یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

چگونه از آموزش پایه به آینده برسیم؟


چگونه از آموزش پایه به آینده برسیم؟
● خط بطلان بر قرعه اجتماعی
آینده،‌ امری نیست که نشود در آن مداخله کرد. اما باور اینکه می‌شود در ترسیم آینده مداخله کرد، نیازمند آن است که فرهنگ این مساله از سنین پایین در ذهن کودکان شکل بگیرد، چرا که چارچوب‌های ذهنی افراد در سنین بسیار پایین نقش می‌بندد. این مساله نیز مانند هر مساله فرهنگی دیگر، هم در خانواده‌های جامعه از بدو تولد شکل می‌گیرد و هم از مداخلات آموزش و پرورش متاثر می‌شود. می‌دانیم که خیلی از مواردی که در آینده افراد تاثیرگذار است، در سنین پیش از مدرسه شکل می‌گیرد. بنابراین اگر کودکان جامعه در شرایط عادلانه‌ای پرورش نیابند، استعدادهای آنان به شکل نابرابری پرورش خواهد یافت.
● قرعه اجتماعی چیست؟
در برخی کشورهای توسعه یافته، از جمله کشورهای اسکاندیناوی، برای به حداقل رساندن تفاوت شرایط پرورش کودکان پس از تولد، دولت مسوولیت نگهداری کودکان را بعد از یک سالگی به نوعی متقبل می‌شود. این کار با دو دیدگاه انجام می‌شود. اول آنکه با تکیه بر دیدگاه سرمایه انسانی، این کار صورت می‌گیرد. چرا که والدین کودکان به عنوان نیروی انسانی در جامعه، ارزش افزوده اقتصادی ایجاد می‌کنند. دولت با قبول مسوولیت پرورش کودکان، سبب می‌شود تا والدین با خاطری‌آسوده‌تر در فعالیت‌های اقتصادی جامعه شرکت کنند. دیدگاه دومی که موجب می‌شود این دولت‌ها در این سنین در امر پرورش کودکان مداخله کنند، دیدگاه «عدالت محوری» است. دولت‌ها با درک اهمیت این دوران در‌آینده کودکان، سعی می‌کنند تا شرایط برابری را برای برخورداری از حداقل‌ها در میان همه کودکان جامعه ایجاد کنند. به طور مسلم، تولد در یک خانواده با فرهنگ و تحصیل کرده، شرایط متفاوتی با تولد در یک خانواده با سطح فرهنگ و سواد پایین دارد. بدون در نظر گرفتن استثنائات، باید قبول کنیم که این شرایط در آینده کودکان نقش غیرقابل انکاری دارد اما اینکه چه کودکی در چه خانواده‌ای به دنیا بیاید، کاملا برحسب تصادف و اتفاق است که آن را «قرعه‌ اجتماعی» می‌نامیم. دولت‌هایی که اعتقاد دارند قرعه اجتماعی نباید رقم زننده آینده افراد باشد، حذف آن را از وظایف خود می‌دانند. تنها دولت‌های محدودی در جهان مانند کشورهای سوئد و فنلاند هستند که این وظیفه را بر دوش خود گذاشته‌اند و برای آن، برنامه‌ریزی‌های مدونی دارند.
● پنج گام اساسی آموزش پایه
اگر محدود‌ه‌های سنی را فراموش کنیم، هر کشوری و هر دولتی متعهد است که مهارت‌هایی را در شهروندان خود ایجاد کند. این مهارت‌ها تنها از طریق آموزش پایه قابل انتقال خواهند بود. برای نظام آموزش پایه که می‌تواند سنین پیش از ورود به مدرسه را نیز شامل ‌شود، پنج وظیفه اصلی متصور است. در این مجال، نگاه کوتاهی خواهیم داشت به این وظایف تا ببینیم که آیا در نظام آموزش پایه کشور ما به این موارد توجه شده است یا خیر؟
۱) ایجاد هویت
وظیفه اول آموزش ابتدایی، آن است که بتواند در فرزندان یک مملکت هویت ایجاد کند. هویت، مفهومی بسیار بالاتر از یک کلمه چهار حرفی است و تلفیقی است از هویت مذهبی، هویت ملی، هویت زبانی، هویت قومی و.... پس ایجاد هویت، اولین وظیفه است و باید فردی تربیت کنیم که هویت داشته باشد و چارچوب‌های ارزشی وی که در آینده بر تمام رفتارهای وی حاکم خواهد بود، از پیش شکل گرفته باشد. هویت به مانند سیستم عامل ذهن افراد است که باید درست شکل بگیرد. شکل‌دهی هویت ملی، کار ساده‌ای نیست و باید با برنامه‌ریزی دقیق آن را به درستی در میان کودکان و نوجوانان، شکل دهیم. به عنوان مثال، همه ما واحدهای تاریخ و جغرافیا را در مدارس گذرانده‌ایم. اما آیا واقعا از این ابزار به درستی در ایجاد هویت ملی، استفاده می‌شود؟
۲) انتقال مهارت‌های زندگی
همه ما طی زندگی نیازمند فراگیری مجموعه‌ای از مهارت‌های اولیه هستیم. اما فراگرفتن این مهارت‌ها نباید به بخت و اقبال و گذر زمان سپرده شود. اغلب افراد در آینده به برخورداری از مهارت‌هایی چون انتخاب فرزند و پرورش فرزند نیاز دارند. سپس باید این مهارت‌ها به شکل درست و اصولی به همه‌ افراد آموزش داده شود. در برخی کشورها این مهارت‌ها به اجزای بسیار کوچک، تعریف و برای آموزش همه آنها برنامه آموزشی طراحی می‌شود.
۳) مهارت‌های تعاملات اجتماعی
همه افراد باید بتوانند در جامعه عقاید خود را بروز دهند و احساسات خود را نشان دهند. افراد باید بتوانند عقاید دیگران را درک کنند. دفاع از حق خود را بیاموزند و در عین حال، در مواقعی که حرف‌شان درست نیست، انعطاف‌پذیری داشته باشند. همه این موارد و موارد بسیار دیگری، از جمله مهارت‌هایی هستند که باید در قالب مهارت‌های تعاملات اجتماعی به افراد آموزش داده شود.
۴) مهارت‌های شهروندی
یک فرد، جدای از آنکه نیاز دارد تا مهارت‌های فردی و مهارت‌های تعامل در جامعه را بیاموزد، باید مهارت‌هایی که برای زندگی در یک جامعه لازم است را نیز کسب کند. چرا که یک فرد در قبال اعضای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند نیز مسوولیت‌هایی دارد. رعایت حقوق شهروندی و پرداخت مالیات از جمله مثال‌های این گروه هستند. در کشور سوئد، آموزش این مهارت‌ها به حدی مورد توجه است که در مهد کودک‌ها، بازی‌های کودکانه‌ای برای آموزش پرداخت مالیات یا رعایت حق تقدم در صف طراحی شده است. به این شیوه، کودکان از ابتدا با مقررات حاکم بر جامعه آشنا می‌شوند.
۵) مهارت‌های شغلی
آخرین وظیفه‌ای که بر دوش دولت‌ها در بعد آموزش ابتدایی گذاشته شده، این است که به همه افراد جامعه یک مهارت شغلی برای ایجاد ارزش افزوده اقتصادی بیاموزند تا بتوانند در آینده با کسب درآمد، امرار معاش کنند.
به این ترتیب، ایجاد هویت، انتقال مهارت‌های زندگی، آموزش مهارت‌های تعاملات اجتماعی، مهارت‌های شهروندی و مهارت شغلی، پنج وظیفه‌ای هستند که در بعد آموزش ابتدایی بر دوش دولت‌ها گذاشته شده است.
منبع : هفته نامه سپید