یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

خطا کردیم


خطا کردیم
● یکم: خطا کردیم
کار دشواری است اما باید اعتراف کرد. اعتراف کنیم بسیاری از ما در شناخت میزان عداوت و کینه توزی دشمنان خطا کردیم. خطا کردیم اگر از یاد بردیم که ۵۵سال پیش همین دشمنان به خاطر چپاول منابع غنی ایران به ویژه نفت چگونه حاضر شدند کودتا علیه نهضتی ملی راه بیندازند و با کمک شماری از مطبوعات و احزاب و اوباش، دیکتاتوری ذلیل اما خودکامه را به حکومت بازگرداندند تا راه غارت یک کشور جهان سومی برای ۲۵سال دیگر هموار شود. خطا کردیم اگر خیال کردیم آنها هم ولو دشمن، به اصول و قواعد اخلاقی و انسانی پایبندند و خیانت و جنایت نمی کنند. خطا کردیم اگر خیال کردیم آنها ۵۰ یا ۸۰ یا ۱۰۰سال پیش مزدور خودفروخته یا جاسوس جاه طلب در ایران استخدام می کردند اما امروز در پس آن همه تجربه از این ترفند غیرانسانی صرف نظر می کنند. خطا کردیم اگر خیال کردیم ۱۵۰-۱۰۰سال پیش آنها روی نقطه ضعف های روحی و شخصیتی رجال برای به اسارت گرفتن یک ملت حساب ویژه باز می کردند و امروز از این شیوه شیطانی غافلند. خطا کردیم اگر خیال کردیم نسل میرزا آغاسی، میرزا آقاخان نوری، حسن تقی زاده، یحیی دولت آبادی، ذکاءالملک فروغی، قوام السلطنه، وثوق الدوله، اسدالله علم، حسنعلی منصور یا هویداها کاملا منقرض شده است.
ما خطا کردیم اگر خیال کردیم پیروزی انقلاب یعنی پایان کار و آغاز دوره تن آسایی و راحت باش. خطا کردیم اگر خیال کردیم بازگشت اصولگرایان به حاکمیت پس از طی شدن یک دهه پرمرارت حاکمیت تجدیدنظرطلبان یعنی اتمام دشمنی ها و سنگ اندازی ها، و پیگیری بی دردسر پروژه عدالت و کرامت برای ولی نعمتان انقلاب. اشتباه کردیم اگر خیال کردیم با جماعتی نجیب طرفیم که اگر با رای اعتراضی مردم حکم عدم کفایت گرفتند و از حاکمیت اخراج شدند، به قول خودشان به قواعد بازی دموکراسی احترام می گذارند و رای مردم را محترم می شمارند تا «دولت ملی» بتواند اصلاح گری و خدمتگزاری کند. خطا کردیم که باورمان شد از دست دادگان «شرکت سهامی قدرت» و «امتیازخواران ویژه» به همین سادگی فرش قرمز برای دولت و مجلس منتخب مردم پهن می کنند تا تحول و اصلاح عدالت محور را پیش ببرند. خطا کردیم اگر تصور کردیم عدالت نه جنگی تمام عیار با جماعت ویژه خوار و تبعیض طلب بلکه حرکتی آسان و تخته گاز در اتوبانی ۶بانده است. ما تاریخ را از خاطر بردیم که چگونه اصرارکنندگان به علی بن ابیطالب علیه السلام برای پذیرش حکومت، به سال نکشیده، در شمار اولین دشمنان او درآمدند و اولین جنگ را همان امتیازطلب ها به او- که سر تغییر و به سامان آوردن امور از مدار خارج شده را داشت- تحمیل کردند. ما مسئله را آسان گرفتیم و فراموشی آنچه نباید از خاطر برد، بر محنت امروزمان افزود.
● دوم: خونش مباح است!
اصولگرایانی که احمدی نژاد تنها نماد و نشانه ای از آنهاست خونشان مباح است، بی تردید! آبرو و شخصیت شان که جای خود دارد. احمدی نژاد که نوک پیکان و رزمنده خط مقدم جبهه اصولگرایی است خونش مباح تر است. چرا؟ اینکه پرسیدن ندارد. پیش از اینکه اصولگرایی مجددا سرلوحه شعارهای کشور شود، قول و قرارهای نانوشته- و بعضا نوشته- بسیاری عملیاتی شده بود. اجنبی سود هنگفت و اصلی را می برد و مهره های او هم ریزه خواری سفره اش را می کردند. کسی هم نمی پرسید آقا زدوبند با شرکت نفتی نروژی یا هلندی- انگلیسی به قیمت چند میلیون دلار رشوه ناچیز چرا؟ یا فروش ۲۰سال گاز کشور به قیمت ۱۷.۵دلار (۱۴برابر زیر قیمت جهانی) به طرف اماراتی در ازای رشوه های عجیب و غریب برای دلالان دولتی و غیردولتی به چه قیمت؟ اگر هم یکی مانند رئیس فراکسیون دوم خرداد باورش می شد باید از آزادی و مصونیت پارلمانی استفاده کند و مثلا بگوید مدیریت وزارت نفت فاجعه است یا برخی تخلفات در شرکت پتروپارس صورت گرفته و کسی پاسخگو نیست، چنان حالش را سر جا می آوردند که یک هفته بعد به جای توضیح ماجرا فقط شعر برایتان بخواند؛ هرکه را اسرار حق آموختند- مهر کردند و دهانش دوختند! مگر اعلمی دیگر عضو فراکسیون دوم خرداد را به خاطر انتقاد از عملکرد فاجعه بار وزارت نفت دادگاهی نکردند و او نگفت «مصونیت نمایندگی یعنی کشک! بیش از آن که برای خود متاثر باشم، برای دولت و روزنامه های اصلاح طلب متاثرم که ادعای حمایت از مصونیت نمایندگی داشتند.» مگر کهرام نماینده دوم خردادی اهواز نگفت «وزارت نفت در مدت ۵ دقیقه قرارداد یک میلیارد دلاری نفتی را در شورای اقتصاد تصویب و سپس مراحل اجرایی آن را طی می کند. هیچ چشمی در مجلس ناظر بر قراردادهای نفتی نیست.» و مگر آن عضو شیرین زبان فراکسیون مشارکت خاطر همه را آسوده نکرد که «ما نمایندگان مجلس علاوه(!) بر وظیفه نمایندگی چقدر وقت و حوصله و تخصص داریم که بر قراردادهای نفتی نظارت کنیم»؟! حالا توقع داشتید آقای وزیر نفت در گفت وگو با روزنامه آفتاب یزد(۲مرداد ۱۳۸۰) راحت نباشد در گفتن این عبارت که «با تصمیم شورای اقتصاد مقرر شد قانون انجام مناقصه درباره واگذاری فاز یک حوزه نفتی پارس جنوبی به شرکت پتروپارس ترک شود.» امتیاز دادن های بی شمار به نورچشمی ها و شرکای سیاسی در پروژه های اقتصادی همان و تاخیرها و تخلف ها همان.
آیا خون و آبروی دولتمردان و نمایندگان و روزنامه نگاران و دانشگاهیان و منتقدانی که بخواهند چراغی روشن کنند یا با تخلفات در حوزه نفت و گاز و بانک و گمرک و مالیات و تسهیلات رودر رو شوند، مباح نیست؟ آیا خون احمدی نژاد و دولت او و مجموعه حامیان اصولگرای این دولت، و خون و آبروی اصولگرایان مجلس مباح نیست که چرخه تعطیل شده فناوری هسته ای را در نگاه حیرت زده دشمنان، دوباره به گردش درآوردند و طعم شیرین پیروزی استراتژیک را در کام آنها به تلخی زهر کردند، نباید ریخت؟ مگر به سالوادور آلنده یا مصدق که فقط داعیه ملی کردن صنایع و معادن و نفت را داشتند رحم کردند که حالا به احمدی نژاد و اصولگرایانی رحم کنند که داعیه حکومت ملی و نهضت جهانی علیه تبعیض و چپاول دارند. مگر می شود رگ حیات آنها را فشرد و جان و آبرو را به کف نگرفت؟ زمانی این عبارت عبرت آموز را آقای عباسعلی نورا- نماینده مجلس پنجم- گفته بود که؛ وقتی تحقیق و تفحص درباره یکی از قراردادهای نفتی را شروع کردیم، یکی از دوستان دلسوز من در سازمان بازرسی سراغم آمد و با لحنی دلسوزانه گفت فلانی سراغ این قبیل پرونده ها نرو! پورسانت و رشوه و پول چایی و هدیه ای که در این قبیل زدوبندها می دهند لااقل چند میلیون دلار است و با این مبالغ هنگفت هم می توانند پول بدهند تا اوباش تو و بستگانت را زیر چرخ های اتومبیل ببرند و هم می توانند آدم ها و روزنامه ها و گروههایی را بخرند که تو را ترور شخصیت کنند و از حیزّ انتفاع ساقط نمایند.
نه، احمدی نژاد و دولتمردان همراه او قدیس نیستند همچنان که نمایندگان مجلس اصولگرا. خطا و قصور و حتی تقصیر هم داشته اند. اما این مجموعه، یک جرم بزرگ به گردنشان است که اگر مرتکب آن نمی شدند، همین گردن کلفت های خارجی و داخلی متعرضشان نمی شدند هیچ که حلوا حلوا هم می کردند. مگر برای بعضی های دیگر نکردند و نمی کنند؟ مگر جنایتکاری چون بوش که در این ۸ ساله روی هیتلر و استالین را سفید کرد، مقارن با تروریست و ناقض حقوق بشر خواندن جمهوری اسلامی، مدال حقوق بشرخواهی و اصلاح طلبی بر سینه طایفه ای بدعاقبت و خودباخته نمی نشاند؟ کم گناهی نیست سازش پذیری و ناآشنایی به قواعد معامله با صاحبان زور و زر و نفوذ در دنیا. کم گناهی نیست بلد نبودن یا تن ندادن به قواعد و فرمول های رایج در بازی سیاست. کم گناهی نیست بازگرداندن روح امید و اعتماد به نفس و تلاش سازنده و پاکدستی و نوکری به کشور و دولت در حالی که دشمن خیال می کرد پروژه انهدام حاکمیت و انحلال وحدت و اقتدار ملی با موفقیت تمام در حال نهایی شدن است. آیا از چنین مجموعه ای نباید انتقام کشید و آنچه زیبنده خود است نثار او کرد؟! ما که می دانیم درد جماعتی که به دروغ دم از وضعیت بحرانی و اورژانسی کشور و ضرورت نجات آن یا تشکیل دولت ائتلافی ملی(؟!) می زنند کجاست؟ و البته آن درد را نمی توان گفت. انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دما هم سفکوه. و چرا به رجایی اقتدا نکنیم که مغضوب منافقین شد چون امام عدالت(ع) را مقتدای خویش ساخته و مانند معلمی دل سوخته از عمق جان می سرود؛ «روا بود که حق برملا شود- اگرچه در رهش جان فدا شود.»
● سوم: شکوه از دشمن؟!
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست. از که باید شکایت کرد؟ دشمنان عدالت و فضیلت و انسانیت؟ یا فرصت طلبانی که جهان را چراگاهی بزرگ فرض می کنند؟ یا جاه طلبانی که حاضرند فضیلت ها را قربانی کنند تا شاید جایی- ولو در صفحه روزنامه و سایتی یا حلقه گپ و بحثی- بر صدر نشینند؟
جز از خود شکایت نمی توان کرد، هرجا که از دشمن غافل شدیم و او را دست کم گرفتیم، یا در گفتن و برملا کردن دشمنی ها و خیانت ها چندان کوتاهی کردیم که زبان اهل عداوت یا خیانت دراز شد و ما به جای تهاجم، منفعلانه رفتار کردیم. خود را باید سرزنش کنیم اگر فروع به جای اصول نشست و گلاویز شدن با دوستان مهم تر از دیدن عداوت ها و خیانت ها شد چندان که مرز دو جبهه ناپیدا گردید و فضا برای فتنه گران فراهم آمد. اگر چنین کرده ایم حتما محتاج پشیمانی و توبه ایم، که کارزارهای بزرگ تر در پیش است.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان