یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
تهران؛ شهر بیسئوال، شهر بیجواب
● چه کنم چون نه سخن فهم کنی تو نه خموشی؟
چند روزی است که در روزنامههای تهران راجع به آلودگی هوا، و تراکم ترافیک، مطالبی نوشته میشود و آمارهایی از زبان مقامات رسمی نقل میگردد، ولی واقعاً احتیاج به سند مکتوب نیست. کافی است که خود نگاهی به شهر و نگاهی به آسمان بیندازید و ببینید که قضیه از چه قرار است. عجیب است که همه میبینند و میشنوند و میخوانند، و همه هم سر به زیر به راه خود ادامه میدهند. آدم به یاد این حکایت میافتد که در تاریخ مغول نقل شده است: سرباز مغول یک اسیر ایرانی گرفته بود. به او گفت: <همین جا بایست تا من بروم شمشیر خودم را بیاورم و تو را بکشم>! مغول رفت و شمشیر خود را پیدا کرد و برگشت و او را کشت. مرد همانگونه ایستاده بود!
از این بیشتر نمیشود امتحان صبوری و <رضا به قضا> داد، بخصوص کسانی که روانه بیمارستان و داروخانه هستند. بروید به سالن انتظار بیمارستانها و ببینید چه خبر است. دارو هم طبق آمار، گفتهاند که ایرانی چهار برابر کشورهای دیگر مصرف میکند. با هیچ ماشینحساب و چرتکهای نمیشود حساب کرد که از هوا و ترافیک تهران چه مقدار لطمه مالی و جانی و روانی و وقتی و شخصیتی به انسان وارد میشود. شخصیتی نیز گفتیم. وقتی میبینیم که یک عابر پیاده که در پیادهرو به راه خود میرود، باید از ترس موتوری خود را به سینه دیوار بچسباند، آیا این کسر شخصیت نیست؟ و یا اگر خواست از وسط خیابان بگذرد، مانند یک حیوان کمین شده، جانش را کف دست بگیرد و بزدلانه بدود؟
تهران که اکنون بین ۱۰ تا ۱۴ میلیون جمعیت در خود جا داده است، از بچه شیرخوار تا زن هشتاد ساله، آیا نباید فکر کرد که حق زندگی به آنها بخشیده شده، و زندگی مستلزم نفس کشیدن است که آن دیگر بر فقیر و غنی، صاحب مقام و بیمقام، خودی و غیرخودی، مومن و کافر، یکسان جاری میشود، و هیچکس نباید مسبب ترتیبی بشود که این حق را از آنها سلب کند.
ما که از روی انسانیت به حال کودکان و زنان و مردان بیگناه غزه تاسف میخوریم، و حتی اشک به چشم میآوریم، آیا نه برای آن است که حق حیات و سلامت از آنها گرفته شده، این لحظه هستند و لحظهای دیگر نیستند.
البته ساکنان تهران و کودکان این شهر، چنین وضعی ندارند، و در یک محیط امن به سر میبرند، ولی نه آن است که آنان نیز به مرور و به تدریج و با سیری آرام به سوی همان سرنوشت روانه هستند؟ اگر باور نداریم به اظهارات مقامات رسمی توجه کنیم: مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران گفته است: <آلاینده> یوتادین ۱ و ۲ توسط سازمان بهداشت جهانی ۷۰۲ در سال دیده شده است.... جدیدترین اندازهگیریها نشان میدهد که میزان این آلاینده در ایستگاههای شهر ری و گلبرگ ۷۹، اقدسیه ۷۴، پارک رز ۴۳ و ژئوفیزیک ۵/۱ است.< و توضیح میدهد که از آثار مهم این آلاینده، نارسایی در کبد و کلیه، تولید مثل و سرطان است.>
معاون اجتماعی شهردار تهران گفته است: <آمارها نشان میدهد که میزان آلودگی تهران امسال نسبت به سال گذشته چهاربرابر افزایش داشته است.> دکتر نوریان افزود <آمار نشان میدهد که آلودگی خودروهای فرسوده در تهران ۱۰۰ برابر خودروهای جدید است. از سوی دیگر موتورسیکلتها نیز هفت برابر خودروهای نو آلودگی تولید میکنند.> (روزنامه اطلاعات، شماره ۲۸ دی ۸۷ و روزنامه اعتماد)
اما از قول معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری بشنویم: <جدیدترین اندازهگیریها نشان میدهد که میزان آلایندهها ۱۰ برابر استاندارد جهانی است> (روزنامه اعتماد ۲۸ دی ۸۷)
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی گفت: <میزان مراجعه بیماران قلبی و تنفسی به اورژانسها بر اثر آلودگی هوا در هفتههای اخیر تا حدود چهل برابر افزایش یافته است>! (اطلاعات ۱ بهمن) باز از قول مهندس نوریان، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران: <سالانه ۱۶میلیون تن آلودگی از وسایل نقلیه متحرک وارد تهران میشود.> (اطلاعات، ۲۶دی) باز مقامات رسمی گفتهاند که تا ده سال دیگر نباید انتظار هوای پاک در تهران داشت.
بررسی بانک جهانی نشان داده است که تهران در سال ۸۴، از لحاظ آلودگی ۳۴۸ روز هوای ناسالم داشته است. در سال ۸۵ حدود ۳۳۰ روز و در سال ۸۶، ۳۵۴روز.> (اعتماد)
همان روزنامه اعتماد از قول معاون حمل و نقل و ترافیک تهران نوشته است: <ترافیک امروز تهران از یک موضوع ساده یک شهر فراتر رفته و به موضوعی بدل شده است که امکان حل آن از لایههای پائینی مدیریت و با کشمکشهایی که رنگ و بوی سیاسی دارند، ممکن نیست.>
وقتی کار به جایی رسید که مقامات مسئول، موضوعی به این مهمی را وارد کشمکش سیاسی بکنند، دیگر چه انتظار میتوان داشت؟ معلوم میشود از سلامت انسانها چیزهای عزیزتری هم هست:
میان ابرو چشم تو گیروداری بود
من این میانه شدم کشته، این چه کاری بود؟
دو سال پیش در مجلسی به پزشکی که رئیس یک بیمارستان معتبر هم بود، گفتم: <شما دکترها چرا راجع به آلودگی تهران حرفی نمیزنید؟ شمایی که اطلاعات بهداشتی دارید و مطب خود را انباشته از بیمارانی میبینید که بخشی از بیماری آنها ناشی از آلودگی هوا و فشار عصبی ترافیک است؟ جواب داد: از این بدتر تشعشعات ماهوارهای است. گفتم: یکی، دیگری را منتفی نمیدارد؛ ولی تفاوت در این است که این یکی میتواند گذرا باشد، ولی آن یک دائمی شده است.
اکنون که حرف به اینجا رسید، میخواهم توجه پزشکها، داروخانهدارها، آزمایشگاهدارها را به این موضوع جلب کنم و بگویم که وظیفه شما تنها آن نیست که بیمار را معالجه کنید، بلکه عنایت به آسیبهای بیماریزای هم جزو وظیفه است. همان بس نیست که سوگند بقراط به یاد مانده باشد، باید به یاد داشت که در همان زمان بقراط، سقراط هم بود که دغدغه سلامت روح بشر داشت. از قدیم طبیبها را <حکیم> میخواندند، یعنی کسی که هم به جسم و هم به جان بیمار اشراف دارد. و سعدی هم میگفت:
چو میبینی که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینی گناه است!
وقتی شرط حیات هر جاندار به هوا و آب بسته شده که طبیعیترین و رایگانترین حق است، و آنگاه این از او دریغ شود، دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟
بیائیم بر سر ترافیک، وقتی یک راه پا نزده دقیقه را در هفتاد دقیقه طی میکنید، و پشت لولههای اگزوز، نفیر گاز هزاران اتومبیل به بینی شما میرود، آیا فکر نمیکنید که تعداد زیادی دعوای خانوادگی، از هم پاشیدگی کاشانه، مقدمه طلاق، از همین جا سرچشمه بگیرد؟ کسی که تمام روز کار کرده و شب میخواهد در خانه آرامشی بیابد، آیا با پیمودن این راه مانند برج زهر مار وارد منزلش نمیشود؟
اما یک چیز برای فهم عادی قابل درک نیست و آن این است که با وضع کنونی تهران که همه آن را قبول دارند که دارد قفل میشود، باز هم پیچ رادیو که باز میکنید، میبینید که ساعتها تبلیغ اتومبیلسازی و اتومبیل فروشی است؛ شرح ابتکارها و افتخارهای آن و تشویق اینکه بیائید و بخرید، و البته بخشی از آن روزانه وارد بازار تهران میشود، زیرا هیچ محدودیتی برای خریدن و نمره کردن نیست. با گوش دادن به رادیو لحظهای تصور میکنید که حل همه مسائل بسته به تولید هرچه بیشتر <خودرو> است.
از سوی دیگر سالهاست در همین رادیو تکرار میشود که اتومبیلهای فرسوده باید از دور خارج شوند، ولی هیچ خبری از اجرای این طرح نیست. از قراری که گفته میشود صد هزار اتومبیل فرسوده با سی سال عمر، در خیابانهای تهران میدوند.
گاهی رانندههای تاکسی که از همه جا اطلاع دارند، بر سبیل درد دل میگویند: روزی ۵۰۰ اتومبیل نو برای تهران نمره میشود. میپرسم: وقتی میدانند چه خبر است، چرا این کار میکنند؟ میگویند: دلیلشان این است که کارخانه کار کند و کارگرها توی خیابان نریزند.
میگویم: آیا کارگرها نمیتوانند در جای دیگر به کار گمارده شوند؟ و آیا با این استدلال جان چندین میلیون ساکن تهران در معرض خطر قرار نمیگیرد؟
خود مقامات راهنمایی میگویند که در خیابانهای تهران اکنون سه میلیون اتومبیل میدود، و حال آنکه ظرفیت بیش از یک سوم آن را ندارد. موتوریها هم که جای خود دارند.
اگر کسی یک نجات فوری برای ساکنان تهران بخواهد بیندیشد، تنها راهش آن است که سراسر تهران بزرگ از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، اتومبیلها یک در میان بشوند. و در مقابل بر وسیله نقلیه عمومی افزوده گردد.
وضع کنونی تهران به گونهای است که ابراز عواطف انسانی را هم دستخوش بحران کرده است، بدین معنی که دیدار دوست با دوست و خویشاوند با خویشاوند به کمترین تعداد صورت میگیرد، زیرا ترس از ترافیک هر کسی را به فکر وا میدارد. سعدی میگفت:
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد!
ولی در اینجا خشکسالی روحی است.
سوالهای چندی بر لب است که به هیچ یک جوابی شنیده نمیشود، از جمله آنکه: آیا این موتوسیکلتها (که میگویند هفت برابر خودروها آلودگی دارند) از خارج به وسیله خرابکارها وارد کشور میگردند و یا آنکه در همین ایران تحت نظارت وزارت صنایع ساخته میشوند؟ (می شنویم که دویست کارخانه موتورسازی در ایران است، و بعضی در قم).
این موتورها جزو بدترین نوعی هستند که بتوان تصور کرد. با دود و صدای گوشخراش و سرعتی که همواره حالت تهاجمی دارد. اگر آمار دقیقی گرفته میشد که گزند آنها از جهات مختلف تا چه حد است، تولید وحشت میکرد. میتوان گفت که این موتورها هر یک با رشتهای مسئولیت خود را اتصال میدهند به دستگاه نظارتکننده. برای شهری که ادعای تمدن دارد، وجود یک چنین فضای رانندگی، بیحساب و بی حفاظ، اعتبار تاریخی او را هم به زیر سوال میبرد. تا چه رسد به امروز.
چنانکه همه میبینند، و آمار و ارقام هم گواهی میدهند، تهران دارد از دایره یک شهر قابل زیست خارج میشود. آیا واقعا درد او بی دواست؟ اگر چنین است، خوب است مقامات ذینظر لطف کرده، آن را بگویند، تا کسانی که دست و پای فرار از این شهر دارند، تکلیف خود را بدانند. هنوز کسانی امیدوارند که چارهای اندیشیده شود. چرا باید مردم وقتی میخواهند از خانه بیرون روند، چنان است که گویی میخواهند به شکنجهگاه بروند؟ شهری که در موقع طبیعی خود آنقدر نازنین است، با آن آب گوارا و هوای خوش، چرا باید یک چنین سرنوشتی در انتظارش باشد؟ و اکنون کارش به جایی کشیده که مردمش حسرت آسمان آبی را باید به گور ببرند.
□□□
ما از سالها پیش بارها و بارها راجع به وضع تهران نوشتیم که در مجله <هستی> انتشار یافت و گاهی در <اطلاعات> هم منعکس شد. (مجله هستی شمارههای زمستان ۱۳۷۲ / بهار ۱۳۷۳ / زمستان ۱۳۷۴ / زمستان ۱۳۸۴) و کتاب <سخنها را بشنویم> مقاله <پایتختی که تبدیل به پای تخته شده است> و کتاب <دیروز، امروز، فردا> مقاله <بم بزرگ و بم ناپیدا> و چند مورد دیگر.
بد نیست چند جملهای هم از مقالهای را که چهل سال پیش (بهمن ۱۳۴۷) درباره تهران نوشتم، در اینجا بیاورم. مجله یغما و کتاب <ایران را از یاد نبریم.> در آن زمان، هنوز در تهران از دود و دم و تراکم ترافیک خبری نبود، ولی عوالم دیگری بود. اینک آن چند عبارت: <تهران افق معنوی ندارد، شهر بیپنجره است. از نظر معنوی اگر کسی گلیم خود را از آب کشید، کشیده، وگرنه هرگز شهر به فریاد او نمیرسد. روح در تهران منقبض میشود، مثل دودکشهایی که دود بگیرند، هیچ پناهگاهی نیست که روح در آن کمی پر و بال باز کند، هوای پاک بخورد، احساس جنبش بکند.>
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
مسعود فرزاد
مسعود فرزاد
منبع : روزنامه اطلاعات
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
دولت سیستان و بلوچستان جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی امام خمینی جنگ
آتش سوزی تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پلیس سیل کنکور هواشناسی فضای مجازی سلامت زنان
خودرو دلار بازار سرمایه قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن تورم ایران خودرو
مهران مدیری سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت کیومرث پوراحمد فیلم ترانه علیدوستی کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه جنگ غزه رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا سامسونگ فناوری اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل