراسم «ماه دیدنی» جمع می‏شدند و در پی روءیت هلال ماه شوال بر می‏آمدند. اگر حلول ماه شوال مسلم می شد، فردا عید رمضان بود و آیین‏های ویژه آن برگزار می‏شد. آیین‏هایی مثل نماز عید، دادن فطریه، بازدید از اقوام و صله ارحام، بازدید از بیماران و ... كه هنوز بخش‏هایی از آن‏ها باقی است.سنت بسیار زیبای دیگری كه در عید رمضان در قدیم رایج بود، سنت «هدیه دادن به روزه‏داران خردسال» بود. كودكان یا نوجوانانی كه در طول ماه، روزه‏های كله گنجشكی یا به قول خراسانی‏ها روزه‏های«چقوكی » گرفته بودند، از سوی پدر و مادر یا اقوام بزرگ‏تر خود، در روز عید رمضان هدیه‏ای دریافت می‏كردند تا خاطره‏ای خوش از روزه‏داری در ذهنشان باقی بماند.با برگزاری این دست مراسم در روز عید فطر، تقویم روزهای رمضان ورق می‏خورد و تا رمضانی دیگر، مردم به زندگی عادی و رایج خود، البته با توشه و زادی كه از فضیلت رمضان برداشته بودند، برمی‏گشتند.

منابع:
۱. سیداحمد وكیلیان: رمضان در فرهنگ مردم ، ج۱، سروش، ۱۳۷۰(اصلی)
۲. نیك‏پی، فرخ‏آیین: آیین‏های معنوی در ایران، در حال نشر در: همسایه (اصلی)
۳. ساكورا،كیكو: دو ماه معروف مسلمانان، در: نشریه دانشكده زبان‏های خارجی دانشگاه توكیو، ش۲، ۱۹۹۸.
۴. كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان: بازی‏های محلی ایران برای كودكان و نوجوانان،۱۳۸۲.
۵. دهخدا، علی اكبر: امثال و حكم(۴ ج)، امیركبیر،۱۳۷۶.


محمدرضا تقی‌دخت رهقی


همچنین مشاهده کنید