پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فدرالیسم نیمه مدرن شرقی یا جنگ فرقه یی


فدرالیسم نیمه مدرن شرقی یا جنگ فرقه یی
● نگرشی بر اوضاع عراق
بازی عراق بازی بسیار خطرناکی است که بوش رئیس جمهور امریکا را با خود به هرجا می کشد. زلمای خلیل زاد پیش تر گفته بود که دو ماموریت ویژه را در برنامه خود دارد، اول آنکه با رهبران سنی عراق دیدار کند و دیگر آنکه با ایران به گفت و شنود نشیند. پس از درگیری امریکا در فلوجه، امریکایی ها با رهبران اهل سنت وارد مذاکره شدند، این بدان معنا بود که حضور سنی ها در دولت عراق تقویت شود، دیگر آنکه جنگ طلبان و مصالحه طالبان سنی مذهب از یکدیگر متمایز شوند. این استراتژی در دسامبر ۲۰۰۵ نتیجه داد.
اقلیت سنی در انتخابات شرکت کرد و دسته های دیگر سنی ها به جان شیعیان افتادند و مناقشه داخلی یا بهتر بگوییم جنگ داخلی را کلید زد، یک خواست جدی و یک موقعیت طلایی. خواست جدی این بود که موقعیت عراق در حال خارج شدن از کنترل بود و دیگر نمی شد حرکت امریکا را پیش بینی کرد، سنی ها را نیز نمی شد پیش بینی کرد.
یعنی آنکه مهره ها در عراق زیاد شدند و هر کارت بازی خود را دنبال کرد. موقعیت طلایی این بود که وضعیت سیاسی بوش در امریکا به شدت روبه افول نهاد. در واقع آنچه امریکا را در جهت عکس خواسته های اولیه اش قرار داد بروز ژئوپولتیک جدید منطقه یی شیعه در عراق بود. اولین نهاد سیاسی و مدنی در عراق، شورای حکومتی بود که برای نخستین بار در تاریخ عراق، شیعیان از اکثریت قابل توجه بدنه حکومتی این کشور برخوردار شدند.
ائتلاف یکپارچه عراق، ابراهیم جعفری را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد، اما به لحاظ مخالفت های بعضی از طرح های داخلی و خارجی در عرصه تحولات، وی انصراف داد و جواد مالکی نفر دوم حزب الدعوه نخست وزیر شد. پس از آن ایجاد فشار و هشدار به گروه های عراقی به منظور تثبیت و تقویت جریانات و عناصر سکولار و لیبرال عراقی در حاکمیت این کشور مورد توجه امریکا بود. امریکا با «تغییر مسیر» از استراتژی قبلی مشی جدیدی را احراز کرده است.
مقتدا صدر اولین الگوی معتدل و میانه رو این جریان است که به موجب آن شیعیان به جنوب عراق مهاجرت خواهند کرد؛ یعنی شاهد مناطق سنی نشین، شیعه نشین و کردنشین در عراق خواهیم بود. تجزیه کشورهای همسایه اسرائیل موجب می شود تا این رژیم دارای همسایگانی آرام و بی حرکت باشد.
در این میان مقتدا صدر تبدیل به شخصی شده است که راهبرد نظامی را ترک کرده و مترصد لحظه های خوش چانه زدن های دیپلماتیک در سایه سار باغ های دلنواز با آهنگ پرندگان خواهد بود. او اینک هیچ صدا و اعتراضی را قبول ندارد چون مشی گفت وگو را پذیرفته یعنی به قول خودش از این قضا و قدر به قضا و قدر دیگری پناه برده است، یعنی از حربه نظامی گری به سوی تاکتیک جدید. او چندین مرتبه با نمایندگان امریکایی در شهرک صدر مذاکره کرده است. او اینک می گوید تا قبل از راهبرد جدید مشکلات زیادی برای وی به وجود آمده بود و اکنون با تغییر تاکتیک به منافع خود دست یافته است.
این در حالی است که «میتال العلوسی» یکی از نمایندگان مستقل پارلمان عراق می گوید؛ «ما از مقتدا صدر یا هر گروه سیاسی که مذاکره را جانشین کار نظامی می کند به گرمی استقبال می کنیم.» به هرحال در ماه های اخیر مقتدا صدر کمتر در انظار عمومی ظاهر می شود و این نکته گمانه زنی ها و تردیدها را در مورد رهبری او افزایش داده است.
از سوی دیگر طرح امنیتی امریکا و دولت عراق که از سه ماه پیش در بغداد به اجرا گذاشته شده - با اینکه حمایت ضمنی مقتدا صدر را همراه داشته - اما وی نتوانست حملات به شیعیان خصوصاً یکی دو مورد اخیر در مورد حادثه سامرا را تبیین کند، این نگرانی ایجاد شده است که اگر این روند ادامه داشته باشد هواداران صدر حتی با اینکه رهبرشان آنها را به آرامش دعوت کرده است، به خشونت در عراق دامن بزنند.
مقتدا صدر اعتقاد دارد که اگر جنگ های فرقه یی در عراق پایان یابد، سپاه المهدی و گروه های شورشی سنی با هم به توافق خواهند رسید و سرانجام دست القاعده از عراق کوتاه خواهد شد. صدر می گوید؛ «باید به امریکایی ها کمک کنیم تا القاعده ضعیف شود. با توجه به این استراتژی است که طی ماه گذشته مذاکرات غیررسمی با سیاستمداران و همچنین گروه های شورشی سنی انجام گرفته است. صدر هم مانند اکثر سنی های عراق مخالف ایجاد مناطق مستقل و خودگردان در این کشور است.
در عراق گروه های سنی و شیعه دستیابی طرف مقابل به قدرت را بر نمی تابند اما هر گروهی جداگانه به قدرت رسیدن را در اولویت کار خود قرار داده است و برای این منظور از اعمال قدرت و خشونت هیچ ابایی ندارند، در عین حال امریکا دریافته است که ابعاد جنگ داخلی طرح ها و برنامه های این کشور را زیر سوال خواهد برد.
فی الواقع ابعاد درگیری ها آنچنان قوی و ریشه یی شده است که با معاهدات معمولی تقسیم قدرت محاسبه نخواهد شد، هر دو طرف این مناقشه نیز گمان می کنند با خارج شدن نظامیان امریکایی از عراق فرصت به دست گرفتن کنترل امور را در اختیار خواهند داشت.
به هرحال ممکن است این رویکرد سبب شود مالکی در سرکوبی چریک های افراطی شیعه مانند لشکر المهدی به رهبری «مقتدا صدر» با امریکا همکاری کند. مقتدا صدر و امریکا هر دو حامی دولت مالکی هستند و در نتیجه منافع مشترکی را نیز می توانند داشته باشند؛ برای این منظور چنانچه امریکا سعی کند تا مالکی را از هم پیمانان شیعه تندرو جدا کند بهتر است پایگاه خود را میان سنی های میانه رو و کردها بنا کند، اما تاکنون روند عملکرد امریکا در جهت عکس این نهاد بوده است.
این در حالی است که ارتش عراق در نبرد با گروه های شیعه نظامی همچنان شکست می خورد، قدرت چریک های شیعه مدام افزایش می یابد. فی الواقع روند منسجم و بدون تناقض با استراتژی جدید امریکا در عراق دیده نمی شود. همه گروه ها در نزاع با یکدیگر در یک چیز اشتراک دارند و آن درخواست تقسیم قدرت است. استراتژی جدید بوش به شدت وابسته به تعاملات سعودی ها با افراطیون سنی است و این در حالی است که صدمات وارده به نیروهای نظامی امریکا در عراق از سوی سنی ها است. این دوگانگی می تواند یک گزینه دیگر داشته باشد و آن می تواند ایران باشد.بوش به طور مستقیم با کشورهای سنی منطقه برای تضعیف قدرت شیعیان همکاری می کند.
به هرحال عراق کشوری است با تنوع فرهنگ های قومی، مذهبی و سیاسی که اگر تمایلات گروهی و فرقه یی بر آن حاکم شود می تواند به کانونی از بحران و منازعات پیچیده و قومی فرقه یی تبدیل شود.
در حقیقت عراق این توان را دارد که به دل سپردن به یک فدرالیسم شرقی و نیمه مدرن یا فرو افتادن در هرج و مرج منتهی به جنگ های خانمانسوز فرقه یی ، سرنوشتی شوم را داشته باشد، که فرجام بسیار بدی برای عراق در «جنگ داخلی» باشد، چنانچه حادثه اخیر «سامرا» از این دست منازعات بود. همچنین حمایت بی دریغ کشورهای عربی از اقلیت اهل تسنن می تواند حمایت آشکار و پنهان کشورهای عرب از روند ورود القاعده به کشور عراق را به دنبال داشته باشد.
خیرگرد رستمی
منبع : روزنامه اعتماد