چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

وقتی ضعیف بر قوی پیروز می شود


وقتی ضعیف بر قوی پیروز می شود
«كارل فون كلاوزوتس» تئوریسین معروف نظامی جنگ را مانند: «ادامه سیاست دولت در استفاده از ابزارهای دیگر» نامید. اما نیمه دوم قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یكم نشان می دهد جنگ های متداول كه كشورهای مختلفی و یا ائتلافی از آنها در هر طرف شركت می كنند به آرامی به تقابل تسلیحاتی نمونه جدید تغییر می یابند.
این تقابل توسط گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی غیر دولتی انجام می شود كه حتی ممكن است با نیروهای دولتی كشور خود نیز به مناقشه بپردازند. ضمنا برخی اوقات مركز هدایت واحدی نیز وجود ندارد (آنچه كه در جنگ های متداول از شرایط اصلی محسوب می شود) اما این كمبود با وجود یك سری نظریات كه ساختارهای نیمه نظامی را متحد ساخته و هماهنگ می كند جبران می شود.
یكی از محرزترین آنها طی سال های ۱۹۷۹-۱۹۸۹ در افغانستان بروز كرد زمانی كه ده ها سردار متعلق به گروه ها و احزاب مختلف سیاسی (كه بعضا در بین خود حالتی خصمانه داشتند) عملا عملیاتی هماهنگ بر علیه یك دشمن واحد انجام می دادند. این حالت در چچن سومالی و در بسیاری از مناقشات دیگر و حال هم در عراق رخ می دهد.
به تازگی تحلیلگران و منتقدان اغلب در مورد جنگ های نامتقارن صحبت می كنند. نمونه بارز آنها رویارویی اسراییل و حزب الله یك ساختار شبه دولتی كه در خاك لبنان ایجاد شده می باشد. این جنبش در عمل نشان داد كه ساختار غیر منظم نظامی به آرامی به یك ارتش منظم تبدیل می شود كه روش های عادی جنگی بر علیه آن كارایی ندارد.
حتی اعضای دولت اسراییل و نمایندگان مجلس به این نتیجه تلخ رسیدند كه تل آویو نتوانست كه به اهداف خود نایل شود. این در حالی است كه توان ارتش اسراییل و تشكیلات «حزب الله» غیر قابل مقایسه است.
برای جنگ های نامتقارن قبل از هر چیز گروه های سیاسی آماده می شوند و به این نتیجه می رسند كه برای به مقصد رساندن اهدافی كه از نظر ایشان مهم بنظر می رسد باید به زور توسل كرده و از ابزاری كه توانایی تهیه آنها را دارند استفاده نمایند. با توجه به این ابزار آنها تاكتیك مبارزه مسلحانه خویش را طراحی می كنند.
نمونه دیگر این جنگ انفجار ناو «كول» نیروی دریایی امریكا مستقر در آب های نزدیك بندر «عدن» (یمن) مورخ ۱۲ اكتبر سال ۲۰۰۰ بود. یك ناو جنگی معاصر چند منظوره با توانایی های منحصر بفرد به قیمت میلیاردها دلار با موشك هایی كه توانایی انهدام اهداف ماورای افق را دارند و سیستم های هدایتی پیچیده، ارتباطات ماهواره ای، ابزار جنگ الكترونیكی، ردیابی هیدروصوتی و با كادر مجربی كه تربیت آنها هزینه های نجومی به همراه دارد توسط قایق های كوچك ماهی گیری با موتور متحرك چند صد اسب بخار كه در عرشه آن دو نفر و ده ها كیلوگرم ماده منفجره وجود داشت هدف حمله قرار گرفت.
نتیجه این حمله ۱۷ كشته، ۴۶ نفر زخمی در میان نیروهای امریكایی و خسارت مالی به میزان صدها میلیون دلار، شوك روانی در بین كادر و فرماندهی نیروی دریایی امریكا، تشنج عملیاتی در كلیه پایگاه های نظامی امریكا در خارج از كشور و وارد آوردن ضربه محسوس به تلاش های سیاسی امریكا و... بود. این حمله به واقع اندیشه جنگ بی قرینه را فاش كرد كه فلسفه اجرای آن بر پایه عملیات موثر نظامی بر علیه عملیات ابزاری بنا شده است.
حزب الله به نظر می رسد كه از چنین تاكتیكی استفاده كرد: شبه نظامیان از نقطه ضعف سیستم دفاعی اسراییل استفاده نموده و سعی كردند كه از جهات قوی آن دوری كنند. اما به نظر می رسد كه گهگاهی آنها یك موضوع مهم را از یاد می برند. جنگ نامتقارن معاصر بیشتر و بیشتر به «جنگ-شورش» متحول می شود.
«جنگ -شورش» به هیچ استاندارد، نحوه عملكرد و جنگ های عظیم اعتنایی ندارد. بر علیه ارتشی عظیم باید از تاكتیك پشه ای و دیگر نمونه های آن یعنی ترور، راهزنی، قیام، آشوب و حتی تظاهرات و راهپیمایی استفاده كرد.
«جنگ-شورش» با چنین مرحله هایی آغاز می شود: تضعیف روحیه، آشوب ترور، جذب آرام انقلابیون، شستشوی مغزی. استراتژی «جنگ-شورش» هدف اصلی خود را تخریب ساختارها می داند و «دولت فروپاشیده نمی تواند احیا شود همانطور كه مرده را نمی توان زنده كرد .»
مسنر پیشنهاد می كند كه از مفهومی كه قرن ها درباره جنگ وجود دارد انصراف داده و دیگر نباید فكر كرد كه جنگ زمانی است كه جنگ می كنند و صلح زمانی است كه جنگ نمی كنند. می توان در شرایط جنگی به سر برد و به طور علنی نجنگید و... مناقشات بسیاری در اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یكم گواه این حقیقت هستند.
به عبارت دیگر نباید آشوب ها را بخش های عملیاتی و تاكتیكی «جنگ-شورش» نامید. آنطور كه می بینیم «جنگ-شورش» و جنگ نامتقارن وجوه مشترك بسیاری دارند چرا كه یك اندیشه در آنها پایه گذاشته شده است: ضعیف در برابر قوی و یا چگونه می توان بر قوی پیروز شد. نباید تعجب كرد كه چرا عراقی ها و حزب الله از این تاكتیك استفاده می كنند.
«اندرو ماك» در اثر خود به یك اندیشه جالب اشاره می كند: «چرا ملت های بزرگ در جنگ های كوچك شكست می خورند.»
وی تاكید كرد كه توان نظامی شركت كنندگان مناقشه می تواند در پس رفتار و از همه مهمتر روابط عدم تقارن نسبت به جنگ معینی پنهان شوند و توان بی قرینگی كشورها می تواند به همبستگی جامعه به نفع انجام آن منتهی گردد. نمونه دوم بی قرینگی در نقطه مقابل جنگ «محدود» و «عمومی» و یا استفاده از تاكتیك بی قرینگی یعنی عملیات گروه های پارتیزانی بر علیه ارتش منظم بروز می دهد. اغلب این نمونه دلیل پیروزی ضعیف بر قوی می باشد.
روزنامه «نیزاویسیمایه واینایه ابازرنیه»
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید