پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


در جست وجوی هویت از دست رفته


در جست وجوی هویت از دست رفته
با عجله دوید تا خودش را به اتوبوس برساند. روی نزدیک ترین صندلی نشست. برخلاف همیشه ترجیح می داد سکوت کند و چشمان اش را تا رسیدن به مقصد روی هم بگذارد، این بار مشتاقانه به دنبال گوش شنوایی می گشت تا حرف دلش را به او بگوید. چقدر احساس نیاز می کرد. نیاز به صحبت کردن، شنیده شدن، مورد توجه قرار گرفتن...
کدام یک از شما آخرین باری که با همسرتان درددل کرده اید را به یاد دارید؟ چند درصد از شما به نیاز عاطفی و روانی خود توجه می کنید؟ آیا تا به حال به دنبال ارتباط واقعی خود با نیازهای عاطفی تان بوده اید و سعی کرده اید به آنها پاسخ دهید؟ انسان نیازمند آفریده شده و تا آخر عمر نیز نیازمند خواهد ماند.
همه ما خواسته یا ناخواسته، از روی عادت روزانه به نیازهای جسمانی خود پاسخ می دهیم. هنگام گرسنگی به دنبال غذا می گردیم، تشنگی خود را با نوشیدن یک لیوان آب رفع می کنیم. به هنگام خستگی، چشمان خود را می بندیم و سعی می کنیم حتی شده برای چند ساعت کوتاه بخوابیم. چرا همه فکر می کنند نیاز انسان به همین موارد محدود می شود. چند درصد انسان ها، صادقانه به ندای عاطفه درون خود پاسخ می دهند؟
آدمی فطرتاً نیاز به نوازش، حمایت، محبت، تمجید و احترام دارد. این نیازها از زمان متولد شدن تا به کهولت رسیدن همواره با ما خواهند بود.حتی روانشناس انسان گرای معروف امریکایی، آبراهام ماسلو (Abraham Harold Maslow) در هرم روان شناسی خود، هرم ماسلو، نیاز جسمانی انسان را در پایین ترین طبقه و به ترتیب نیازهای عاطفی و روانی از جمله نیاز به عشق ورزیدن و از عشق دیگران بهره مند شدن، نیاز به تعریف و تمجید دیگران، نیاز به تحقق یافتن آرزوها و در آخر نیاز به معنا و هدف داشتن در زندگی را با توجه به اهمیت آنها در رده های بالاتر هرم قرار داده است.همه ما زمانی که احساس می کنیم جسم مان در خطر است، به سرعت نگران می شویم. خوردن انواع و اقسام قرص ها و داروها را به راحتی می پذیریم. خودمان را به آب و آتش می زنیم تا هرچه زودتر بهبود یابیم.
اما همیشه از سلامت روان خود غافلیم.کدام یک از شما به طور مرتب و متداوم نزد مشاور می روید؟ چرا این باور غلط در بین مردم رایج شده که تا فردی دچار بحران روحی و روانی نباشد، نباید نزد مشاور، روانشناس یا روانپزشک برود؟، شاید بسیاری از شما به این امر آگاه نباشید که در صورت انجام مشاوره منظم و همیشگی، هرگز نیاز به مراجعه به روانپزشک و استفاده از دارو نخواهید داشت.
با کمی مطالعه بیشتر به راحتی می توانید تفاوت میان این دو را پیدا کنید؛ مشاوره معمولاً در مراکز غیرطبی صورت می گیرد. مشاور عموماً بر موقعیت های عینی و واقعی تمرکز می کند. با افرادی سروکار دارد که مشکلات نوروتیک ندارند، بلکه قربانی فشارها و تنش های محیط بیرونی شده اند. وی اغلب بر مشکل خاصی تمرکز می کند و مساله گشایی و سازگاری بیشتر با محیط را مدنظر قرار می دهد.
در نتیجه خیلی راحت تر از آنچه فکرش را بکنید می توانید سلامت روح و روان خود را تضمین کنید.مسلماً بسیاری از شما بعد از درددل کردن با یک دوست حس مثبتی دارید، حتی اگر در آن گفت وگو هیچ راه حل مناسب و مشکل گشایی ارائه نشود باز هم بعد از اتمام گفت وگو احساس بهتری نسبت به قبل خواهید داشت. حال تصور کنید که این دوست، فرد تحصیلکرده و تعلیم دیده در این زمینه باشد. واضح است که این صحبت ها نتیجه بهتری برای شما در برخواهد داشت.
انسان به طور غریزی احساس می کند که به گفت وگو درباره مسائل عاطفی درونش نیازمند است. تا به حال توجه کرده اید هنگامی که شروع به صحبت می کنید، مسائل را از نظر اهمیت اولویت بندی نمی کنید؟، مسلماً ترجیح می دهید با بیان و بازگو کردن مشکلات درون تان به آرامش خاطر دست یابید و کمی از درد و خستگی روحتان را کاهش دهید.
همین «شنیده شدن» و «درک شدن» از سوی دیگر، ممکن است شما را در کشف نیازهای واقعی عاطفی یاری دهد. در نتیجه، سعی می کنید آگاهی بیشتری درباره آنچه واقعاً باعث رنجش روح شما می شود به دست آورید. زمانی که این آگاهی به وجود بیاید، به طور غیرقابل اجتناب، به دنبال راه حل می گردید و در پی آن، تلاش برای رسیدن به آرامش... به محض اینکه نیازهای روانی و عاطفی خود را شناختید، می بینید که خیلی راحت تر از قبل می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید.
دیگر لزومی ندارد در غار تنهایی ذهن خود فرو روید. شما می توانید با صحبت کردن و بیان احساسات درون تان بخشی از وجود و هستی خود را با دیگران قسمت کنید. مطمئن باشید همین طور که شما نیاز به شنیده شدن دارید، شخص مقابل نیز نیاز به شنیدن دارد. با این روش می توانید یک قدم به «معنا و هدف والای روح تان» نزدیک تر شوید.سعی کنید دوست و همراه خوبی برای خود باشید، به نیاز روح خود پاسخ دهید و به احساسات و ندای درون تان گوش فرادهید.
هر زمان که خودتان را بیشتر دوست بدارید یا از سوی دیگران مورد محبت و عشق بیشتری قرار بگیرید، عواطف سرکوب شده درون تان نمایان شده و توجه شما را بیشتر به خود معطوف می سازد؛ احساسات خفته ای که منتظر هستند تا شما نیاز به محبت را حس کنید تا آنگاه بروز پیدا کنند.
چنانچه بتوانید بر این احساسات فائق شوید، مسلماً احساس بهتری خواهید داشت. در این صورت می توانید تایید و احترام دیگران نسبت به خود را افزایش دهید، استعدادها و توانمندی های خود را بشناسید و به آن روح ببخشید.پس از همین لحظه سعی کنید مقداری از وقت روزانه خود را برای روح و روان تان صرف کنید. مطمئن باشید که خیلی بیشتر از جسم تان نیاز به مراقبت و توجه دارد،
غزل غازیانی
منبع : روزنامه شرق